ایران وایر ـ بهنام قلیپور - نتایج تازهترین تحقیقات علمی و دانشگاهی میگوید جمهوری اسلامی با بیش از ۹۹ بحران دستوپنجه نرم میکند که ۳۷ بحران از این یافتهها در حال حاضر به اصلیترین تهدید علیه موجودیت این نظام ایدئولوژیک تبدیل شده است.
نتایج این تحقیق در تازهترین شماره فصلنامه «مطالعات راهبردی» با عنوان «شبکه مسائل راهبردی ایران و نقش عوامل ساختاری در شکلگیری آنها» منتشر شده است.
تمرکز این پژوهش، شناخت مسالههای راهبردی جمهوری اسلامی و جایگاه هر کدام از آنها در شبکه تاثیرگذاری و تاثیرپذیری و در نهایت عوامل موثر در شکلگیری این بحرانها است.
این پژوهش نشان میدهد مسائل جمهوری اسلامی به راحتی موجب سردرگمی سیاستمداران، آشفتگی نظام تصمیمگیری و هدررفت منابع کمیاب کشور شده است، موضوعی که جمهوری اسلامی سالهاست با آنها دستوپنجه نرم میکند.
تنظیم مناسبات با آمریکا، تحریمها و پرونده هستهای سه بحران بزرگ جمهوری اسلامی براساس یافتههای این تحقیق هستند که به مجموعه عوامل تاثیرگذار تبدیل شده و موجب بروز بحرانهای عمیق دیگری در جامعه ایران شده است.
این تحقیق میگوید، این سه بحران کلان «بیشتر تحت تاثیر اراده کارگزاران نظام سیاسی است و سیاستمداران میتوانند با تغییر رویکرد نسبت به حلوفصل آنها اقدام کنند.»
👈 مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
مسالههای تاثیرگذار در بحرانها کدامند؟
در این تحقیق به عبارتی به موضوع «مسالههای تاثیرگذار» اشاره شده که دگرگونیهای سیستم به آنها وابسته است و هر یک از آنها به تنهایی از اهمیت بالایی برخوردارند.
این مسالهها به طور کامل توسط سیستم قابل کنترل نیستند و بیشتر به عنوان عوامل مستقل از سیستم عمل میکنند.
این تحقیق میگوید که «ناسازگاری سیاست خارجی با نظم بینالملل»، «اختلاف بین قوا»، «نبود تعادل در شرقگرایی و غربگرایی در سیاست خارجی»، «موازی کاری، ناهماهنگی و ضعف انسجام بیننهادی»، «جابهجایی کارگزاران نظام» و «سیاستزدگی مسئولان» از جمله این مسائل آسیبزاست که به دلیل «دیرینگی، پایداری و درونی شدن به بخشی از ساختار سیستم تبدیل شدهاند و تغییر آنها به همان میزان، نیازمند تغییرات ملموس در سیاستها، شیوه حکومتداری و پایداری در اصلاح امور است.»
مسالههای تقویتکننده بحرانها کدامند؟
این مسائل همزمان به صورت بسیار تاثیرپذیر و بسیار تاثیرگذار عمل میکنند. طبیعت این مسائل با نبودِ پایداری آمیخته است؛ زیرا هر عمل و تغییری بر روی آنها واکنش و تغییر بر دیگر مسائل را به دنبال دارد. اینگونه نتایج و واکنشها اثر بومرنگی به همراه دارد که در نهایت باعث تشدید یا میرایی اثر میشود.
«تنظیم مناسبات با آمریکا»، « تحریمهای بینالمللی و یکجانبه آمریکا»، «پرونده هستهای»، «عدم اجماع در سیاست خارجی»، «امنیتیسازی نظام در عرصه بینالمللی»، «ضعف نظام حکمرانی»، «مدیریت سیاست منطقهای» و «شکاف دولت-ملت» از مهمترین مسائل و بحرانها در این حوزه است.
آنطور که در این تحقیق آمده این مسائل ظرفیت بسیار بالایی برای تبدیل شدن به بازیگران کلیدی در سیستم را دارند؛ زیرا به علت ماهیت ناپایدار آنها، توانش تبدیل شدن به نقطه انفصال در سیستم را دارند.
این مسائل از متغیرهای تعیینکننده تاثیر پذیرفته و به همان سرعت و میزان بر روی متغیرهای وابسته تاثیرگذارند. از این جهت، مسالههای موجود در این بخش را متغیرهای رلهکننده هم میگویند. آنها ریسک و سیالیت بالایی دارند و به طور معمول در سیاستگذاری جزو مسائلی هستند که مورد توجه قرار گرفته و تلاش میشود که نسبت به حلوفصل آنها اقدام شود.
