Monday, Oct 4, 2021

صفحه نخست » این مدال‌های قهرمانی که با شادی ملتی عجین گردیده بر شما مبارک باد! ابوالفضل محققی

Abolfasl_Mohagheghi.jpgسیمایی عرق‌کرده حاصل نبردی سخت در روی تشک کشتی و مدال طلایی بر گردن. در پشت این چهره عرق‌کرده، چه میزان سال‌ها کار سنگین، شبانه‌روزی، تمرین و ممارست نهفته است؟ هرگز کسی آن سوی این مدال‌ها را نمی‌بیند. همیشه چنین است!

ما شهد انگوری را می‌چشیم که حاصل کار باغبان پیری است که شب تا سحر نخفته وکرت به کرت تاک‌های تشنه را آب داده است. سخت‌تر زمانی که جویبار خشکیده باشد و او دلودلو آب بر دوش کشیده و پای تاک‌های خود ریخته است. برای ورزشکار ایرانی امروز رسیدن به مدال طلا در میدان‌های جهانی همان کشیدن دلو است بر دوش در این خشکسالی حاصل از حکومت اسلامی و نهادن تمامی توان و ظرفیت‌های خویش است بر پای هدف برای رسیدن به قله.

قهرمانان هیچ کشوری که بر روی تشک کشتی می‌روند به اندازه کشتی‌گیران ایرانی بار سنگین مقرارت ناشی از سیاست کور و نقطه نظرات متحجر حاکمان بردوششان سنگینی نمی‌کند و هراس از رودررو شدن با یک کشتی‌گیر اسرائیلی تمامی زحمات او را در هاله‌ای از اضطراب که خوره روح یک ورزشکار است آزار نمی‌دهد.

ترس ورزشکارانی که هراس دارند از این‌که چه کسی مدال بر گردن‌شان خواهد انداخت زن یا مرد؟ چگونه از زیر بار دست دادن شانه خالی کنم که میلیون‌ها انسان نظاره‌گر این بی‌حرمتی وعقب‌ماندگی من هستند؟

دردآور بود دیدن سیمای مضطرب جوان خوش‌سیمای مازندرانی امیر محمد یزدانی که مضاف بر از دست دادن مدال طلا و گرفتن مدال نقره در کش قوس دست دادن و دست ندادن با خانم سفید مویی بود که مدال‌های نفرات دوم وسوم را برگردن‌شان می‌انداخت، همراه با دسته گلی و فشردن دستی.

yazdani.jpgامیر محمد یزدانی

نهایت ترس از کمیته انضباطی بر حرمت احترام به دست دادن فائق می‌شود زمانی که دست زنانه همراه گل به‌سوی او دراز می‌گردد گل را می‌گبرد و به‌ جای دست دادن مدال گردن خود را جابه‌جا می‌کند. با نگاهی شرمناک بر خانم مسن که دنیایی سخن در آن خوابیده بود.

حرکتی که از چشم دوربین‌ها پنهان نماند. تلاقی دو چشم و درک لحظه سنگینی که بر دوش ورزشکار ایرانی بود و واکنش انسانی زنی که موقعیت او را دریافته بود. «من حرمت زن ورزشکار پیش‌کسوتی مانند شما را می‌دانم و حرمت دستی که به سوی من برای بتریک گفتن دراز گردیده است. اما چه کنم که شمشیر تحجر بر بالای سرم آویزان است. سرنوشت و تداوم کار من را ناکسانی رقم می‌زنند که ملتی را به حضیض کشانده‌اند! مرا به‌خاطر این بی‌احترامی عفو کنید!»

شرمساری برای صدها ایرانی جمع‌شده در سالن که در تمامی مدت ایران می‌گفتند و ورزشکاران خود را تشویق می‌کردند.

چه میزان سخت است تلاش یک قهرمان در زیرسایه سنگین نگاه‌های نیروهای امنیتی پاسدار شرع! چه میزان ظرفیت انسانی بالایی لازم است تا بتوانی از هفت‌خوان نهاده برسر راه هر نخبه ورزشی، علمی وهنری عبور کنی و توانایی خود را بر حاکمان دیکته کنی و تعادل خود را، سیمای انسانی خویش را حفظ نمایی.

