دیدی بعضیها را الکی دوست داری؟ نمیدانی هم چرا. ما هم الکی فائزه را دوست داریم. حتی وقتی بیست و پنج سال پیش اصلاحچیها چُو انداختند که روزی صدهزارتومان خرج خوراک اسبهاش میکند یا اینکه دوستدختر پسر صدام حسین شده، از چشممان نیفتاد. عجب داستان هایی مینوشتند!
تصور کن فائزه و غدی سوار جت اسکی در کیش!؟ بیچاره حمید و خانواده چه کشیدند از دست اصلاحچیها؟ کی درست میکرد این شایعات را؟ چه کسی برای فائزه گرگه پاپوش دوخت؟ به ماشاالله و مصطفی و حشمت که نمیآمد از این کارها. اصلا حشمت اصلاح طلب بود؟ نمیدانم. یادم نیست.
میگفتم. فائزه جذاب است. فازش خوب است. خیلی نامحسوس یک نمه پتانسیل پلنگ شدن هم دارد. زن باید اینجور باشد. پلنگیتش گلدرشت نباشد. که ناغافل زیر عملِ جراحی زیبایی نفله شود و عملِ شوهرش بالاتر رود. خلاصه ازش خوشم میآید. شاید به خاطر تن صداش باشد. قوی، محکم و ورزشکاری. شاید هم چون اولین و تنها زن در نزام هست که کف دستش را دیدیم. عادت دارد موقع حرف زدن دستش را از چادرش بیرون بیاورد و تکان دهد. و دیدیم که مو هم ندارد. کف دستش را میگویم. البته که عمدی بیرون نمیآورد. طلا که پاک است چه منتش به یک کف دست؟ ما وقتی عکسش را برای اولین بار دیدیم، فک مان آمد پایین. روسریش که روشن بود، این یک. دوم از چادرش زده بود بیرون! آخرِ تَبو شکنی. این که میگویم مال دهه هفتادستها. حالا کسی بُل نگیرد که چقدر تبوهای ما قزمیت بود. واقفیم.
میگفتم. تنها زمانی که صداش یک ته لرزش نامحسوس پیدا میکند، زمانی ست که میخواهد ازشاه بابا، اکبر دفاع کند. انصافا خوب دفاع میکند ولی یک نمه از صلابت صداش کم میشود. میرود در یک فرکانس دیگر. و کاملا روی مُخ. گاهی هم نگاهش را میدزدد. این دفعه دقت کن. انگار ته ذهنش یا ناخودآگاهش دارد به خودش و اکبر و عفت و فاطی و مهدی و محسن و یاسر اینها فحش میدهد. این لرزش یک دلیل روانشناسانه هم دارد. احتمالا گیر کرده بین عاطفه و انصاف. اشتباه نشود. این دوتا که گفتم اسم آدم نیستند. منظورم احساسات است. و خب بد دردیست. ولی فائزه جان من دعا میکنم برات درد تو درمون بشه، لب ما هم خندون بشه**.
همه که مثل آن خانم آرژانتینی نیستند که خالهاش را که با رژیم فاشیستی همکاری میکرد، لو بدهند به قول عرفان. اینجا منظورم اسم آدم است. همان آقای باسواد فلسفه و دین پژوه. مشکل اسمهای خیلی معناگرای سابجکتیو همین است. با چیزهای دیگر قاطی میشود. ملتهای دیگر هم از این اسمها دارند؟ باید یک تحقیقی بکنم بعدا. دور نشویم.
خوبیش این است که فائزه را همه به فائزه میشناسند تا بنتِ اکبر. این خیلی حرف است در این نزام و در هزار فامیل. همه میگویند فائزه. حتی صادق. همین صادقِ ماکان اینها را میگویم. دلم میخواهد یک روز فائزه تردید و تعارف را کنار بگذارد و با دل و جگری که دارد بپرد وسط صحنه و بگوید آنچه را که باید. آن وقت دیگر فائزه اِند فائزه است. راستی اینگلیسی زبانها روی بچهشان اسم آنِست میگذارند؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* علی به سعی ِ خروسه
* * وام گرفته از آقای مصطفی درویش جاویدان با اندکی تصرف
اینستاگرام:
Khoorooseh