Wednesday, Sep 15, 2021

صفحه نخست » اثربخشی الگوی چینی طالبان برای افغانستان و خطر ظهور خیزش بهار شرقی

diplom15.jpgدیپلماسی ایرانی - اسلام ذوالقدرپور

یکی از مهمترین اصول سیاستگذاری را می‌توان اصل یادگیری یا آموزش دانست که سیاستگذاران را به یادگیری یا عبرت آموزی از سیاست‌های پیشین و توجه به سیاستگذاری‌های مشابه و پیشینه سیاستگذاری کنونی در دوران گذشته توصیه و ملزم می‌کند.

اهمیت اصل یادگیری در سیاستگذاری و حکمرانی چنان اهمیت یافته است که نقشی اساسی در موفقیت یک سیاستگذاری یا بقای یک حکمرانی به خود اختصاص می‌دهد. یادگیری و عبرت‌آموزی از سیاست‌های پیشین، دیگر تنها یک توصیه مذهبی یا اخلاقی نیست، بلکه یکی از اصول موفقیت حکمرانی در عصر کنونی است به گونه‌ای که "فرید زکریا" معتقد است: «آموختن از دیگران، دیگر یک الزام اخلاقی یا سیاسی نیست و رقابت‌پذیری بیش از پیش به آن وابسته است.»1

با این حال یادگیری و عبرت‌آموزی، روند دیگری نیز دارد که به جای یادگیری از دیگران بر یادگیری یا عبرت از خود استوار است. در این الگوی یادگیری به سیاست‌ها و اقدامات گذشته خود توجه می‌شود تا از خطاها و خسارات تکرار مجد چنین سیاست‌هایی اجتناب شود. در این الگو است که برخی حکمرانان به جای توجه به یادگیری از دیگران، به تدوین و اجرای سیاست‌هایی می‌پردازند که نتیجه آن شکست و خسارت خود بوده است. در نفی الگوی یادگیری از شکست‌های پیشین خود، "اتوفن بیسمارک"، نخستین صدراعظم آلمان و سیاستمدار بزرگ آلمان و اروپا در قرن 19 می‌گویند: «تنها یک احمق از اشتباهات خود می‌آموزد و نه از اشتباهات دیگران.»2

با چنین پیش‌زمینه‌ای از الگوهای یادگیری می‌توان به بررسی خیزش مجدد و پیروزی شوک‌آور طالبان در افغانستان پرداخت و پیروزی سریع و کم دردسر آنان را در تغییر و اصلاح الگوی یادگیری آنان با یادگیری از الگوی جنگ چینی "سون تزو" مورد بررسی قرار داد:

یکم - سیاست پر هزینه دهه 1990 طالبان در حمله مستقیم به کابل و منبع قدرت افغانستان: گروه ستیزه‌جو و جهادی طالبان در دهه 1990با پشتوانه مالی و لجستیکی به جامانده از کمک‌های آمریکا علیه اتحاد جماهیر شوروی و کمک‌های عربستان و پاکستان در یک خیزش طوفانی در جنوب افغانستان توانستند به پیروزی‌های بزرگی دست یابند و علی‌رغم وجود دولت مرکزی به ریاست جمهوری برهان‌الدین ربانی، جنوب افغانستان را به تصرف خود درآورند و اعلام موجودیت کنند.

بخش مهمی از پیروزی‌های اولیه طالبان در دهه 1990 میلادی و 1370 شمسی را باید مدیون نبرد و اختلافات قومی میان اقوام تاجیکی، هزاره و ازبک با پشتون دانست که طالبان با ادعای احقاق حق قوم پشتون و با حمایت پاکستان توانست بخش عمده‌ای قوم پشتون و سپس فرماندهان جهادی سایر اقوام را با پرداخت پول به سوی خود جلب کند.

