Thursday, Feb 10, 2022

صفحه نخست » بانوی بنیانگذار انقلاب اسلامی؛ من زنِ آخوند نمی‌شوم

asr10.jpgعصر ایران؛ مهرداد خدیر- پخش فیلم مستند 80 دقیقه‌ای «بانو قدس ایران» دربارۀ خانم خدیجۀ ثقفی همسر خمینی از شبکۀ مستند سیما، یک اتفاق مثبت در این روزهاست و نشان می‌دهد تلویزیون تازه دریافته نباید میدانِ ساخت و نمایش فیلم‌های مستند را به خاطر آن که بسیاری از فعالان سیاسی صدر انقلاب کنار زده شده‌اند به رقبای ماهواره‌ای بسپارد و عرصه را به آنها ببازد.

وقتی مردم داستان غیر واقعی را دوست دارند روشن است که به داستان‌هایی با شخصیت‌های واقعی تا چه علاقه دارند. با این وصف گزاف نیست اگر گفته شود داستان واقعی و تاریخی را حتی بیشتر هم دوست دارند. البته تاریخ (هیستوری) با داستان (استوری) هم‌ریشه است.

با این همه نگاه ایدیولوژیک یا با سلیقۀ خاص سیاسی مانع آن بوده که تلویزیون در این سال‌ها روایت بی‌طرفانه‌ای از انقلاب 57 و حوادث سیاسی و تاریخی تاریخ معاصر ارایه دهد. در حالی که داستان های بسیار می توان دربارۀ شخصیت های معاصر روایت کرد. در نگاه یک‌سان انگار اما فوزیه و ثریا پهلوی همان قدر مغضوب‌اند که اشرف با آن پیشینه. اینها که مربوط به آن حکومت است دربارۀ شخصیت های انقلابی هم نگاه تنگ نظرانه حاکم بود حال آن که دیدیم چند سال قبل که به دستور عزت‌الله ضرغامی وقتی محاکنۀ خسرو گلسرخی دوباره پخش شد چقدر مورد استقبال قرار گرفت.

در یکی دو سال اخیر اما این رویه تغییر کرده کما این که جمعۀ گذشته هم تصاویری از شاه و هویدا پخش شد که تا به حال در آرشیو صدا و سیما خاک می‌خورد. اصرار هم نداشتند شاه را زار و نزار نشان دهند. توجه به پایان ماجرا بود که بگویند در قضیه بحرین وا داد یا خیانت کرد یا گول خورد و در هر صورت ملّیون هم نپسندیدند.

در قضیه انقلاب هم تصاویر نوفل لوشاتو را هم دارند اما پخش نمی‌کنند لابد چون کنار امام در نوفل لوشاتو قطب‌زاده و بنی‌صدر ایستاده‌اند و دور و بر امام بیشتر فکل‌کراواتی‌اند و از مدعیان امروز چندان خبری نیست. یا چون سخنان رهبر انقلاب دربارۀ دموکراسی و رأی اکثریت است اما از وقتی آرشیوها سر از من و تو درآورده تجدید نظر کرده‌اند چون می‌بینند آنها دارند پخش می کنند منتها با تفسیر خاص خودشان.

صداو سیما هم البته روی تصاویر شاه در مستند جمعه تفسیر خاص خود را گذاشت و معلوم بود به خاطر نتیجۀ آن است که ایران از بحرین گذشت و استقلال آن را به رسمیت شناخت و طبعا این روایت برای مخاطب از زبان چهره‌های ملی و دانشگاهی مانند دکتر هرمیداس باوند و پرفسور حسن امین با کراوات و ریش تراشیده و عالی‌ترین مدارج دانشگاهی پذیرفته تر بود تا از زبان دیگران.

«بانو قدس ایران» را البته صدا وسیما نساخته و اگرچه به سفارش «عروج فیلم» ساخته شده اما کارگردان آن کاملا حرفه‌ای است و به عنوان سوژه به آن پرداخته و در کارنامۀ او کار تبلیغی یا خدای ناکرده تخریبی یا مثل مستند علیه شاملو مبتذل و پلشت یا به قصد هیاهو دیده نمی‌شود. کیفیت «بانو...» هم، چنان بوده که تندیس بهترین فیلم یازدهمین جشنواره «سینماحقیقت» را به دست آورده و منتخب سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر هم شده است.

مصطفی رزاق کریمی در این مستند به معنی واقعی کلمه جد و جهد به خرج داده چون کوشیده یک اثر جامع از زندگی بانویی را جلوی دوربین ببرد که 60 سال همراه و همسر و کنار امام خمینی بوده است اما تصاویر متعددی از او موجود نیست یا خانواده اجازه نداده‌اند و ویژگی این مستند آن است که برای اولین بار با خاطرات، دست‌نوشته‌ها و صدای او رو‌به‌رو می‌شویم.

