در همه نقاط جهان و حتی در دموکرات ترین کشورها، اشتباهات فردی، اعمال خشونت پلیس و یا بی عدالتی قضایی را میتوان شاهد بود. در کانادا و سوئد هم ممکن است پلیس رفتار غیر انسانی با متهم داشته باشد و یا دادگاهی رای ناعادلانه صادر کند. اما واکنشهای بعدی دولتها، که انتظار میرود حاصل خِرد جمعی و در راستای منافع ملی و حتی منافع دولتها باشد، در نظامهای استبدادی بسیار متفاوت تر از کشورهایی است که دموکرات تر هستند.
کُنشهای نامناسب ویا سوءرفتارهای مامورین و کارمندان و حتی مدیران را میتوان ناشی از بی خِردی، خود خواهی و فساد فردی دانست اما واکنشها، و موضع گیریهای بعدی حکومت هاست که مرز بین حکومتهای استبدادی و نسبتاً دموکرات را مشخص میکند.
به طور مثال، در یک شرایط جنگی که ایران به پایگاه نظامی آمریکا حمله موشکی کرده، دور از انتظار نبود که بخاطر سوء مدیریت و یا خطای انسانی، هواپیمای مسافربری خودی و یا حتی دشمن، مورد هدف قرار گرفته و سرنگون شود، شلیک اشتباهی به هواپیمای مسافربری امری است مسبوق به سابقه و بدون شک آخرین آن هم نخواهد بود (البته امیدواریم که دیگر شاهد اینگونه حوادث نباشیم) اما واکنشها و موضع گیریهای بعدی مسئولین، گناهی به مراتب بالاتر و سنگین تر از اشتباه نخست محسوب میشود! کتمان حقیقت به مدت سه روز، شایعه و دروغ پراکنی برخی از مسئولین و در نهایت اعتراف دیرهنگام به شلیک موشک، را تنها میتوان در نظام جمهوری اسلامی و هم سُلکهایشان شاهد بود!
به جای همدردی و تسلی دادن به بازماندگان، با هنرمندان و روزنامه نگارانی که با خانواده بازماندگان همدردی میکنند، برخورد میشود! با تجمع کنندگان در مراسم یادبود کشته شدگان سقوط هواپیما برخورد قهرآمیز میشود و....
جوان گمنامی در یکی از شهرهای حاشیهای تهران به جرم نوشتن پُستی توهین آمیز!، در وبلاگ خود که تعداد بازدیدکنندگانش به هزار نفر هم نمیرسد، بازداشت و توسط یک مامور متخلف، کشته میشود! تا اینجا مسئله اگرچه منطقی نیست، اما مسبوق به سابقه در سایر کشورها هست!
اما واکنشهای بعدی نظام جمهوری اسلامی نه تنها غیر عقلانی، بلکه حتی به ضرر بقا و دوام خود جمهوری اسلامی است و به جای دلجویی از خانواده قربانی و حمایت از مادر پیر جانباخته، با تهدید و ارعاب و جلوگیری از برگزاری مراسم و...، گره بسیار کوچکی را که میتوانستد با عقلانیت مدیریت کرده و از تکرار آن جلوگیری کنند، را به دندان میسپارند و کار را به جایی میرساند که حتی حضور مادر پیر قربانی بر سر مزار فرزندش هم تهدید علیه نظام محسوب میشود!
و یا در سایر موارد مانند خروج ترامپ از برجام، که همه دنیا شاهد بودند که آمریکا بدون هیچ عذر و بهانه منطقی از برجام خارج شد، به جای مدیریت منطقی قضیه و جلب توجه سایر دولتها به رفتار غیر منطقی ترامپ و اعلام آمادگی برای گفتگو، حتی با پافشاری بر اجرای بی کم و کاست برجام، با ماجراجوییهای بیشتر و حرافیهای برخی سینه چاکان نظام، که بیشتر خوشایند ترامپ و بی بی! بود، کشورهای دیگر را هم با آمریکا همسو کردند! و پس از ویرانی اقتصاد و از دست رفتن میلیاردها دلار درآمد و سرمایه کشور، مذاکره با دشمن را مجاز اعلام کردند!
بر اساس قوانین جاری کشور (چه موافق باشیم و چه مخالف) جزای قتل عمد قصاص است. و بر اساس ادعای رسمی جمهوری اسلامی، ورزشکاری مرتکب قتل عمد میشود و متعاقب آن محکوم به قصاص! اما، در صورت صحت این ادعا، واکنشهای بعدی جمهوری اسلامی بسیار شگفت انگیزتر است!
به جای برگزاری دادگاه علنی و یا تشریح جزئیات و مستندات پرونده و توجه به افکار عمومی، خانواده متهم را دستگیر میکند، با وکیل متهم برخورد میکند و یک پرونده بسیار معمولی قتل عمد (بر فرض صحت ادعای نظام) را به یک مسئله بسیار مهم امنیتی تبدیل میکند که حتی نام بردن از او هم ضدیت با نظام و مخالفت با جهوری اسلامی قلمداد میشود.
شاعر و فیلمسازی، به جرم انتقاد و یا حتی توهین به نظام!! زندانی میشود. همانند سایر مردم جهان به بیماری کرونا مبتلا میشود و در نهایت باز هم بِسان بیش از ۵ میلیون نفر دیگر در جهان، فوت میکند اما شیوه برخورد با زندانی و مراقبتهای پزشکی به همراه غل و زنجیر!!! و از همه مهمتر دفن فوری و سراسیمه او با فشارهای امنیتی، شاهکاری است که تنها از جمهوری اسلامی بر میآید!
واقعا باید به این حجم درایت و کاردانی در کنترل اوضاع! و حتی دفاع از موجودیت مظام، دست مریزاد گفت!
در جمهوری اسلامی، واکنشهای مسئولین و برخوردهای بعدی با ماجراها بسیار قابل تامل است و هیچ دشمنی نمیتواند به این ظرافت، تیشه به اعتماد مردم به نظام بزند.
به عبارت دیگر، بیش از آنکه نظام جمهوری اسلامی از طرف دشمن خارجی و یا خطاهای فردی آسیب میبیند و موجودیتاش به خطر میافتد، از طرف به ظاهر طرفداران و سینه چاکان نظام ولایی، که هر معظلی را امنیتی میبینند، ضربه خورده و خواهد خورد!
سهم مردم در سرنگونی دیکتاتورها، بسیار کمتر از اشتباهات سینه چاکان و ذوب شدگانی است که با بی خِردی، هر معظل و مشکلی اجتماعی و فرهنگی را از دریچه امنیتی میبینند.
کوروش مختاری