*منبع: شرق الاوسط
*نویسنده : عبدالرحمن الراشد
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
عبدالرحمن الراشد (شرق الاوسط) - شاید روزی فرا رسد که رژیم تهران برای تبدیل شدن به حکومتی طالب صلح متقاعد شود و با روی آوردن به توسعه و خدمت به مردم ایران، پروژه نظامی خود را رها کرده و دیگر منطقه را تهدید نکند و دوباره ایران به کشوری دوست برای کشورهای منطقه تبدیل شود.
اما متأسفانه این احتمال بسیار ضعیف است. واقعیت این است که رژیم ایران در آستانه هستهای- نظامی شدن و گسترش زرادخانه موشک بالستیک خود و پیشروی بیشتر در توسعهطلبی در منطقه قرار دارد. این نوع طرز تفکر حکومتی است که قصد دارد برای جنگهای بیشتر و خطرناکتر برنامهریزی کند.
به همین دلیل و دلایل دیگر معتقدم که ما در منطقه با اکراه وارد جنگ مستقیم با ایران خواهیم شد و باید برای روز سخت فکر و تأملات دفاعی داشته باشیم.
این نتیجهگیری یک برداشت شخصی نیست، بلکه خلاصهای از آنچه است که در جهان میگذرد.
ادامه غنیسازی اورانیوم توسط رژیم ایران و اصرار بر ادامه عملیات نظامی در خارج از مرزهایش با تحمل تحریمها و با وجود همه زیانها و خساراتهای وارده، تنها میتواند به درگیری نظامی با جمهوری اسلامی ختم شود.
اتخاذ و تداوم سیاست نظامیگری از سوی رژیم ایران از روی ترس یا تقابلهای تحمیل شده به آن نیست، بلکه پروژهی روشن و استراتژیک تهران است: استفاده از زور برای سلطه بر کشورهای منطقه و نه چنانکه ادعا میکند، برای مقابله با آمریکا یا اسرائیل! شواهد به وضوح قابل مشاهده است زیرا هماکنون نیز جنگ در سه کشور عربی در جریان است.
همیشه امید به راهکار سیاسی با رژیم ایران و صلحی همهجانبه براى پایان دادن به جنگ و بازگرداندن امنیت به منطقه وجود دارد. با این حال، نمیتوان روی این تفکر نرم و مخملین حساب کرد. برنامه نظامیگری جمهوری اسلامی و عملکرد مزمن آن ایجاب میکند که واقعبینانه به آنچه روی میدهد، بنگریم.
احتمال حمله نظامی مستقیم رژیم ایران چقدر است؟
قبلاً چنین اتفاقی کاملاً بعید به نظر میرسید زیرا بیشتر بازیگران امور منطقه متقاعد شده بودند که تهران درگیر جنگ مستقیم نخواهد شد و ترجیح میدهد از نیروهای نیابتی استفاده کند. رژیم ایران تاکتیک استفاده از نیابتیها را از زمان پایان جنگ ویرانگر با عراق که درس سختی به آن داد در پیش گرفت. بر اساس همین تصور نیز کشورهای منطقه در سیاست خود به مقابله با دستنشاندگان رژیم ایران بسنده کردند.
دلیل اصلی امتناع ایران از آغاز یک جنگ مستقیم در منطقه، وجود ابرقدرتی بوده که قادر به نابودی این رژیم آنهم پیش از تکمیل پروژه هستهای آن و همچنین ناتوانی تهران برای رویارویی مستقیم با کشورهایی مانند اسرائیل و کشورهای عربی خلیج فارس بوده است. به نظر من، با تغییراتی که رخ داده، این تصور منسوخ شده است.
جاهطلبیهای بزرگ منطقهای همسو با گسترش قدرت رژیم تهران افزایش یافته است. ما به روشنی میبینیم که چگونه تهران تلاش میکند نفوذ خود را در منطقه وسیعی از طرطوس سوریه و دریای مدیترانه گرفته تا بابالمندب و جنوب دریای سرخ گسترش دهد.
اما همزمان این رژیم با سرمایهگذاری منابع ملی در پروژههای سیاسی و نظامی خارج از مرزهای خود، اقتصاد کشور ایران را در آستانه فروپاشی کامل قرار داده و باعث افزایش اعتراضات مداوم مردم علیه رژیم در داخل کشور شده است. این قیامها ربطی به نیروهای تجزیهطلب ندارد بلکه اعتراضات جامعه به عمق رژیم و باندهای آن در قم و تهران نیز گسترش یافته است.
به همین دلیل ممکن است رژیم برای مقابله با بحران داخلی خود در برابر مردم ایران، فکر کند که تنها راه نجاتاش پیروزی در جبهه خارجی خواهد بود. امروز خطر داخلی و اعتراضات مردم بزرگترین تهدید علیه موجودیت رژیم تهران است. انتصاب سیدابراهیم رئیسی به عنوان رئیس جمهوری اسلامی بیانگر این حقیقت است که اصلاحات اقتصادی جزو اولویتهای رژیم نیست بلکه جنگ در صدر دستور کار این رژیم قرار دارد.
در شرایطی که رویکرد تهاجمی رژیم ایران در حال افزایش است، ما نه اتحادی در منطقه برای رویارویی با تهران و جبران خلاء پیش رو میبینیم و نه سیاستی برای منصرف کردن رژیم ایران از ایدههای جنگطلبانه مشاهده میکنیم.
تنش و درگیری در مجمع عمومی بانک دِی تهران
چطور هم غذا بخوریم و هم لاغر بمانیم؟