دختری که در یک خانوادۀ مرفه تهرانی زاده و بالیده و هرگز نه دوست داشته همسر یک روحانی شود و نه از تهران به قم بکوچد و گویا نوۀ وزیر خزانۀ ناصر‌الدین شاه قاجار بوده در پی 8 ماه خواستگاری و به توصیۀ پدر و به خاطر خوابی که می‌بیند رضایت می‌دهد تا به عقد سید روح الله خمینی دربیاید و همسر او شود.

دختر 16 ساله که اهل کتاب خواندن و نوشتن بوده و داشته زبان فرانسه هم می‌آموخته از تهران مدرن و زندگی آسوده به قم آن روزگار می‌‎رود که وضعیت زندگی در آن با تهران مطلقا قابل قیاس نبوده و سال‌ها بعد در 50 سالگی هم به نجف با شرایطی بسیار ناگوارتر از قم. همسر یک مرجع تقلید اما تبعیدی و مورد غضب حکومت و محکوم به زندگی در خانه‌ای محقر در نجف.

تعریف این مستند را پیش‌تر از همکارمان که کارگردان سینما و اهل فن است شنیده بودم اما آن را ندیده بودم تا سه‌شنبه شب 19 بهمن 1400 که از شبکۀ مستند سیما پخش شد.

همین که فیلمی دربارۀ همسر بینیان‌گذار جمهوری اسلامی نه از شبکه‌های اصلی تلویزیون جمهوری اسلامی که از شبکه‌ای به نسبت کم‌بیننده پخش شود خود به تنهایی گویای موقعیت امروز خانوادۀ رهبر فقید انقلاب در ساختار جمهوری اسلامی است اما جدای این جنبۀ سیاسی و حاشیه‌ای باز جای شُکر آن باقی است که مدیر شبکۀ مستند آدم اهل ذوق و فن و فهمی است و هر قدر آن دیگری شبکۀ سه را بسته او دایرۀ مستند را گشوده است.

راست قضیه را بخواهید تنها جاذبۀ «بانو...» برای نویسندۀ این سطور جنبه‌های تاریخی و سیاسی نبود. این هم هست که نام‌هایی چون «شمس آفاق» و «مخصوص» و «قدس ایران» در فیلم مرا به یاد مادربزرگ (شمس آفاق) انداخت و از این حیث برایم جالب بود که مادربزرگم نیز اهل مطالعه و شعر و قرآن بود و صدایی خوش و سیمایی پرجاذبه و زیبا داشت و در میان‌سالی زبان انگلیسی هم آموخته بود اما مهارت او در نوشتن هیچ‌گاه مانند خواندن نبود. یک بار که راز آن را پرسیدم گفت: پدرم با «خط» برای دختر مخالف بود! چون در خط ، خطر نهفته: خطر ارتباط و خط را برای زن موجب خطر و خطا می‌دانسته! - مادر‌بزرگ دیگر نیز حافظِ غزلیات حافظ و زبان‌آور بود و ضرب‌المثل فراوان به کار می‌برد اما ندیده بودم بنویسد. (جالب این‌که نگاه سنتی هنوز هم با خط به مفهوم ارتباط مشکل دارد (امروز برخط!) از این رو مهم‌ترین و متفاوت‌ترین وجه خانم ثقفی به نسبت زنان آن روزگار و حتی در تهران این بوده که می‌نوشته آن هم با چه خط خوشی).

کارگردان فیلم پس از نمایش در جشنواره به خبرگزاری مهر گفته بود:

«همه روایت کاملاً برگرفته از خاطرات «خانم» است و تنهادر جاهایی که می‌خواستیم پلی به موضوع دیگری بزنیم خودمان یک بخش بسیارکوچک به آن اضافه می‌کردیم. اما در کل همه روایت از دست نوشته‌های «خانم» گرفته شده است. برای صدای راوی هم به ۶۳ صدا گوش کردیم و از بین آنها خانم واعظی را انتخاب کردیم. فرزندان و نوه‌ها صدا را شنیدند و تأیید کردند کاملاً شبیه صدای «خانم» است».

خانم ثقفی متولد اسفند سال 1292 بوده و اول فروردین سال 1388 درگذشته یعنی 20 سال پس از امام هم زندگی کرده و طبعا این پرسش پدید می‌آید که چرا در آن 20 سال سراغ او نرفتند و چرا این قدر تأخیر تا چند سال بعد از درگذشت در پی صدای ضبط شده یا تصویری از او باشند؟ خود اجازه نمی داده، بیت امام مخالف بوده یا از همسر امام تلقی چنین زنی با یادداشت و خاطره را نداشتند؟

در یکصدمین سالروز تولد خمینی در مهر 1381 البته یک مصاحبۀ مفصل با ایشان در روزنامۀ اطلاعات درج شد و نمی‌دانم در متن این مستند به آن هم استناد شده یا نه اما می‌دانم که به مذاق برخی خوش ننشست چون از مخالفت روحانیون با انقلاب سفید و اصلاحات ارضی از منظر حقوق مالکان اشاره می‌کند حال آن که خمینی از وجه سیاسی وارد ماجرا شده بود.

شاید برای اولین بار بود که مردم عروس بزرگ تر - همسر سید مصطفی خمینی - را بر قاب تلویزیون می‌دیدند. خانم حایری یزدی. آن هم با با مانتو روسری بدون پوشش چادر. او مادر سید حسین است. نوۀ بزرگ‌تر خمینی که اوایل انقلاب از بنی‌صدر حمایت کرد و در همۀ این سال ها کنار بوده است. هر چند به نظر می‌رسید همۀ خاطرات او در مستند پخش نشده و ابهامات دربارۀ مرگ آقا مصطفی باقی است اما حضور خانم حایری که خود به بیت مؤسس حوزۀ علمیۀ قم منتسب است بی شک مستند را دیدنی‌تر کرده بود.

کارگردان در انتخاب مکان مصاحبه و اتاق‌ها هم بسیار ماهرانه عمل کرده و بی تردید بهترین زاویه برای سید حسن انتخاب شده است.

در میان نوه‌ها اما جای خانم زهرا اشراقی بسیار خالی است. هر چند برادرش علی جبران می‌کند اما چون فضای فیلم زنانه است حضور و خاطرات او کار را جذاب‌تر می‌کرد. چرا نیست؟ نمی‌دانم. شاید چون همسر محمد‌رضا خاتمی است و اصول‌گرایان نمی‌پسندندشان. اما دیگران هم در فیلم بر اساس نسبت با «خانم» توصیف می‌شوند نه حتی با خمینی. ضمن این که اگر به خاطر حساسیت اصول‌گرایان باشد با عنوان «آیت الله» برای سید حسن هم مشکل دارند و بارها این گونه از نوۀ خانم نام برده می‌شود.

همین که ساخت مستند قریب 4سال طول کشیده نشان می‌دهد زمان بسیاری برای جلب اعتماد افراد صرف شده خاصه این که نگران بوده اند یا قبلا دیده بودند تلویزیون تصاویری گرفته ولی استفاده مناسبی از آن نشده است. کارگردان اما توانسته اعتماد آنان را جلب کند.

چنان که در صدر مطلب اشاره شد مهم ترین ویژگی همسر خمینی این نبوده که دختر یک خانوادۀ اعیانی و علاقه مند به زندگی مدرن و بی‌حاشیه و در عین حال مذهبی بوده و همسر خمینی با آن زندگی پرماجرا می شود چرا که چه بسا گفته شود بسیاری از ما در موقعیتی قرار می‌گیریم که پیش بینی نمی‌کردیم. بلکه حجم فراوان دست نوشته‌های زنی که اواخر قاجار به دنیا آمده و در سال 1308 با یک روحانی ازدواج کرده واقعا شگفت‌انگیز است و کارگردان هم خود به این نکته چند بار اشاره کرده و از جمله در مصاحبه گفته است:

"نوشته‌های «خانم» آنقدر زیاد است که می‌توان براساس این نوشته‌ها یک فیلم مستقل ساخت. اما با توجه به اینکه «بانو قدس ایران» با درام مستند و نزدیک به سینما ساخته شده تا مخاطب بتواند آن را ببیند و خسته نشود تنها به بخشی از زندگی «خانم» اشاره کرده‌ایم. مشکل اصلی اما تفکر سیاسی است. چون ما همه چیز را سیاسی می‌بینیم، حتی زمانی که یک نفر می‌خواهد مستندهایی درباره افراد خاص بسازد، برخی که بیشتر تفکر روشن فکری باقی مانده از گذشته دارند پیشنهاد می‌کنند که مثلاً تو که در اروپا کار کرده‌ای چرا می‌خواهی چنین مستندی را بسازی؟ چه بسا هنگام ساخت مستندی درباره آقای محمد تقی جعفری بارها این حرف را به من زده‌اند.