چه مسائلی وابسته به بحران یا تاثیرپذیر از آن هستند؟
این مسائل تاثیرگذاری پایین و تاثیرپذیری بسیار بالایی دارند. آنها به دلیل اینکه تاثیرپذیر هستند و تاثیری روی سیستم ندارند، خروجیهای سیستم محسوب میشوند.
«کاهش سرمایه اجتماعی نظام سیاسی»، «کاهش نقش و جایگاه منطقهای نظام»، «عدم توسعه مناسبات با همسایگان»، «تضعیف محور مقاومت» و «فرسایش ظرفیتهای ژئوپلیتیک» از مهمترین این مسائل است.
این گروه از مسالهها بهرغم اینکه نمود بیرونی زیادی دارند و به طور معمول در جامعه و نظام سیاستگذاری بیش از موارد دیگر مورد توجه قرار میگیرند، اما بیشتر از جنس مسائل معلول هستند تا علت. بنابراین تمرکز روی آنها نمیتواند با اصول سیاستگذاری و یافتههای مطالعات راهبردی همخوانی داشته باشد.
این تحقیق به صراحت نشان داده است: «تخصیص منابع محدود کشور به این گروه از مسائل نمیتواند نتایج لازم را به همراه داشته باشد.»
مسائل مستقل یا حذفشونده کدامند؟
این مسائل نه تاثیرگذاری بالایی دارند و نه تاثیرپذیری بالا. به همین دلیل این گروه از مسائل اهمیت زیادی ندارند.
این تحقیق توضیح میدهد که این مسائل اما بیاهمیت نیستند، بلکه گویای مستقل بودن آنهاست.
اینگونه مسائل به توجه جداگانه و مستقل از سایر مسالهها نیاز دارند و برای حلوفصل آنها لازم است سازوکاری مناسب در نظر گرفته شود.
براساس یافتههای این تحقیق «گرانی مسکن»، «کسری بودجه عمومی دولت»، «تورم فزاینده»، «روند فزاینده بیکاری»، «کمتوجهی به تولید»، «روند رو به رشد آسیبهای اجتماعی» و «فساد و فشارهای معیشتی» از جمله این مسائل است.
مسائل میانی یا تنظیمگر
مسائل تنظیمگر که به آنها مسالههای خوشهای نیز گفته میشود، در میانه شبکه مسائل راهبردی جمهوری اسلامی قرار دارند. این مسائل نه به اندازه کافی تاثیرگذارند و نه به اندازه مسائل وابسته تاثیرپذیرند.
این تحقیق میگوید که در مورد این مسائل و تاثیر آنها بر روی سیستم نمیتوان نتیجهگیری قطعی داشت.
«قرار گرفتن در فهرست اقدامات تقابلی گروه ویژه اقدام مالی»، «نبود یکپارچگی امنیتی-اطلاعاتی»، «تشدید تقابل با اسراییل»، «کاهش اعتماد به صندوق رای و انتخابات» و «تداوم تنش با عربستان» از جمله این مسائل در این تحقیق است.
تحلیل شبکه نظام مسئلهها چگونه است؟
براساس دادههای حاصل از تجزیه و تحلیل شبکه نظام مسالهها در این تحقیق، جمهوری اسلامی سه مساله اصلی «ناسازگاری سیاست خارجی با نظم بینالمللی»، «تنظیم رابطه با آمریکا» و «پرونده هستهای» دستوپنجه نرم میکند.
این تحقیق میگوید که از هم گسستن این شبکه به هم پیوسته با تمرکز بر دو مساله «ناسازگاری سیاست خارجی با نظم بینالمللی» و «تنظیم رابطه با آمریکا» امکانپذیر است.
یافتههای این تحقیق همچنین میگوید: «ماهیت مسائل فوق حاکی از آن است که درک صحیح از موقعیت ژئوپلیتیک ایران اقتضا میکند جمهوری اسلامی در تنظیم روابط خود با قدرتهای بزرگ به گونهای عمل کند که به میدان هماوردی آنان تبدیل نشود.»
براساس دیگر یافتههای این تحقیق، مساله «عدم اجماع در سیاست خارجی، تاثیرگذارترین مساله در نظام مسائل کشور است.»
این تحقیق اضافه کرده است: «بدون متقاعد کردن جامعه و افکار عمومی بر درستی سیاست خارجی و راهبرد امنیت ملی، نمیتوان انتظار حمایت از مردم داشت و بیتوجهی به این موضوع میتواند به عدم همراهی افکار عمومی با سیاست خارجی و در صورت تشدید شکاف به اعتراض آنها منجر شود.»
نمونهای از تاثیر عدم اقناعسازی در سیاست خارجی را میتوان در اعتراض به سیاست منطقهای نظام در اعتراضهای خیابانی سالهای اخیر و به قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین و رژیم حقوقی دریای خزر مشاهده کرد.
"امیرعبداللهیان استعفا دهد"