کسانی که «می فهمند» کسانی هستند که دست کم می دانند، جهانی که ما یکی از اجزای آن هستیم، ابعادی حدود ۱۴ میلیارد سال نوری دارد.
آن ها می دانند این عدد و عظمت اش یعنی چه. سال نوری می دانند چیست، و می دانند وقتی ۱۴ میلیارد را در آن ضرب کنیم چه عدد غیر قابل گنجایش در ذهنی پدید می آید.
آن ها می دانند که این تازه، یکی از جهان های موجود است و احتمالا در جاهایی دور از دسترسِ دانشمندان، جهان های دیگری نیز وجود دارد.
آن ها می دانند، در این دنیای بزرگ، کره ی زمین ما چیزی در حد هیچ است. در حد یک اتم مثلا در بدن انسان و حتی کوچک تر از آن.
در این کره ی هیچ، انسان ها، یعنی من و شما هیچ تر هستیم از هیچ.
در ابعاد تاریخی خودمان هم که بنگریم، باز هیچ هستیم مگر این که بخت با ما یار باشد و مثلا اسم مان در ردیف اسامی افلاطون و ارسطو و چنگیز و ناپلئون قرار گیرد که آن هم باز هیچ است و نامی که اشخاص آن را شنیده اند و نمی توانند حتی ده دقیقه در باره ی آن ها سخن بگویند.
در این هیچستان عظیم، عده ای هستند مثل شما، که این چیزها را می دانند و معنی زندگی را می فهمند.
محدوده ی بازی زندگی را در جهان هستی می شناسند، و منزلت و مقام خود را در این بازی می دانند.
طول زندگی ما، در ابعاد جهانی معادل هیچ است. این «طول» در ابعاد فهم انسانی و معیارهای بشری، حداکثر مفیدش مثلا هفتاد هشتاد سال است.
یک سوم این «طول» صرف خواب می شود. یک سوم دیگر صرف گذران وقت و استراحت. یک سوم اش صرف شغل برای کسب در آمد و تامین معیشت.
حکومت ها، نحوه ی زندگی ما را اداره می کنند.
حکومت ها، به زندگی ما جهت می دهند.
در جهان دو نوع حکومت وجود دارد:
اول حکومتی که دنیا را مثل شما «فهمندگان» می فهمد، و می خواهد مردم در این دنیا، آسوده زندگی کنند و آسوده عمر بگذرانند. مطابق معیارهای خوشبختی بشری بیایند و بروند. مانع از خرابکاری روان نژندان و معیوبان ژنتیکی و آسیب دیدگان تربیتی بشوند.
دوم حکومتی که خود روان نژند است و معیوب ژنتیکی است و آسیب دیده ی تربیتی. او «نفهم» است و بر ندانستن خود حتی آگاه نیست. او خود را مرکز عالم -مرکز جهانی با ابعاد ۱۴ میلیارد سال نوری- می داند و تصور می کند که دنیا یعنی او و او یعنی دنیا.
چنین حکومت هایی، نمی گذارند انسان ها در چهارچوب جغرافیایی که آن حکومت بر آن حاکم است گذران خوب و منطقی در زندگی داشته باشند.
انسان ها تحت حاکمیت چنین حکومت هایی باید این حکومت های «نفهم» را بر اندازند و طرح حکومت هایی «فهیم» در اندازند.
وقت هم زیاد نیست. در ابعاد بشری چند ده سال و بعدش تمام.
کسانی که مثل شما می فهمند، ابتدا و انتهای این ماجرای تراژیک را می دانند و هر ثانیه که از عمرشان می گذرد، متوجه فاجعه هستند.
اما کسانی که نمی فهمند، مثل تکه سنگی عظیم پیش پای فهمندگان افتاده اند و سد راه آن ها هستند. فرقی هم نمی کند نفهمان حکومتی باشند یا نفهمانی از جنس من و شما.
در زندگی کوتاه، فهمندگان باید با هر دو گروه پنجه در پنجه بیندازند. شاید در طول زندگی شان، در طول این «هیچ» بزرگ، شاهد آرامش شایسته ی نوع بشر شوند.
پیوند «موفقیتآمیز» کلیه خوک به انسان