حال آن که من زمانی که تصمیم می‌گیرم فیلمی را بسازم ذهن سیاسی خود را کنار می‌گذارم و ذهن انسان محور بودن خود را به کار می‌گیرم تا یک اثر انسان محور بسازم کما اینکه هرکدام از آثاری که درباره شخصیت‌های مختلف ساخته‌ام همین گونه است. «بانو قدس ایران» که خود یک تز سنگین انسان محور و زن محور است. چیزی که در تاریخ ما کم دیده شده است که یک چنین زنی که همسر یک روحانی باشد و تا این اندازه حرف برای گفتن داشته باشد. تاکید می‌کنم مستندهایی که تا امروز ساخته‌ام مانند «خاطراتی برای تمام فصول» هرچند یک موضوع صد در صد سیاسی است اما کاملاً انسان محور ساخته شده است.»

توضیحات کارگردان مستند کاملا درست است و واقعا با چنین نگاهی ساخته و نگاه سیاسی از این متن هم قطعا دس برنمی دارد و بعید نیست برخی بر ااس رویکردهای حکومت در سال های اخیر این مستند را قضاوت کنند نه به عنوان یک سوژۀ خاص.


اگرچه به نکات لازم اشاره شد و غرض اصلی توصیه به تماشای این فیلم است و خواندن این متن هرگز جای تماشا را نمی گیرد اما دریغ است به چند نکتۀ خاص اشاره نکنم:

اول. همان دست‌نوشته های خانم ثقفی است که با توجه به سطح تحصیلات زنان آن دوره و حتی این دوره قابل توجه است و این که می‌نوشته. چون ما مردمانی بیشتر شفاهی و شنیداری هستیم و به خاطر همین کمتر اهل نوشتن و خواندن و شاید به خاطر همین دشوار دانستنِ امر نوشتن باشد که نویسندگی نزد مردم بسیار محترم است (و شاید مهم‌ترین جاذبۀ این کار برای نویسندۀ این سطور نیز همین باشد!)

دوم. جالب است که هم خانم ثقفی هم همسر آقا مصطفی و هم یکی از دختران خمینی هر سه در فیلم می‌گویند دوست نداشته‌اند همسر آخوند یا روحانی شوند. همین نشان می دهد که روحانیون و معممین با چه تنگ دستی روزگار می‌گذراندند.

سوم. هر چند سید حسن خمینی حضوری دل چسب و شیرین دارد اما با چهرۀ او آشناییم و آنچه نقل می‌کند با انتظاری که از او داریم سازگار است. خانم حایری اما حضوری ناگهان دارد و ستارۀ بی‌چون و چرای مستند است. جدای اینها کارگردان به بهترین شکل ممکن احترام دختران خمینی را نگاه داشته و با این که بیرون از مناسبات بیوت و مراجع زیسته اما جای هیچ نارضایتی باقی نگذاشته است.

چهارم. قطعا همسران مقامات درجه اول با خانم ثقفی آشنایی و مراوده داشته‌اند اما این که تنها سراغ منسوبین درجه اول و اختر خانم همسایه رفته و پیشکار و خدمتکار را از قلم نینداخته نشان از عمق نگاه انسانی فیلم‌ساز دارد و بی‌شک تأثیرگذارترین بخش، خاطرۀ مربوط به باز کردن صندوقچه است. چون خود فیلم هم یک صندوقچه خاطره را می‌گشاید.

این که خانم ثقفی چند ماه اقامت در پاریس را از همۀ سال‌های قم و نجف دوست‌تر می‌داشته هم تنها به خاطر این نیست که در پاریس با خمینی‌یی بوده که حالا دیگر در کانون توجه جهان قرار گرفته و میلیون‌ها نفر در ایران نام او را فریاد می‌کردند. به این دلیل هم بوده که از کودکی فرهنگ و ادبیات فرانسه را دوست می‌داشته و حال در 65 سالگی سر از پاریس درآورده بود.

او همسر یک مرجع تقلید و همراه رهبر یک انقلاب بوده اما مثل همۀ زنان هنوز حساس تا جایی که روزی سید احمد از میان انبوه نامه‌ها نامۀ یک زن آمریکایی را می‌آورد تا فضا را تغییر دهد. نامۀ زنی که به خمینی به لحاظ عاطفی هم ابراز عشق و علاقه می‌کند و خانم، احمد را به خاطر این کار سرزنش می‌کند! واکنش خمینی هم البته جالب است: چنین معناهایی هرگز از ذهن من نگذشت!

پنجم. هیچ تردیدی در این نیست که خانم ثقفی اگر همسر رهبر فقید انقلاب نمی‌بود این مرتبت و شهرت را نمی‌داشت اما این که بتوانی شخصیت مستقل او را به مثابۀ یک زن تصویر کنی و مستنداتی هم در جوانی و پیری بیاوری که هویت مستقل او را نیز نشان دهد، کاری بوده کارستان و مصطفی رزاق کریمی از عهدۀ آن چه نیکو برآمده است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy