Tuesday, Aug 10, 2021

صفحه نخست » دادگاه حمید نوری؛ سیامک طوبایی کجاست؟

wire10.jpgایران وایر - آیدا قجر

آغاز محاکمه «حمید نوری» با اسم مستعار «عباسی» که دستیار «ناصریان» یا همان «محمد مقیسه» امروز بوده است برای بسیاری یادآور حبس و شکنجه، ضربه‌های کابل و راهروهای مرگ است و به نام هزاران کشته همان دهه و خصوصا تابستان ۶۷ و مادران خاوران گره خورده است؛ همان‌هایی که چنگ بر خاک کشیدند تا عزیزان‌شان را بیابند. هر دو کارگزار «ابراهیم رئیسی» رئیس دولت کنونی و از اعضای هیات مرگ دهه شصت و آن تابستان خونین ۶۷ بوده‌اند. رد چنگ‌های مادران خاوران و رد خون اولین دهه از حکومت جمهوری اسلامی تا هنوز بر تاریخ ایران، داغ مانده است. طبق کیفرخواستی که در ۱۰ آگوست در اولین جلسه محاکمه «حمید نوری» خوانده شد، او متهم به «قتل عمد» و «جنایت جنگی» است.

خبر برگزاری دادگاه، ویدیوهای حضور خانواده‌های قربانیان در حالی‌که عکسی از عزیزان‌شان در دست داشتند یا تصاویر مادران خاوران را در مقابل دادگاه، انگار چشم در چشم حمید نوری داشتند، در رسانه‌های مختلف خوانده و دیده‌اید. اما ما می‌خواهیم به سراغ خانواده‌ای برویم که سرنوشت عزیزشان نه در زندان به پایان رسید و نه در کشتار ۶۷، او ناپدید شد، از اعدام‌ها جان به در برد ولی هیچ معلوم نشد که چه بر سر او آمده است.

در این مجموعه یادداشت خانواده «سیامک طوبایی» را همراهی می‌کنیم تا ضمن انتشار مستندات ناپدید شدن او، پای روایت‌های دیروز تا هنوز خانواده‌اش بنشینیم که ۱۰ آگوست از کانادا و آمریکا به استکهلم آمدند تا شاید آرزوی‌شان برآورده شود.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

«به نمایندگی از مادربزر‌‌گ‌ام که چهره در خاک کشید و آرزوی این روز را داشت، این‌جا هستم. مادربزرگم دو پسرش اعدام شدند و سیامک نوه‌‌اش بود؛ به نمایندگی از پدرم که چهره در خاک پوشید و آرزوی امروز را داشت؛ به نمایندگی از مادرم، از همه مادران و همسران و خواهران و فرزندانی که چنگ در خاک خاوران کشیدند، امروز این‌جا ایستاده‌ام و آرزوی دادخواهی دارم.»

جلوی دادگاه مرکزی استکهلم سوئد از سحرگاه ۱۰ آگوست ملتهب است. گروه‌های مختلف سیاسی و رسانه‌های گوناگون منتظر اولین جلسه محاکمه حمید نوری هستند. او در کیفرخواست دادستانی سوئد به «جنایت جنگی» و «قتل عمد» متهم شده است. برای نخستین بار در تاریخ جمهوری اسلامی، همچنان که حکومت در اختیار همین نظام است، یکی از عوامل کشتار هزاران زندانی سیاسی در دهه شصت و تابستان ۶۷ به دادگاهی مبنی بر اصول حقوق بشر کشانده شده است. آن‌هم درست هم‌زمان با ریاست رئیسی بر دولت؛ یکی از اعضای هیات مرگ که امضای اعدام می‌زد و حمید نوری، در اجرایش نقش داشت.

بنرها با تصاویر کشته‌های همان دهه بالا رفته است، تصاویری از مادران خاوران رویاروی دادگاه، انگار که خیره به کشف حقیقت مانده است. سرودهای مختلف پخش می‌شوند و گروهی شعار می‌دهند. در گوشه‌ای هم هواداران سازمان مجاهدین خلق پرچم بالا برده‌اند. دادگاه آغاز می‌شود و عده اندکی می‌توانند در دادگاه عمومی حاضر شوند، دیگر خانواده‌ها مقابل دادگاه دست در دست هم دارند، می‌خندند و یکدیگر را در آغوش می‌کشند؛ انگار که هر ثانیه، ضربان قلب‌شان در التهاب طنین‌انداز می‌شود.

در میان جمعیت، دو زن ایستاده‌اند که هر دو یک عکس در آغوش دارند و روی آن نوشته شده است: «سیامک طوبایی.»

به شهریور ۱۳۶۰ برگردیم؛ وقتی سیامک ۱۸ ساله دانش‌آموز دبیرستان خوارزمی بود و مثل هزاران هزار دانش‌آموز دیگر اعلامیه پخش می‌کرد. خواهرش نازیلا که در آن روزگار ۲۱ ساله بود و حالا از آمریکا خود را به دادگاه حمید نوری رسانده است، می‌گوید برادرش را انجمن اسلامی همان دبیرستان راهی زندانی کرد و او به خاطر دوستان و هم‌کلاسی‌هایش به سازمان مجاهدین خلق تمایل پیدا کرده بود هرچند خانواده آن‌ها مذهبی نبود و انگار تازه در زندان بود که سیامک سیاسی شد.

نازیلا آخرین بار سیامک را همان روز دستگیری دید؛ ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ و آن آخرین نگاه و آخرین جمله برادرش، همچنان در خواب همراهی‌اش می‌کند: «ته دلم احساس می‌کردم آخرین باری‌ست که او را می‌بینم. اما انگار او نگران من بود. وقتی از خانه خارج می‌شدم گفت: "مواظب خودت باش."»

سیامک در دادگاه به سه سال حبس محکوم شد. اما در تاریخ ۷ مهر ۱۳۶۰ یعنی سه هفته بعد از بازداشت، روزنامه‌ها نام او را در لیست اعدامی‌ها منتشر کردند. در آن روزگار وقتی لیستی از اعدام درمی‌آمد، زندانیان زیر شکنجه و کابل نام اعدام‌شده‌ها را می‌دادند. همه فکر می‌کردند سیامک اعدام شده است و دوستانش زیر شکنجه، نام او را به شکنجه‌گران داده بودند. پس سیامک را دوباره در دی ۱۳۶۱ محاکمه کردند و این بار برایش ۱۲ سال حبس صادر کردند. او از جمله نخستین انتقالی‌ها از زندان «قزل‌حصار» به «گوهردشت» بود؛ همان زندانی که حالا «حمید نوری» به اتهام مشارکت در قتل عمد، محاکمه می‌شود.

سیامک طوبایی از جان به‌دربرده‌های آن کشتار خونین است. مادرش در خرداد ۱۳۶۷ پسرش را ملاقات کرد. هنوز تلفن‌ها و ملاقات‌ها قطع نشده بود. تیر ماه آغاز بی‌خبری و نگرانی بود و طی یک تابستان، هزاران نفر قتل‌عام می‌شوند. بعد از کشتار خانواده‌ها ساک، وسیله یا وصیت‌نامه‌ای دریافت می‌کردند و تمام. اما سیامک که زنده بود، دوباره مادر را ملاقات کرد؛ این‌بار پسری نحیف که مدام اشک می‌ریخت و با هر اسمی دستش را به نشانه اعدام، حرکت داد تا مادرش پیامبر خانواده‌های ملاقاتی باشد که پشت در منتظر یک خبر مانده بودند.

پس سیامک طوبایی کجاست؟

شاید خیال کنیم که کشتار ۶۷ پایانی بر حذف فیزیکی سیاسی منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی از نیروهای چپ و مجاهد بود، اما ناپدیدسازی آن‌ها دنباله‌ای شد برای جان به در بردگان.

