ایندیپندنت فارسی - امیر سلطانزاده نویسنده و روزنامه نگار- انتشار خبر دستگیری حمید نوری که در اعدامهای تابستان سال ۶۷ با هیئت مرگ همکاری میکرد، توجه افکار عمومی و جامعه بینالمللی را به خود معطوف کرد.
۱۷ آبان ماه ۱۳۹۸، در حالی که نوری با خیالی آسوده وارد فرودگاه استکهلم میشد، ناگهان خود را در دامی دید که پیشتر برایش تدارک دیده بودند. او که خودش سالها تجربه فعالیتهای امنیتی داشت و صدها و بلکه هزاران نفر را شخصا شکنجه کرده بود، توقع نداشت به این راحتی به تله بیفتد.
اما کسی که نقش پررنگی در این ماجرا بازی کرد، ایرج مصداقی بود. او که سابقه عضویت در سازمان مجاهدین خلق را دارد و پس از جدایی از این گروه، فعالیتهای سیاسی و مبارزه با جمهوری اسلامی را به شکل فردی پیش میبرد، هنوز خاطرات دردناک دهه ۶۰ را با خود دارد.
به گفته مصداقی، فرصتی طلایی پیش آمد تا حمید نوری را با همان تلهای که جمهوری اسلامی ایران خودش در استفاده از آن ید طولایی دارد، به دام بیندازد.
حمید نوری که زمانی با نام مستعار «حمید عباسی» زندانیان سیاسی را به آغوش مرگ میفرستاد، این بار با پای خودش به دام افتاد.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
برای شنیدن اصل ماجرا به استکهلم آمدم تا با ایرج مصداقی گفتوگو کنم. او که این روزها سرش از همیشه شلوغتر است تا روند دادگاه بهخوبی پیش برود، با ایندیپندنتفارسی به گفتوگو نشست. به نظر میرسد که هوای سرد استکهلم هم نتوانسته است تنور داغ دادگاه نوری را سرد کند.
ماجرای دستگیری نوری با یک نامه کلید خورد. این نامه که از طرف یکی از ایرانیان ساکن سوئد برای مصداقی فرستاده شده بود، حاوی موضوع مهمی بود. ماجرا در مورد یک دادیار قوه قضائیه بود که نویسنده نامه با دخترخوانده او وصلت کرده بود، اما به دلیل برخی مشکلات خانوادگی، از او جدا شده و به همین دلیل در مورد حضانت فرزندش دچار مشکل شده بود. مصداقی بلافاصله پس از رویت عکس پدر همسر سابق آن فرد، متوجه میشود که منظور از دادیار، همان «حمید نوری» است؛ همان کسی که با نام حمید عباسی در سال ۶۷ در زندان گوهردشت فعالیت میکرد.
این موضوع باعث شد تا مصداقی و همسر سابق دخترخوانده نوری، به این نتیجه برسند که میتوانند نوری را به سوئد بکشانند؛ به ویژه که نوری پیشتر چند باری به اروپا و سوئد آمده بود و مشکلی برای دریافت ویزا نداشت. اما قبلا در زمان ورود به سوئد سوالاتی از او پرسیده بودند و این موضوع ممکن بود برای نوری ایجاد نگرانی کند.
رابطه حمید نوری با دخترش هم خوب نبود. در این شرایط، مصداقی تلاش کرد تا با بازسازی رابطه نوری و دخترش، شرایط ابتدایی برای سفر به سوئد را فراهم کند. از سوی دیگر، نوری تردیدهایی هم برای سفر به سوئد داشت.
او ابتدا پذیرفت که برای پنج روز به سوئد سفر کند، اما به گفته مصداقی این زمان برای پیشبرد پروژه دستگیری نوری کافی نبود. از این رو او کوشید تا سفر طولانیتری برای نوری تدارک ببیند.
نوری که پیشتر از ایتالیا ویزا گرفته بود، قصد داشت نخست به آن کشور برود و پس از مدتی از آنجا به سوئد برود، اما نگرانی بابت نفوذ جمهوری اسلامی ایران در ایتالیا و نبود اطلاعات کافی در مورد نظام قضایی آن کشور، باعث شد تا تلاش شود که نوری را بهطور به سوئد بیاورند.
از اینجا به بعد، پروژه تطمیع حمید نوری آغاز شد. به نوری گفته شد که سفر لوکسی برای او تدارک دیده شده و قرار است پس از یک سفر تفریحی دریایی به فنلاند، به بارسلونا برود و از آنجا هم به میلان برود، در نهایت هم با پروازی از میلان به ایران بازگردد. در اینجا با الگوی خود جمهوری اسلامی ایران که از جذابیتهای جنسی برای پروندهسازی و به دام انداختن مخالفانش استفاده میکند، به نوری هم وعده داده شد که «خدمات ویژه» آنچنانی برای او فراهم است. همین نکته، کارمند پیشین قوه قضائیه را که احتمالا خودش بارها برای دیگران دام پهن کرده بود، به دام انداخت و او را قانع کرد تا آن سفر را انجام دهد. نوری که بلیتها و هتلها را بررسی کرده بود، مطمئن شده بود که ماجرا واقعی است و قرار نیست خطری برای او ایجاد شود.
ایرج مصداقی میگوید برای آن که شکی در دل نوری ایجاد نشود و موضوع فاش نشود، پیش از سفر نوری سوئد را ترک کرد و تبلیغاتی را آغاز کرد تا تظاهر کند که نه در سوئد است و نه اساسا از ماجرا خبر دارد. به ویژه که هم نظام قضایی سوئد علاقهای به مواجهه با جمهوری اسلامی ندارد، هم سازمانهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران، پیشتر هم نشان دادهاند که این قبیل مسائل را هوشیارانه پیگیری میکنند.
در واقع، این نگرانی به سال ۱۹۹۰ باز میگردد. پیشتر، تلویزیون سوئد مستندی را پخش کرده بود که در آن حسن پورزمانی وارد فرودگاه استکهلم میشود و از همان جا زیر نظر نیروهای امنیتی سوئد قرار میگیرد. روز بعد، پورزمانی همراه با سه نفر دیگر از دیپلماتهای جمهوری اسلامی ایران، برای ترور سفیر عربستان سعودی حرکت میکنند، اما همگی توسط پلیس امنیت سوئد دستگیر میشوند. آن سه نفر به دلیل آن که پاسپورت دیپلماتیک داشتند، بهناچار آزاد میشوند، اما حسن پورزمانی به زندان برده میشود. اما فردای همان روز به درخواست وزارت خارجه سوئد، او هم آزاد میشود و به تهران باز میگردد.
مصداقی در اینجا تاکید میکند که همین فرد دو سال بعد با نام مستعار عبدالرحمان بنیهاشمی، فرماندهی عملیات ترور میکونوس را بر عهده میگیرد.
به همین دلیل، نگرانی از این که نوری هم از تله بگریزد، وجود داشت. بنابراین، مصداقی با کمک وکیلی به نام کاوه موسوی پروندهای برای حمید نوری تشکیل میدهد تا نوری زیر حکم بازداشت قضایی قرار گیرد و امکان دخالتهای سیاسی برای فرار او کاهش یابد.
مصداقی میگوید، یک روز پیش از سفر نوری به استکهلم به آنها اطلاع دادند که در صورت سفر نوری به سوئد، دستگیر خواهد شد.
هنگامی که هواپیمای حمید نوری روی باند فرودگاه مینشیند و حتی پیش از آن که او از هواپیما پیاده شود، پلیس او را در برابر سایر مسافران بازداشت میکند؛ موضوعی که نوری بعدا نسبت به آن اعتراض میکند و گفته است که این اقدام آبروی او را برده است و نحوه دستگیری او ناقض حقوق اولیهاش بوده است.
مصداقی در ادامه گفت که از زمان سوار شدن نوری به هواپیما تا رسیدنش به استکهلم، تشویش و نگرانی بسیاری وجود داشت. حتی درِ هواپیمای او با مشکل فنی مواجه شده بود و بسته نمیشد و آن موضوع هم باعث نگرانی از لغو احتمالی سفر شده بود.
با این حال، آن طرح بهخوبی پیش رفت و در نهایت، نوری به سوئد رسید و دستگیر شد.
حال پس از نزدیک به دو سال، قرار است حمید نوری روز ۲۳ نوامبر ۲۰۲۱ برای نخستین بار در برابر دادگاه از خود دفاع کند. او که طی دوران حضور شاهدان در دادگاه با رفتارهایی عجیب واکنش نشان میداد، حالا فرصت سخن گفتن دارد؛ داستانی که به نظر میرسد دستکم چندین ماه دیگر ادامه خواهد داشت.