کانال تلگرام نویسنده
"پشتِ سر پدرم را طوری با مته سوراخ کرده بودند که انگشت دستم داخل سرش فرو میرفت. پاهایش را طوری تا زانو در روغن زیتون سوزانده بودند که گوشت پاهایش پخته و کاملا سوخته بود. دستش را طوری شکسته بودند که از آرنج آویزان بود."
عبارات فوق سخنان دختر مرحوم شیخ حسین غفاری است که به نقل از او، خبرگزاری ایسنا منتشر کرده است. مرحوم غفاری در سال 1353 در زندان قصر درگذشت.
کسانی که با مرحوم غفاری در زندان قصر همبند بودهاند، نه فقط هیچکدام از گزارههای بالا را تأیید نمیکنند، بلکه میگویند که آن مرحوم اصولاً چندان اهل فعالیت سیاسی نبود و به مرگ طبیعی در زندان از دنیا رفت. گویا هنگام انتقال جنازۀ مرحوم غفاری، سر او به میلۀ تخت برخورد میکند و جراحت برمیدارد. وقتی که پیکر او برای تدفین به قم منتقل میشود، افراد با مشاهدۀ آن جراحت، شایع میکنند که در زندان با مته سر او را سوراخ کردهاند.
به نظرم در جایی از عزتِ شاهی یا فردی دیگری با سوابق مشابه او، خواندم که مرحوم شیخ حسین غفاری از حامیان مرحوم آیتالله شریعتمداری بوده و با مبارزه میانهای نداشته است. طبق این گفته، ساواک برای آنکه شیخ هادی غفاری را به دام بیندازد، پدرش را دستگیر و زندانی میکند و آن مرحوم هم در بند عادی زندان قصر در جلو چشم همبندیان به مرگ طبیعی از دنیا میرود.
منظورم از این توضیحات تبرئۀ حکومت پهلوی از اعمالِ شکنجه نیست چرا که بر اساس اسناد و شواهد متقن، مأموران ساواک بخصوص چریکهای دخیل در عملیات مسلحانه را تا پای جان شکنجه میکردند. مقصود فقط نشان دادن شمهای از شیوع جعلیاتی است که در فرهنگ سیاسی معاصر کشور ما مجاز تلقی میشود!