چه استعدادهای غریبی که در زیر فشار حکومتی ابتر خرد می‌شوند یا از صحنه کنار می‌روند و یا ناگزیر از ترک سرزمینی می‌گردند که با عشق بلندکردن نام آن پای در راه نهادند بودند! سختی یک کار توان‌فرسا برای رسیدن به سکوی افتخار را به جان خریده بودند اما سرانجامِ کار طاقت از دست دادند و ناگزیر از بیرون آمدن از کشور شدند.

ما قادر به دیدن تلاطمات پشت پرده مافیای حکومتی و مافیای چنگ‌انداخته بر عرصه ورزش نیستیم. تلاطماتی که راحتی خیال از ورزشکار سلب می‌کند، توان از او می‌گیرد.

ارزش ورزشکار ایرانی چند برابر ورزشکارانی است که در فضایی آرام بدون حاشیه و حمایت کامل دولت‌های خود تمرین می‌کنند از میزان رفاه و احترام عمومی بر خوردارند و ثبات سیاسی و اجتماعی‌شان به آن‌ها آرامش خیال می‌دهد تا بدون اضطراب‌های اجتماعی قدم در میادین ورزشی بگذارند.

تلخ است دیدن بهترین ورزشکاران جودکار ایرانی که از طرف فدراسون جهانی جودو از شرکت در مسابقات جهانی محروم می‌شوند تنها به دلیل لجبازی رهبری خودشیفته و مجنون که فکر می‌کند زعامت مبارزه با کشور اسرائیل را برعهده دارد. تفکری که لطمات جدی از هر طرف که فکر کنی بر پیکر زخمی ایران و ایرانی وارد ساخته است. بدعتی که می‌تواند رخنه در یک‌پارچگی دنیای ورزش که یکی از هدف‌های اصلی آن نزدیک کردن ملت‌ها و دولت‌ها به یکدیگر است ایجاد کند.

چه می‌توان کرد با این کوتوله‌های تاریخی سر بر آورده از مرده‌ریگ‌های صحاری خشن با شمشیر‌های خون‌ریز به‌یادگار مانده از مهاجمان بیگانه.

ارزشمن داست سخنان کوتاه قهرمانانی که می‌خواهند از میراث به‌یادگار مانده از پوریای ولی تا غلامرضای تختی حراست کنند! قهرمانانی که با عشق برآمده از اعماق جان نسبت به ملتی که دیر گاهی‌ست لبخند و شادی بر لبان آنان خشکیده است تلاش می‌کنند با برکشیدن نام ایران وایرانی که کوچکترین ربطی به نگاه حکومتی امت اسلامی ندارد! شادی را در فضای سرد جامعه حداقل برای لحظاتی جاری کنند.

قهرماناتی که تمام سخنان‌شان از شادی مردم بود و تعلق خاطرشان به مردمان گرفتار در چنگال حکومت. قهرمانانی که بی‌هراس از نام نبردن رهبر و حکومت از تعلق خاطر خود به مردم گفتند! شادی خود در شادی مردم جست‌وجو کردند.

به ریشه‌های زیبای مردم روستای خود به دوستان و هم‌محله‌ای‌های خود رجوع کردند و دعای نه نمایندگان خدا بلکه پدران و مادران و مردم خود را پشتوانه پیروزی خود خواندند.

به هزار زبان گفتند که برآمده از روستاییم، شهری از شمال این سرزمینیم. فرزند رنج و کار و خدمت‌گذار باغ آتش.

چهره پهلوانان مردمی، دوست‌داشتنی که در تمامی طول تاریخ با تلاش خود با دلیری و پهلوانی خویش نهال امید در دل‌ها کاشته‌اند. پیروزی در این میدان‌ها که به‌بهای روزها و شب‌ها سخت‌کوشی و عرق ریختن و گذشتن از بسیاری خواسته‌ها صورت می‌گیرد! تلاش برای بازگردانیدن و حفظ غرور ملتی که سرانجام بلند خواهد شد و نقش آزادگی و حریت خود را بر تارک تاریخ این سرزمین خواهد زد که تختی‌ها، قلیچ‌خانی‌ها، نوید افکاری و نهایت یزدانی‌ها به نگهبانی از آن بر دروازه وطن ایستاده‌اند.

می‌ستایم تلاش، مردانگی و مردم‌خواهی هر قهرماتی را که قهرمان ملی شدن خود را در قلب میلیون‌ها ایرانی مشتاق آزادی جست‌وجو می‌کند این نام، نشان و قهرمانی که شادی ملتی با آن عجین گشته بر شما مبارک باد!

ابوالفضل محققی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy