تحلیل زندگی سیاسی بنی صدر و به صورت کلی تر سرنوشت انقلاب ایران بدون اشاره به اکتبرسورپرایز و مذاکرات پنهانی خمینی و ریگان در انتخابات ۱۹۸۰ ایالات متحده امریکا در سطح میماند و همچون طرح بر آب روان ریختن است.
بر کسی پوشیده نیست که انقلاب ایران که با هزار امید و آروز برای برپایی دموکراسی بود، با شکستی تلخ مواجه شده است. اما چرا انقلاب مردم ایران بزرگ بود و چرا به شکست انجامید؟
اکثریت مطلق روشنفکران ایرانی در تحلیل دلایل شکست انقلاب ایران به مسائل داخلی، قدرت طلبی روحانیان به خصوص خمینی، نبود احزاب دموکراتیک و ضعیف بودن نهادهای مدنی و دلایلی از این قبیل ردیف میکنند. اما مسایل مهمتری نیز در رابطه با انقلاب ایران به موازات درگیریهای داخلی در سطح جهان در جریان بود که تقریبا به صورت کامل از دید ایرانیان و حتی روشنفکران پنهان باقی مانده است. در این یادداشت سعی میکنم به صورت مختصر به این مسئله نگاهی بیاندازم.
شوک اول نفتی و جنگ اعراب و اسراییل
نفت در سراسر سالهای قرن گذشته به خصوص بعد از پایان جنگ دوم و جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران، تا امروز استراتژیک ترین کالای جهان بوده است. در سال ۱۹۷۳ در پی شکست نظامی اعراب از اسراییل در جنگ ۶ روزه، کشورهای عربی برای اولین بار از نفت عنوان یک سلاح علیه غرب و خصوصا امریکا و اسراییل استفاده کردند. درست است که اعراب در آن جنگ شکست نظامی خوردند اما با درایت توانستند با دو برابر کردن قیمت نفت این شکست را به پیروزی بدل سازند. تحولی بزرگ در تاریخ جهان معاصر که به آن شوک اول نفتی میگویند. نکته جالب توجه در این تحول برای ما ایرانیان است است که تنها کشور صادر کننده نفت که حاضر نشد با سایر کشورهای نفتی در این تحول همکاری کند، شاه سابق ایران بود. البته طبیعتا، از کسی که قدرت خود را مدیون کودتای امریکاییها در ۲۸ مرداد بود، نمیشد انتظار بیشتری داشت! به هر حال او حتی از شیخهای فاسد عرب نیز ضعیفتر ظاهر شد و این عدم استقلال کشور در زمان او یکی از دلایل انقلاب شد.
شوک دوم نفتی و انقلاب ایران
اما شوک دوم نفتی چه بود و چه زمانی اتفاق افتاد؟ بعد از انقلاب ایران، در طی طرحی که توسط مرحومان ابولحسن بنی صدر و علی اکبر معینفر اجرا شد قیمت نفت به سه برابر رسید. در طرح آنها، قیمت نفت از ۱۲ دلار به ۳۴ دلار به صورت رسمی و ۴۴ دلار در بازارهای غیر رسمی افزایش یافت. خواننده محترم باید توجه داشته باشد که ۳۴ دلار در سال ۱۹۸۰ بسا ارزشی معادل ۱۰۰ دلار کنونی داشته است. امری که برای جهان غرب و شرق قابل تحمل نبود به خصوص در دهه ۸۰ میلادی که انرژی فسیلی جایگزین دیگری نداشت. لذا غرب به رهبری امریکا تمام تلاش خود را کرد که انقلاب ایران را از مسیر آزادی خواهی و استقلال طلبی خارج کند.
راهکارهای غرب دربرابر شوک نفتی ایرانیان
تسخیر سفارت امریکا و گروگانگیری کارکنانش، جنگ ایران و عراق، اکتبر سورپرایز، ایران گیت، روابط پنهانی با دولت ریگان، خرید اسلحه از اسراییل و امریکا و... تعدادی از روشهایی بود که باعث به بیراهه رفتن انقلاب ایران و قربانی شدن دموکراسی و کودتا علیه ابوالحسن بنی صدر به عنوان اولین رییس جمهور ایران شدند.
در واقع دعوای اصلی در انقلاب ایران این بود که چه کسی نفت را اداره میکند؟ ایرانیان با انقلاب به جهانیان گفتند که به عنوان یک ملت مستقل و آزاد میخواهند کنترل داراییهای خود را داشته باشند. مسئله ایی که به هیچ وجه از سوی غرب قابل پذیرش نبود. امریکابرای تامین منافعش به دنبال یافتن افرادی در درون انقلاب ایران بود که دارای چند خصیصه باشند: ایران را به بلوک شرق تحویل ندهند، توانایی حفظ ثبات نسبی را داشته باشتد و مهمتر از همه کنترل نفت را در اختیار امریکا قراردهند و سایر منافع امریکا را تامین کنند، حتی اگر به صورت ظاهری مرگ بر امریکا بگویند.
گروههای مختلفی حتی قبل از انقلاب برای اجرای سیاست امریکا خود را کاندیدا کرده بودند از جمله مرحوم بختیار و ابراهیم یزدی آنچنان که در خاطرات خود بیان کرده است. اما در نهایت این روحانیان و شخص خمینی بود که وارد معامله با امریکاییها شدند.
تسخیر سفارت امریکا و گروگانگیری از بزرگترین حوادث دهه ۸۰ میلادی بود. مسئله ایی در حد یازده سپتامبر در سال ۲۰۰۱. تسخیر سفارت امریکا در تهران مسیر انقلاب ایران و حتی سیاست جهانی را به کلی تغییر داد. دو دولت بازرگان و بنی صدر که دموکراسی را نمایندگی میکردند قربانی این اقدام شدند. در سطح جهان نیز، دولت اول کارتر با شکست مواجه میشود و در انتخابات سال ۱۹۸۰ برای دوره دوم، او ریاست جمهوری را در نتیجه این اقدام دانشجویان خط امام به رونالد ریگان میبازد. در واقع با تسخیر سفارت امریکا، سیاست حقوق بشری کارتر جای خود را به سیاست تهاجمی ریگانیسم و تاچریسم میدهد.
جنگ ایران و عراق و شوک نفتی و کودتا علیه بنی صدر
اما بیایید مسئله را به صورت جزیی تری نگاه کنیم. حمله به سفارت امریکا در تهران چند بار قبل از دانشجویان پیرو خط امام توسط گروههای دیگری نیز انجام گرفته بود ولی هر بار به دستور خمینی به سرعت تسخیر کنندگان سفارت را ترک میکردند. اما چرا این بار خمینی آنرا انقلابی بزرگتر از انقلاب اول قلمداد کرد؟ چرا گروگانگیری ۴۴۴ روز به طول انجامید در حالی که دانشجویان قصد داشتند تنها اقدامی نمادین انجام داده و سپس از آنجا خارج شوند؟ و مهمتر از همه، چرا گروگانها تنها بعد از انتخاب ریگان و شکست کارتر و در روزی که ریگان در حال سوگند خوردن در کنگره بود، آزاد شدند؟ آیا گفتگو هایی مابین گروه ریگان و نزدیکان خمینی در جریان بوده است؟ پاسخ این سوال به همت افشاگریهای آقای بنی صدر قطعا آری است.
در واقع، بعد از شوک دوم نفتی، غرب به سرعت وارد معامله با طرفدارن استبداد ولایت فقیه میشود. مستبدان ایرانی با ادامه جنگ ایران و عراق، قیمت نفت را به سود غرب به زیر ۱۰ دلار میرسانند و غرب نیز زمینه حکومت استبدادیان و حذف مخالفان دموکراتیک آنها را محیا کرده و حکومت را به رسمیت میشناسد. به همین دلیل بود که در افتضاحاتی مانند ایران گیت و ایران کنترا و اکتبر سورپرایز، اسراییل و امریکا و... به استبدادیان اسلحه میفروشند تا جنگی که میتوانست در خرداد سال ۶۰ با پیروزی ایران به پایان برسد، ۷ سال دیگر ادامه یافته و دو کشور بزرگ نفتی ایران و عراق به سود سیاستهای اسراییل و امریکا نابود شوند و کنترل قیمت نفت همچون حکومت شاه سابق در اختیار غرب باقی بماند. بی دلیل نبود که آلن کلارک وزیر دفاع دولت تاچر بعدها در دادگاه گفت جنگ ایران و عراق به سود ما بود و زمینه ایجاد و ادامه آنرا فراهم کردیم.
طنز تلخ تاریخ است که دو کشور اسلامی، با سلاحهای اسراییلی که به چندین برابر قیمت تهیه کردهاند، ۸ سال در جنگی بیهوده به تخریب یکدیگر میپردازند تا اسراییل و امریکا بر منطقه حکم روایی کند!
چرا بنی صدر با خمینی سازش نکرد و چرا به خارج رفت؟
در چنین وضعیتی، اقای بنی صدر در مقام رییس جمهور یا باید همدست مستبدان خائن همچون رفسنجانی، خمینی، بهشتی و... میشد و یا حداقل چشمش را بر این خیانت عظیم که انقلاب را به بیراهه کشید و کشور را به ورطه نابودی رساند، میپوشید. اما او تصمیمی دیگری میگیرد. او خود را در برابر تاریخ مسئول میدانست و در انتخابی دیگر به افشای روابط ارگانیک میان خمینیسم و ریگانیسم بر خواست. به شهادت تاریخ، اگر بنی صدر در باره افتضاح اکتبر سورپرایز، ایران گیت، گروگانگیری و... به افشاگری نمیپرداخت، چه بسا این خیانتها حتی در غرب هم مطرح نمیشدند. کما اینکه تا امروز کمتر کتابی را در این زمینه از افراد دیگری میبینیم.