ششم آبان ۱۳۶۸ است و سیامک بدون خبر، برای سه ساعت همراه با دو پاسدار به مرخصی می‌آید. آن‌ها همراه با سیامک قدم به حریم خانه او می‌گذارند. به روایت «نینا» خواهر دیگر سیامک، وقتی پاسدارها و سیامک قدم به خانه گذاشتند، مادرش تصمیم گرفت از مغازه‌ای در خیابان، خرید کند اما «اجازه ندادند و گفتند سیامک به خرید برود. سیامک را به تنهایی راهی مغازه کردند و دو ساعت و نیم در خانه نشستند. سیامک رفت و دیگر برنگشت.»

از همان ششم آبان، معلوم نیست چه بر سر سیامک آمده است. ماموران همان وقت پدر و مادر سیامک را بازداشت کردند، پدرش برای ۲۴ ساعت و مادرش بیش از دو هفته در بازداشت بود: «سناریو را طوری طراحی کرده بودند که انگار سیامک فرار کرده و ناپدید شده است. ما هیچ نمی‌دانستیم، بعدها متوجه شدیم که تعدادی دیگر هم به همین شکل در تور وزارت اطلاعات افتادند و سرنوشتی مشابه داشتند؛ یعنی سر به نیستی.»

«سیامک کجاست» جمله‌ای‌ست که خانواده طوبایی برای چهل سال زمزمه کرده‌اند. آن‌ها پیش‌تر هم زخم خورده زندان‌های دهه شصت بودند. همان وقت که در ۶ دی ۱۳۶۰ و ۷ مهر ۱۳۶۱ «بهمن» و «بیژن» نیری، دایی‌های سیامک در زندان‌های جمهوری اسلامی اعدام شدند و نسل به نسل مادران و خواهران به دادخواهی خون عزیزان‌شان برخاستند.

به بازداشت حمید نوری برگردیم؛ شنبه ۹ نوامبر ۲۰۱۹

صبح ساعت یک ربع به هشت به وقت کانادا است که تلفن «نینا طوبایی» به صدا درمی‌آید. در آن سوی خط، صدای ملتهب «ایرج مصداقی» نویسنده و فعال حقوق بشر شنیده می‌شود؛ کسی که باعث دستگیری حمید نوری است و اولین شاکی جنایت‌های او در محاکمه حمید نوری است: «صدای ایرج مضطرب بود. گفت نینا تا ده دقیقه دیگر یکی از مسببین کشتار ۶۷ در اروپا دستگیر می‌شود. اولین کسی که به ذهنم رسید "ناصریان" بود. ایرج هویتش را نگفت اما گفت دستیار ناصریان بود. برای سه چهار روز تا هویت حمید نوری مشخص شود، خیال‌پردازی می‌کردم. باور نمی‌کردم چه اتفاقی افتاده است. اگر حمید نوری دهان باز کند و حقیقت را بگوید، در همکاری با سیستم قضایی، از راز هفته‌های آخر برادر من و بسیاری دیگر که در تور اطلاعات افتادند، پرده برداشته می‌شود.»

نینا آخرین بار ۱۸ فروردین ۱۳۶۶ سیامک را دید. آخرین ملاقات به وقت نوروز بود که با دست به برادرش نشان داد در حال ترک ایران است: «گفت برو برو... آرزو می‌کنم با اجرای عدالت، حقیقت برملا شود.»

یک سال و ۹ ماه است که حمید نوری در بازداشت موقت مانده است. جلسات محاکمه او تا اپریل ۲۰۲۱ ادامه خواهد داشت. بیش از ۱۰۰ شاکی و شاهد سندی برا جنایت‌های حمید نوری خواهند شد به این امید که نوری بر تاریکی دهه شصت تابیده شود و بلکه هزاران خانواده، به بخشی از حقیقت سرنوشت عزیزان‌شان دست یابند.

مثل «نازیلا» که وقتی از او پرسیدم آیا هیچ‌وقت فکر می‌کرد با حمید نوری رویاروی شود، پاسخ داد: «امروز این‌جا هستم و خواهم بود. دلم می‌خواهد با خودش روبه‌رو شوم. من شبیه برادرم هستم. دلم می‌خواهد حمید نوری من و عکس برادرم را ببیند و شاید تکانی بخورد و بگوید که با سیامک چه کردند.»

این روایت ادامه دارد...





Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy