Wednesday, Aug 4, 2021

صفحه نخست » ناگفته‌های شیخ حسن، مهران رفیعی

Mehran_Rafiei_2.jpgمن کنون گویم بِرَسم یادگار:

کان کلیدِ کهنه‌ام نامد بکار

نی کلیدِ کاذبم قفلی گشود
نی ریالی کم شد از نرخ دلار

از حقوق و معرفت گر دم زدم
چون بلغزیدم، تو بر رویم میار

گر چه گشتم من سوار این و آن
در درون بیت او بودم حمار

از عدالت روز و شب گفتم سخن
در هوا کردم بسی گرد و غبار

هر که نالید از جفا راندم ز خویش
چون که موج آمد بران گشتم سوار

نرخ بنزین را چنان کردم گران
کز فشارش کشوری شد بی قرار

چون خروشِ مردمان گسترده شد
پاسخم سیلابِ خون، زندان و دار

از همان ملت که من را برگزید
با شقاوت من در آوردم دمار
حاصل عمرم چه باشد جز فساد؟
واعظیِ پیمان شکن، بی اعتبار



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy