روزنامه شرق - شنیدهها حاکی از آن است که جلساتی مشترک میان خاتمی، ناطقنوری، روحانی و سیدحسن خمینی برگزار شده است که در وهله نخست برقراری این جلسات میتواند چنین به ذهن متبادر کند که این شخصیتها در پی راهبردی سیاسی برای ادامه مسیر جبهه اصلاحات هستند؛ اما جواد امام، یکی از نزدیکان خاتمی، سیاسیبودن این جلسات را رد کرده و میگوید: «البته جلسات آقای خاتمی با این افراد تشکیلاتی نیست، شاید دیدارها و دیدوبازدیدهایی داشته باشند؛ اما هیچ جلسه تشکیلاتی که بخواهد راجع به انتخاباتهای آینده یا بحثهای اینچنینی بین آقایان صورت بگیرد، مطلقا صحت ندارد. دیدارها یا جلسات آقای خاتمی با آقای ناطقنوری و آقای روحانی چه ارتباطی میتواند با هم داشته باشد؟ مگر آقای ناطقنوری جریان اصلاحات را نمایندگی میکند؟ از نظر ما، ایشان یک اصولگرای باسابقه و اعتدالی است. یکی از سرمایههای کشور است که در دوران مختلف حضور داشته و مورد احترام است».
به فرض صحت سخن امام مبنی بر سیاسی و تشکیلاتی نبودن این جلسات همین گزاره دوم یعنی دیدوبازدیدهای خاتمی و ناطق خود میتواند جالب باشد؛ دیدارهای دو رقیب قدیمی که گویا اکنون فارغ از جناحبندیهای مرسوم به رفیق یکدیگر تبدیل شدهاند؛ دو شخصیتی که روزگاری و در انتخابات ریاستجمهوری سال ۷۶ تمامقد رویاروی یکدیگر قرار داشتند و هریک نماینده جناح سیاسی خود بودند. ناطق قطب اصولگرایان محسوب میشد و به نوعی در کنار مهدویکنی و عسگراولادی حرف اول و آخر جناح راست را میزد و خاتمی هم علاوه بر آنکه نماینده جناح چپ بود، به قطب نسل تازهای تبدیل شده بود که اصلاحات را ضرورت جامعه و سیاست میدانستند و به جدیت خواهان افزایش توسعه سیاسی در کشور بود. خاتمی پیروز آن انتخابات شد که البته ناطق بعد از شکست بههیچوجه در مقام تقابل با خاتمی برنیامد و حتی دو سالی که این دو در مقام رئیسجمهور و رئیس مجلس با هم کار میکردند، تقریبا با آرامش گذشت و با نگاه به رأی اعتماد مجلس پنجم به دولت اول خاتمی میتوان چنین برداشت کرد که برخلاف پیشبینیها مجلس پنجم سر جنگ با دولت اصلاحات نداشت.
ناطق حتی به محض پیروزی خاتمی به او در پیامی تبریک گفت و سالها بعد یعنی در سال ۹۳ درباره علت پیام تبریکش در گفتوگویی بیان کرده بود: «در ماجرای تبریک به آقای خاتمی بالاخره ایشان رأی اکثریت را آورده بود و مردم احساس میکردند ایشان برای این کار اصلح است. تا آنجایی که بهعنوان مسلمان به من مربوط میشد، باید به تکلیفم عمل میکردم و همین کار را هم انجام دادم.
آمدم کاندیدا شدم و گروهی هم به ما کمک کردند که این تکلیف محقق شود، خوب نشد. لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها؛ بنابراین تکلیف از من ساقط شده بود و بههمیندلیل آسودهخاطر بودم و آن چیزی که از آن بهعنوان قواعد بازی یاد میکنیم، خب ظهورش در همین مواقع هست. قاعده بازی در دنیا این است که اگر رقیب پیروز شد، باید با او همکاری کرد. بنده رأی نیاوردم. بسیار خب، منافع ملی که هنوز هست. به همین جهت تکلیف من یک روز این بود که کاندیدا بشوم و رقابت کنم، یک روز هم تکلیفم این بود که در مجلس دولت را کمک کنم. این روش را من روش درست میدانم و قائلم که اگر همه همینطور عمل میکردند و تنگنظرانه عمل نمیکردند، امروز وضع بهتری داشتیم». او درباره شرایط مجلس پس از انتخابات هم گفته بود: «شاید برایتان جالب باشد که بدانید روز یکشنبه پس از انتخابات که به مجلس رفتم، همه منتظر بودند که ببینند مجلس را چطور اداره میکنم. بالاخره رئیس مجلسی بودم که در انتخابات شکست خورده بودم. برای برخی سؤال این بود که بنده چطور میخواهم با این مسئله برخورد بکنم؟ خب! بنده هم بسیار شاداب و سر حال به مجلس وارد شدم و در نطق خودم از حضور مردم تشکر کردم و به برادر گرامی جناب آقای خاتمی تبریک گفتم و بعد هم اعلام کردم تا دیروز رقابت بود و از امروز رفاقت است. این عبارتی بود که برای نخستین بار من به کار بردم و در طول دورهای که از آن هنگام در مجلس بودم؛ یعنی بیش از دو سال بعد از دوم خرداد، در اوج همکاری و همدلی با دولت گذشت».
ناطق راست میگفت و دوران بعد از رقابت، آرامآرام به رفاقت تبدیل شد و بهتدریج این رفاقت از مرحله تعارف سیاسی به یک رفاقت واقعی تغییر شکل داد؛ خاصه با ظهور نیروهایی جدید در میان اصولگرایان که معلوم نبود از کجا و با چه شناسنامهای آمده بودند و ادعای انقلابیگری میکردند؛ مشخصا آغاز دوره محمود احمدینژاد مدنظر است که البته در سال ۸۴ همه نیروهای اصولگرا پشت او ایستادند؛ اما بعد از گذشت چندی مشخص شد احمدینژاد به حامیان اصولگرای خود وفادار نیست و جریان خود را هدایت میکند؛ جریانی که از سوی خود اصولگرایان انحرافی نام گرفت؛ اما برگردیم به ارتباط ناطق و خاتمی. حلقه وصل مهم این ماجرا اظهارات احمدینژاد در جریان مناظرههای انتخاباتی سال ۸۸ بود؛ به نحوی که در پیشگاه تمام مردم او علیه همه اصلاحطلبان و حتی اصولگرایان میانهرو طغیان کرد؛ از خاتمی، موسوی و کروبی تا هاشمیرفسنجانی و ناطقنوری و دراینبین شبهاتی غیرمستند را علیه خانواده ناطق پیش کشید که شاید بتوان گفت دلخوری ناطق از آن حرفها باعث شد او تاکنون عطای سیاست را به لقایش ببخشد؛ اما همین حملات باعث شد ناطققدری به اصلاحطلبان و بهخصوص خاتمی نزدیکتر شود.
ناطقنوری در سال ۹۲ از گزینه اصلاحطلبان یعنی حسن روحانی حمایت کرد و در سال ۹۶ هم ضمن حمایت دوباره از روحانی گفت: «بنده با توجه به آشنایی با همه کاندیداها و سوابق ایشان ضمن احترامی که برای همه آنها قائل هستم، شخص آقای روحانی را اصلح دانسته و میدانم، همانطورکه مرحوم آیتالله هاشمی نیز در انتخابات سال ۹۲ و حتی پس از آن، حمایت خویش را از ایشان بارها اعلام داشتهاند».
این ارتباط تا جایی پیش رفت که حتی زمانی که دولت روحانی آنچنان که باید و شاید انتظارات عمومی را برآورده نکرد، خاتمی و ناطق همنظر با یکدیگر به نقد روحانی پرداختند؛ مشخصا چند سال پیش بود که خاتمی و ناطق در منزل روحانی حضور یافتند و گویا خاتمی به روحانی گفته بود که «شما وعدههای انتخاباتی دادهاید که تقریبا به بسیاری از آنها عمل نکردهاید، مردم حساس شدهاند. این ناامیدی کار اصلاحطلبان را برای انتخابات بعدی مشکل میکند». این سخنانی است که یک عضو شورای مشورتی خاتمی به «ایلنا» گفته بود «نکته دیگری که آقای خاتمی مطرح کرد درخصوص رفع حصر بود، ایشان به آقای روحانی گفت شما وعده رفع حصر را در سال ۹۲ دادید و بعدها موکول به سال ۹۶ کردید. چرا این موضوع را به طور جدی پیگیری نمیکنید؟ خاتمی در بخش دیگری از سخنان خود انتقاداتی را نسبت به تیم اقتصادی دولت و اینکه دولت برنامه اقتصادی مشخصی ندارد، مطرح کرد و گفت که چرا از ظرفیت آقای جهانگیری استفاده نمیکنید؟ دولت باید برنامه خود را در زمینه اقتصاد مشخص کند و با یک تیم منسجم آن را جلو ببرد».
گویا ناطقنوری هم گلایههای مهمی به روحانی مطرح کرده بود، مخصوصا در رفع حصر و اینکه رئیسجمهور باید زودتر به برنامهها و وعدههایی که داده است عمل کند و بر تعامل بیشتر با قوای دیگر تأکید داشتند». اینجا هم مشاهده میشود موضع خاتمی و ناطق یکی است؛ یعنی چه در حمایت از روحانی و چه در نقد او. چندی پیش هم گفته شد که قرار است اتاق فکری با حضور خاتمی، ناطق، لاریجانی، روحانی و عبدالله نوری شکل بگیرد که البته تشکیل نشد؛ اما عزم تشکیل این اتاق فکر هم خود نشانه دیگری از استمرار رفاقت ناطق و خاتمی داشت. به هر روی این دو شخصیت مطرح سیاسی علاوه بر آنکه در یک موضوع یعنی کنارگذاشتهشدن یا کناررفتن از عرصه سیاسی مشترکاند، گویا این روزها اشتراکات فکری زیادی نیز با یکدیگر دارند؛ اشتراکاتی که به سخن سالهای دور ناطق یعنی رفاقت با خاتمی جامه عمل پوشانده است.
آغاز فعالیت اصلاحطلبان با نگاه به اعتدالگرایان؟
روزنامه آفتاب یزد نیز در همین خصوص نوشته است: بازسازی جبهه اصلاحات سوال جدی این روزهاست، برخی از احزاب با هم اختلافنظر جدی دارند، مثلا در بحث انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰، تعدادی از احزاب اصلاحطلب معتقد بودند که باید از کاندیدای نیابتی حمایت شود، اما درنهایت از هیچ کاندیدایی حمایت نشد. با این حال بعد از انتخابات ۱۴۰۰ اصلاحطلبان در لاک خود فرو رفتهاند و کمترین کنشی از آنها دیده نمیشود. اما به تازگی اخباری مبنی بر دیدارهای سه جانبه رئیس دولت اصلاحات، علیاکبر ناطق نوری و حسن روحانی به گوش میرسد، گرچه افراد نزدیک به رئیس دولت اصلاحات این دیدارها را معمولی دانستهاند، اما بدون شک نمیتوان دیدار این سه نفر که از سران جناحهای مختلف هستند را یک دیدار معمولی تلقی کرد. با این حال باید دید آیا میتوان این دیدارها را اولین کنشهای جدی جبهه اصلاحات قلمداد کرد؟
حواشی یک دیدار
معمولا در فاصله بین انتخابات ریاستجمهوری و مجلس جنس فعالیت گروههای سیاسی با روزهای نزدیک به انتخابات تفاوت دارد، گفتگوهای پشتصحنه و جلسات داخلی سیاسیون در این روزها هم احتمالا از این قاعده پیروی میکند. بهخصوص چهرههای اصلاحطلب که حالا نه در دولت و نه در مجلس حضور ندارند، فرصت و امکان بیشتری برای برگزاری جلسات محفلی داخلی دارند. در روزهای اخیر خبرهایی درباره جلسه برخی چهرههای اصلاحطلب منتشر شده است.
برای پیگیری این خبرها و بررسی اینکه این جلسات در چه سطحی و با چه برنامهای انجام شده است، خبرآنلاین با جواد امام، مدیرعامل بنیاد باران و از فعالان سیاسی اصلاحطلب نزدیک به اصلاحطلبان گفتگو کرده است. او در پاسخ به این سوال که آیا جلسات سیدحسن خمینی با سیدمحمد خاتمی، ناطقنوری و حسن روحانی واقعیت دارد، گفت: «البته جلسات آقای خاتمی با این افراد تشکیلاتی نیست، شاید دیدارها و دیدوبازدیدهایی داشته باشند، ولی هیچ جلسه تشکیلاتی که بخواهند راجعبه انتخاباتهای آینده یا بحثهای اینچنینی بین آقایان صورت بگیرد، مطلقا صحت ندارد.»
او در پاسخ به این سوال که آیا این جلسات به فرآیند بازسازی جبهه اصلاحات ارتباط دارد یا خیر؟ جنس دیدار خاتمی با روحانی و ناطقنوری را متفاوت دانست و توضیح داد: «دیدارها یا جلسات آقای خاتمی با آقای ناطقنوری و آقای روحانی چه ارتباطی میتواند با هم داشته باشد؟ مگر آقای ناطقنوری جریان اصلاحات را نمایندگی میکند؟ از نظر ما، ایشان یک اصولگرای باسابقه و اعتدالی است. یکی از سرمایههای کشور است که در دوران مختلف حضور داشته و مورد احترام است.»
او ادامه داد: «جریان اصلاحات یک جریان مستقل از جریانهای سیاسی و مردم نیست، ولی بحثی که میگویند فعالیت این جریان کمیت و کیفیتش پایین آمده، اگر چنین باشد بهجهت اعمال محدودیتهایی است که برای جامعه خصوصا اصلاحطلبان ایجاد کردهاند. تریبونهای رسمی که از اصلاحطلبان گرفته شده، افراد شاخصی که در جریان اصلاحات بودند اکثرا توسط شورای نگهبان فرصت ورود به عرصههای انتخابات پیدا نکردند. به همین جهت رفتهرفته اصلاحطلبان از دستگاههای اجرایی و قانونگذاری کنار گذاشته شدند. علیالقاعده وقتی این محدودیتها صورت میگیرد، ما شاهد آن دسته از فعالیتهایی که توسط اصلاحطلبانی که قبلا فرصتهایی در اختیارشان بوده و ظهور و بروز پیدا میکرده است، نخواهیم بود. بهصورت طبیعی، من فکر میکنم این به جریان اصلاحات برنمیگردد، به محدودیتهایی برمیگردد که اعمالشده و این فرصتها از اصلاحطلبان سلب شده است و متاسفانه فرصتهای قانونی و طبیعی این جریان از آنها گرفته شده است.»
با همه این تفاسیر باز هم نمیتوان متقاعد شد که جنس دیدارهای خاتمی، روحانی و ناطق نوری، از جنس دیدارهای معمولی باشد. در ادامه به بررسی کوتاهی از پیشینه هر یک از این افراد میپردازیم.
خاتمی، لیدر اصلاحات
«سید محمد خاتمی» نامی است که اصلاحات با آن گره خورده است. او که طرفدارانش را دوم خردادی مینامند رئیس دولت اصلاحات بود و گفتگوی تمدنها مهمترین شعارش؛ به ظن خیلیها روحانی انتخابات سال ۹۶ را مدیون خاتمی است که با عبارت «تکرار میکنم» مردم را به پای صندوقهای رای دعوت کرد و سبب شد تا بار دیگر جامعه به جبهه اصلاحات اعتماد کند. خاتمی که میل مردم را دلیل حضورش در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ عنوان کرده بود، پس از اینکه رقیب خودش یعنی ناطق نوری را شکست داد ۸ سال ریاست دولت را بر عهده داشت که اقدامات زیادی نیز در این ۸ سال انجام داد.
به هرحال محمد خاتمی با پیروزی در هفتمین دوره انتخابات ریاستجمهوری یک رشته پیروزیها را برای جنبش اصلاحطلبی رقم زد. در واقع اصلاحطلبان پس از این پیروزی در سه انتخابات پی درپی (اولین انتخابات شوراهای شهر در سال ۱۳۷۷، ششمین انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۷۸ و هشتمین انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۰) به پیروزی دست یافتند و توجه تحلیلگران مسائل سیاسی و اجتماعی ایران را به خود جلب کردند.
حالا او سالهاست که رهبر اصلاحات نام گرفته است و فعالیتهای اصلاحطلبان بعد از فوت اکبر هاشمی رفسنجانی با نظر و دخالت مستقیم او صورت میگیرد.
ناطق نوری، اصولگرای معتدل
شاید اگر رخدادهای سال ۷۶ بهگونهای دیگر رقم میخورد، سرنوشت ناطقنوری هم دگرگون میشد و خودخواسته از متن به حاشیه سیاست پرتاب نمیشد. خودش بعد از آن ناکامی ۷۶ گفته بود: «در دنیا سیاسیون باید عمر سیاسی برای خود تعریف کنند، کهنهکارهای سیاسی باید به اتاق فکر بروند». او، اما حتی به این آرزویش هم نرسید. برای جناح راست هیچ شکی باقی نمانده بود که او بعد از هاشمیرفسنجانی رئیسجمهوری خواهد شد، اما اینطور نشد. ناطقنوری برخلاف برخی چهرههای اصولگرایی که اهل آزمودن چندباره خود در وادی انتخابات ریاستجمهوریاند به دلیلی که شاید خودش بهتر بداند، بعد از شکست در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ دیگر حاضر به پاگذاشتن در این عرصه نشد. اگر چهرههایی مانند باقر قالیباف و محسن رضایی به خود قول داده بودند که چندباره شانس خود را بیازمایند، اما شیخ ناطق قولی دیگر به خود داده بود و تا این لحظه هم به آن عمل کرده است.
باخت آن سال ناطق به اندازه کافی برای او و جناح راست شوکآور بود که در سرنوشتش اثرگذار باشد، اما شوک واقعی را همان جناحی به او وارد کرد که قرار بود حامیاش باشد. راینیاوردنش کافی نبود که تازه تحلیلهای دوستان جناح راست هم زخم او را تازه میکرد. وقتی قرار بود فهرست اصولگرایان مجلس ششم را ببندند، ناطق حضور نداشت. حتی در انتخابات خبرگان هم از آن زمان به بعد شرکت نکرده و در پاسخ به این سوال که آیا حضورنیافتنش در انتخابات به دلیل شکست در انتخابات ریاستجمهوری بوده، گفته است: «خیر، دلم نمیخواهد در هیچ انتخاباتی شرکت کنم». یا «در زمینه ورود به انتخابات احساس تکلیف شرعی نمیکنم و در جناح یا گروه خاصی نیز قرار نمیگیرم». در همه این سالها زمزمه بازگشتن او به عرصه فعالیت سیاسی مطرح بوده است. بیش از همه بخشی از اصولگرایان به سراغش رفتهاند، اما پاسخ او همواره منفی بوده است. خودش میداند که جریانهای نوپای اصولگرایی که بارها علیه او حرف زدهاند، حضورش را برنمیتابند.
روحانی و پیدایش اعتدالیون
مفهوم اعتدالگرایی تا پیش از انتخاب حسن روحانی به ریاستجمهوری در سال ۱۳۹۲، در میان طیف یاران اکبر هاشمی رفسنجانی تحت عنوان حزب اعتدال و توسعه تعریف شدهبود، ولی پس از انتخاب روحانی با شعار «اعتدال»، در جامعهسیاسی ایران رایج شد. در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۲، حسن روحانی نامزد نماینده این گرایش، با شعار «دولت تدبیر و امید» موفق شد پیروز انتخابات شود و دولت یازدهم را تشکیل داد. دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی که سال ۹۲ در کارزار انتخاباتی با حمایت اصلاحطلبان موفق به شکست نامزدهای اصولگرا شد، بلافاصله تلاش برای گشودن گره از مذاکرات هستهای را آغاز کرد. در دوره او برای نخستین بار پس از قطع روابط، وزرای خارجه جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا مقابل هم نشستند و گفتگو کردند. تیم اقتصادی روحانی در پی موفقیت مذاکرات هستهای و رفع تحریمها، موفق شد تورم را کاهش دهد، رشد اقتصادی را مثبت کند و پای قدرتهای اقتصادی را به ایران باز کند. اما بخت با او یار نبود و در دولت دوازدهم نتوانست آن طور که باید عمل کند و، چون در انتخابات سال ۹۶ اصلاحطلبان تمام قد پشت روحانی ایستاده بودند، حالا جامعه ضعف دولت روحانی را به پای اصلاح طلبان نوشته است و از روحانی دل خوشی ندارد چرا که شرایط فعلی اقتصادی را حاصل عملکرد او میداند.