سیاست نظامی طالبان در دهه 1990 بر الگویی استوار بود که بسیار خشن و هزینه‌ساز بود. در این الگوی نظامی، طالبان بعد از اشغال بخشی از ولایت‌های جنوبی افغانستان که عمده آنان پشتون نیز بودند در شهویرماه 1374 با هدف اشغال پایتخت، حمله به کابل را آغاز کرد اما حمله‌های مکرر و سنگین طالبان به کابل با شکست مواجه شد تا اینکه سرانجام یک سال بعد یعنی در شهریور 1375 بود که کابل به اشغال طالبان درآمد و دولت مرکزی افغانستان سرنگون شد و آن جنایت‌های ضد بشری در افغانستان روی داد که خود موجب تقویت جبهه ضد طالبان در داخل افغانستان، سطح منطقه و جهان شد.

طالبان در آغازین سال‌های ظهور و خیزش خود در چارچوبی حرکت داشت که الگوی وحشت‌آفرینی و قدرت‌طلبی عریان را به نمایش می‌گذاشت. این الگوی نظامی و جنگی طالبان سبب شده بود تا اغلب شهروندان افغانستان، نیروهای جهادی و حتی همسایگان افغانستان و نظام بین‌المللی به شدت به انتقاد و مخالفت با اقدامات و سیاست‌های طالبان پرداخته یا از مخالفین طالبان حمایت کنند.

در چارچوب همان سیاست خشونت‌بار، وحشت‌آفرین و هزینه‌ساز بود که طالبان تنها پس از اشغال چند استان جنوبی افغانستان به فکر اشغال کابل افتاده و تهاجم خود را متوجه کابل کرد. حمله به کابل به عنوان پایتخت و مرکز تجمع ارتش و حاکمیت افغانستان سبب شد تا تصرف این شهر بیش از یک سال طول بکشد و البته اعتراضات و انتقادات منطقه‌ای و بین‌المللی را علیه طالبان افزایش دهد. این‌گونه اقدامات طالبان یادآور این تذکر و هشدار سون تزو (سان تزو) استراتژیست مشهور چینی در کتاب خود، "هنر جنگ"، دانست که هشدار می‌دهد: «یک ارتش را می‌توان به آب تشبیه کرد. به همان ترتیب که آب روان از ارتفاعات پرهیز می‌کند و شتابان به سوی زمین‌های پست جاری می‌شود، یک ارتش از قوت پرهیز می‌کند و بر ضعف می‌کوبد»3 در واقع طالبان 1990 مانند آبی بود که به سوی ارتفاعات در حرکت بود، یعنی در حالی که هنوز قوی و کارآمد نشده بود می‌خواست کابل مرکز نظامی، سیاسی و ... افغانستان را تصرف کند!

طالبان بعد از اشغال کابل نیز هرگز نتوانست بر سراسر افغانستان مسلط شود و همواره بخشی از شمال افغانستان در حاکمیت گروه‌های جهادی به‌خصوص جبهه اتحاد شمال افغانستان قرار داشت. این الگوی نظامی و سیاسی طالبان بیشتر بر حاکمیت استبدادی و دیکتاتوری با ابزارهای وحشت‌آفرینی، سرکوبی سایر اقوام و مذاهب افغانستان و خودنمایی مقابله با بیگانگان و اخراج آنان از کابل استوار بود که دارای مؤلفه‌های سیاستگذاری مشابه سازمان القاعده بود و به قدرت‌نمایی در تصرف پایتخت و حکومت بر کابل معطوف بود.

دوم - الگوی نظامی چین، اصلاحی و کم هزینه برای اشغال افغانستان در 2021: در خیزش مجدد طالبان در 2021 و پیروزی برق‌آسای آنان در اشغال کامل افغانستان، درس‌های بسیاری برای سیاستگذاران وجود دارد که البته خود حکایت از رعایت اصل یادگیری و عبرت‌آموزی از سوی طالبان دارد. روند جدید طالبان را می‌توان عبرت‌آموزی از سیاست‌های ناکارآمد گذشته خود طالبان نیز محسوب کرد آن‌گونه که اندیشمندان سیاستگذاری معتقدند: «شاید بتوان سیاست سابق را پیش شرط اساسی تصمیمات فعلی دانست»4 طالبان نیز از سیاست‌هایی که هزین‌ها و خسارات فراوانی برای آنان داشته، عبرت گرفته است و اکنون سیاست‌های جدید خود را بر اصلاح سیاست‌های پیشین استوار کرده‌اند.

الگوی عملیاتی طالبان در 2021 را می‌توان اجتناب از جنگ فرسایشی دانست، همان‌گونه که سون تزو می‌گوید: «تا کنون ندیده‌ایم که یک عملیات جنگی ماهرانه به درازا کشیده باشد.»5 الگوی نظامی، جنگی و سیاسی طالبان در 2021 را می‌توان بسیار متفاوت از الگوی 1990 این گروه دانست. برعکس الگوی دهه 1990، این‌بار طالبان چند تاکتیک جدید را در دستورکار خود برای تصرف ولایت‌ها و سرنگونی دولت مرکزی داشتند، الگویی که مبتنی بر توصیه سون تزو برای پرهیز از جنگ طولانی و فرسایش بوده و بر اصول زیر استوار بوده است:

1- تمرکز بر تصرف و کنترل ولایت‌های شمالی افغانستان که در دهه 1990 طالبان قادر به اشغال آنها نبوده و مرکز مقاومت علیه طالبان بودند.

2- تاکیتیک تصرف و کنترل ولایت‌ها و شهرهای مرزی افغانستان با سایر کشورها به ‌نحوی که تمام راه‌ها و مسیرهای ورودی و خروجی کشور بلافاصله به تصرف طالبان درآمد.

3- محاصره کامل کابل با اشغال سراسر کشور و سپس حرکت به سوی کابل. با تصرف همه ولایت‌ها، کابل در عمل از چرخه قدرت و حکمرانی خارج شده و دولت مرکزی به ریاست اشرف غنی بی‌معنا شده بود.

4- عدم برجسته‌سازی تفاوت‌ها و اختلافات قومی و مذهبی با سایر اقوام و مذاهب افغانستان و ...

طالبان در خیزش 2021 به جای الگوی وحشت‌آفرین حمله اول به کابل و درگیری با دولت مرکزی که در کابل قوی‌تر بوده و حتی از حمایت برخی دولت‌ها و نهادهای خارجی نیز برخوردار بوده، به تصرف گام به گام اما سریع ولایت‌های مرزی و سپس سایر ولایت‌ها و شهرهای مهم پرداخت تا از درگیری با نهادها و دولت‌های خارجی مستقر در کابل اجتناب کرده و تمام مسیرهای مرزی کشور را به تسلط خود درآورده است.

الگوی عملیاتی طالبان در سال 2021 و موفقیت آنان در تصرف سریع کل افغانستان با کم‌ترین مقاومت و چالش را می‌توان یادگیری و توجه به الگوی چین باستان و همان توصیه‌های سون تزو دانست که از جنگ فرسایشی اجتناب کردند و به جای حمله آغازین به کابل که هنوز مرکز نظامی دولت افغانستان و نیروهای بین‌المللی بود، مانند آب به دشت‌های پست سرازیر شدند و ابتدا ولایت‌های مرزی و شهرستان‌های مهم را تصرف کردند و حلقه محاصره کشور و کابل را تکمیل کردند و سپس وارد کابل شدند.

*

طالبان طی سه دهه اخیر یکی از چالش‌های همیشگی افغانستان و منطقه آسیای جنوب غربی بوده است که مدتی را در کمای سیاست جهانی مبارزه با تروریسم فرو رفته بود. با وجود چنین روندی از کمای طالبان و احیای کنونی آنان که با خیزشی طوفانی همراه بوده است، نمی‌توان طالبان را طی دو دهه کمای آن نیز از معادلات افغانستان خارج کرد. واقعیت این است که طالبان طی سه دهه اخیر همواره یکی از بازیگران اصلی فضای سیاسی و اجتماعی افغانستان بوده است.

خیزش کنونی طالبان در 2021 که به مثابه خروج این گروه از کمای دو دهه‌ای بوده است را خارج از این فرضیه که یک اصلاح سیاست از سوی یاستگذاران ارشد ایلات متحده آمریکا باشد، می‌توان یک الگوی بسیار موفق از یادگیری از سیاست‌های پیشین خود قلمداد کرد که طالبان را از اجرای الگوی خشونت‌بار و اعمال عریان زور در دهه 1990 برحذر داشته است.

طالبان به جای اجرای سیاست خشونت‌بار و وحشت‌آفرین ابتدایی خود در دهه 1990، این‌بار به الگوی پیشنهادی استراتژیست مشهور چین یعنی سون تزو متوسل شده و علاوه بر اجتناب از جنگ فرسایشی، ابتدا به تصرف ولایت‌های مرزی و تثبیت خود در مرزهای همسایگان افغانستان پرداخته و سپس با تصرف سایر ولایت‌ها و شهرستان‌های مهم کشور و تکمیل محاصره پایتخت، ضمن سرنگونی دولت ناتوان اشرف غنی و نمایش اقتدار خود مقابل نیروهای خارجی حاضر در افغانستان، به کابل وارد شده و طی 48 ساعت با کم‌ترین درگیری و خونریزی به تصرف کابل پرداختند.

**

احیای طالبان قدرتمند در 2021 را باید از چشم‌اندازی متفاوت با ظهور این گروه در دهه 1990 مورد توجه و تأمل قرار داد. سیاستگذاری پشت‌پرده احیای طالبان هر چه باشد، سیاستگذاران ارشد ایرانی نباید خود را درگیر خوش‌بینی‌های خروج آمریکا از افغانستان کند.

تمرکز سیاستگذاران و تحلیلگران ایرانی باید بر سیاستگذاری و الگوهای نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کنونی طالبان متمرکز باشد که بسیار متفاوت از طالبان 1990 نشان می‌دهند. بهره‌گیری طالبان ار الگوی چینی کشورگشایی سون تزو که البته همراه با حمایت ضمنی دولت چین از خیزش کنونی طالبان است را باید یک الگوی جدید در معادلات و تناسبات قدرت در آسیای جنوب غربی قلمداد نمود که بسیار فراتر از نظریه شکست آمریکا در افغانستان است.

الگوها و روندهای کنونی موفقیت افغانستان‌گشایی طالبان و حکمرانی این گروه باید در دستورکار نهادهای سیاستگذاران سیاسی و امنیتی مانند وزارت امور خارجه، وزارت کشور، ستاد کل نیروهای مسلح ایران قرار گیرد تا متناسب با این الگو و روند حکمرانی نوین طالبانی و منطقه‌ای به تهیه و اجرای سیاست‌های جدید و اثربخش اقدام شود.

به صراحت می‌توان گفت که سیاستگذاری عمومی ایران به‌خصوص سیاستگذاری خارجی و امنیت داخلی ایران باید متناسب با تحولات افغانستان و الگوی خیزش چینی که خطر ظهور بهار شرقی، هندی، قفقازی و آسیای میانه را افزایش داده، مورد بازنگری و اصلاح اساسی قرار گیرد تا از پیامدهای ناخوشاید احتمالی الگوی خیزش چینی طالبان در امان باشد.

منابع:
1- زکریا، فرید. جهان پسا آمریکایی. ترجمه احمد عزیزی. تهران. هرمس. 1393. چاپ دوم. ص 215
2- درور، حزقل. صلاحیت حکمرانی. ترجمه مسعود منزوی. تهران. دانشگاه عالی دفاع ملی و تحقیقات راهبردی. 1398. چاپ اول. ص 285
3- تزو، سون. هنر جنگ. ترجمه مهدی مسمار. تهران. جامی. 1398. چاپ چهارم. ص 169
4- مورن، مایکل- رین، مارتین- گودین، روبرت. دانشنامه سیاستگذاری عمومی. ترجمه محمد صفار. تهران، نشر میزان. چاپ اول 1393، ص464
5- تزو، سون. هنر جنگ. ترجمه مهدی مسمار. تهران. جامی. 1398. چاپ چهارم. ص 128



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy