«ورزشکار ایرانی اعلام پناهندگی کرد»
در ۲ ماه اخیر برای بار چهارم این کلمات در کنار هم قرار گرفته و جمله فوق را تشکیل دادند.
چندی پیش یک برنامه در فضای مجازی منتشر شد که در آن از هر ۳ نفر ایرانی، ۱ نفر به این سوال که «آیا به مهاجرت فکر میکنی؟» پاسخ مثبت داد.
امروز ۱۸ دسامبر در تقویم جهانی «روز جهانی مهاجرت» نامگذاری شده است.
جمهوری اسلامی در انتهای ۴۲مین سال حکومت خود با سرعت فراوان رو به سوی کره شمالی شدن پیش میرود. با پیشرفت تکنولوژی و به مدد دنیای مجازی مرزها از بین رفته و کره زمین تبدیل به یک دهکده جهانی گشته، جامعه ایران از طرفی شاهد پیشرفت، آزادی بیان و عقیده، رفاه و آسایش شهروندان در سایر کشورها هستند و از طرف دیگر با پوست و گوشت و استخوان فشارهای حداکثری حکومت را لمس میکنند. ایرانیان از اقشار متفاوت، ورزشکار، هنرمند، تحصیلکرده و غیره در صدد یافتن راهی برای مهاجرت و خروج از موطن خود هستند. موج مهاجرت به حدی همهگیر شده است که حتی آن دسته از افراد که از بضاعت مالی کافی و شرایط لازم برای مهاجرت برخوردار نیستند تن به عبور از کوه و جنگل و دریا میدهند، گهگاه ماهها و سالها در کمپهای پناهجویی زندگی میکنند، و به قیمت رسیدن به کشوری امن هر خطری را به جان میخرند.
ایران مانند همسایگان خود سوریه، عراق و افغانستان درگیر جنگهای داخلی نیست. اما چرا آمار مهاجرت ایرانیان روز به روز بالاتر میرود؟ آیا این مردمان وطن خود را دوست نداشته و از آن گریزانند؟
یک ورزشکار یا هنرمند ایرانی چرا و چگونه تصمیم میگیرد همه پلهای پشت سرش را خراب کند و عطای وطنش را به لقایش ببخشد؟
پاسخ کوتاه است و مختصر: «حکومت جمهوری اسلامی»
رژیم حاکم بر ایران چنان عرصه را بر ایرانیان تنگ کرده که امروزه درصد کمی از جامعه هستند که توانایی مهاجرت را دارند و به خواست خود ماندن در ایران را برگزیدهاند...
زنان به دلیل محرومیت از حق انتخاب پوشش و حضور در عرصههای بینالمللی بیشتر از مردان اقدام به مهاجرت میکنند. از طرفی کیفیت آموزش و پرورش در ایران سیر نزولی دارد و هر سال نسبت به سال پیش رد پای ایدئولوژی در آن پررنگتر میشود و به همین دلیل خانوادهها تلاش میکند فرزندان خود را در بدو ورود به مدرسه از ایران خارج کرده، شرایط بی ثبات اقتصادی، عدم امنیت شغلی و تورم افسار گسیخته یکی دیگر از عوامل مهم برای اقدام به مهاجرت ایرانیان است...
۱۸ دسامبر با شعار «مهاجرت با حفظ کرامت انسانی» روز جهانی مهاجرت نام گرفته است.
گمشده ایرانیان «کرامت انسانی» ست.
این جامعه در جستجوی خوشبختی و برای دستیابی به ابتداییترین حقوق انسانی و شهروندی از خاک و خانواده و ریشه خود دل کنده، راهی دیار غربت میشوند.
جامعه مهاجر ایران نسبت به مهاجران سوری، عراقی و افغانستانی متفاوتند. مشکل این مردمان آشکار است، ایرانیان اما از دردی پنهان که توسط سازمانها و نهادهای دستاندرکار بینالمللی درک نمیشود، رنج میبرند. آتشی که به صورت واضح در خیابانهای افغانستان و سوریه و عراق دیده میشود، صدای توپ و گلولهای که این کشورها شنیده میشود، در روح و روان جامعه ایران به شکل پنهانی و به مثابه خوره روح این مردمان را ذره ذره میخورد.
ایران امروز کشوری است که بر اساس کنوانسیون و قوانین بینالمللی در صلح به سر میبرد اما جنگی سخت مابین جامعه و حکومت آن وجود دارد که متاسفانه برای جهانیان به رسمیت شناخته نمی شود قربانیان این معادله جامعه ایران هستند که بخش چشمگیری از آمار مهاجران را در بر میگیرند.
دو کتاب بدیع و ارزشمند، علی میرفطروس
ساختارشناسی گفتمان سیاست، چنگیز عباسی