سپاه اکنون تنها یک صندلی را در اختیار ندارد، صندلی رهبری جمهوری اسلامی
مجتبی دهقانی - ایندیپندنت فارسی
شاید اگر چند سال بعد کسانی بخواهند ریشه تحولات ایران در ابتدای قرن ۱۵ شمسی را بنویسند از سال ۱۴۰۰ به عنوان نقطه عطف یاد کنند. در این سال سپاه که پیش از آن اقتصاد، فرهنگ، رسانه، ارتباطات و تجارت بینالملل را تصاحب کرده بود به صورت رسمی مالک و صاحب دولت و بدنه بوروکراتیک آن هم شد. به این واسطه اکنون سیاست در ایران و زمین قدرت دو بازیگر مهم دارد: علی خامنهای و سپاه.
علی خامنهای ۸۲ ساله از دو دهه پیش فرزندان سپاهیاش را به صورت تدریجی بر همه بخشهای کشور مسلط کرد و بخش آخر این پروژه در سال ۱۴۰۰ نهایی شد. شوراهای شهر سراسر کشور، شهرداریها و دولت هم اکنون در چنگ سپاه است و رئیسجمهوری از انتخابات خرداد ۱۴۰۰ بیرون آمد که میتوان او را بیارادهترین رئیسجمهور تاریخ جمهوری اسلامی خواند.
هماکنون بخش بزرگی از استانداران سراسر کشور از میان فرماندهان سپاه منصوب شدهاند. مجلس در کنترل سپاه است. در روز ۷ مهر ۱۴۰۰ و با انتصاب پیمان جبلی به عنوان رئیس صدا و سیما رسانه اصلی حکومت نیز به سپاهیان جوان سپرده شد. پیش از آن کنترل دو خبرگزاری بزرگ، سازمان سینمایی اوج، تولید فیلم و سریال، فضای مجازی، شرکت مخابرات و ارتباطات سیار و کنترل سایتهای هستهای نیز به سپاه واگذار شده بود.
برای فردای پس از خامنهای
اگر رهبر سالخورده جمهوری اسلامی در چنین شرایطی چشم از جهان بربندد، سپاه یگانه بازیگر قدرت در ایران خواهد بود و شاید دو دهه مقدمهچینی و تصاحب تدریجی همه بخشهای حکومت هم با همین هدف انجام شده است.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
ابراهیم رئیسی تا پیش از آغاز تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰، یکی از گزینههای رهبری آینده جمهوری اسلامی بود. حتی برخی معتقد بودند که حذف گسترده چهرههای سیاسی در انتخابات با این هدف انجام شد که او بیرقیب رئیسجمهور شود تا شاید اندکی برای به دست گرفتن پست رهبری آماده باشد.
تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری، حضور ضعیف او در تلویزیون، اشتباهات زبانی مکرر و استرس او در مناظرههای تلویزیونی از او چهرهای ضعیف و بیاراده نشان داد. پس از انتخابات هم این نمایش فاجعه بار در قامت رئیسجمهوری ادامه یافت.
رشد گلخانهای ابراهیم رئیسی در ساختار قدرت جمهوری اسلامی اکنون به مرحلهای رسیده که وابسته به عملکرد خود او است. جمهوری اسلامی و ارکان آن برای او سنگ تمام گذاشتهاند. از چهرهای فرعی در ساختار سیاسی و به مدد دوپینگ سپاه و دیگر رسانههای نزدیک به علی خامنهای به قلب قدرت پرتاب شد. صادق لاریجانی، دیگر گزینه به دست گرفتن رهبری آینده قربانی حرکت آسانسور پرشتاب رئیسی شد و با افشای بخشی از فساد خود و زیرمجموعهاش در قوه قضائیه به محاق رفت. تمام امکانات تبلیغی رسمی جمهوری اسلامی که فقط برای علی خامنهای میتواند بسیج شود، برای ابراهیم رئیسی هم «بهخط» شدهاند تا او را به یکباره در نقش «سید محرومان» و «حامی مظلومان و عدالتخواهان» جا بزنند.
برای حضور بیدردسر او در انتخابات ریاستجمهوری، تقریبا هر کسی که اندکی سخنور و یا سیاسیتر بود به دست شورای نگهبان حذف شد. علی لاریجانی، برادر صادق لاریجانی هم با آسانسور ابراهیم رئیسی مواجه شد و کنار گذاشته شد.
اگر تمام این صحنه برای آن درست شده باشد که به ابراهیم رئیسی، مشروعیت حداقلی برای جایگاه رهبری ببخشد، این پروژه را شکستخورده میتوان خواند. رئیسی اگر در فردای پس از مرگ خامنهای در جایگاه رهبری بنشیند، رهبری بیاراده و کمفروغ است که ناگهان از گلخانه سیاست به جنگل قدرت پرتاب شده است. از هماکنون میتوان این موضوع را حدس زد که چنین رهبری، سرنوشت خوبی در انتظارش نیست. در مقابل سپاه و مجتبی خامنهای کلید رهبری آینده را در دست دارند. آنها نهایتا یکی از مدلّهای «ولایت موروثی» یا «ولایت پشتپرده» را انتخاب خواهند کرد.
هماکنون جمهوری اسلامی تنها یک گزینه برای جانشینی آماده کرده است؛ ابراهیم رئیسی. اگر مانع مفهومی موروثی شدن قدرت مشکلساز باشد، مجتبی خامنهای میتواند مانند احمد خمینی به سراغ گزینه «رهبری در سایه» برود. به این صورت که ابراهیم رئیسی رهبر باشد ولی عملاً مجتبی گرداننده قدرت باشد.
مانع اجرای چنین پروژهای فعلا ناتوانی مطلق ابراهیم رئیسی برای نشان دادن حداقلهایی از توانایی برای نشستن در ویترین رهبری است. اینکه مقداری سخنور باشد، چهره ترسخورده نداشته باشد و بتواند کاریزمایی حتی به صورت نمایشی از خود نشان دهد. رئیسی هیچ کدام از این ویژگیها را ندارد.
اما یک بعد دیگر اجرای سناریوی رهبری در سایه آن است که مجتبی خامنهای این درس را از پدرش آموخته که قدرت بلامنازع رهبری با «شراکت» جور در نمیآید و نهایتاً آنکه بر صندلی مینشیند، پس از تثبیت، میتواند شرکا را با چرخش قلمی حذف کند؛ کاری که پدر خودش با شرکایش انجام داد.
مجادله بر سر اتم
در سال ۱۴۰۰، هشت دور گفتگو میان ایران و اعضای برجام و آمریکا در وین انجام شد تا نهایتاً برجام احیا شود. هنوز چنین نشده است ولی همه طرفها میگویند متن توافق روی میز است. حمله روسیه به اوکراین در روز ۲۴ فوریه فعلاً گره در کار اعلام توافق انداخته است. سرگی لاوروف روز ۱۰ مارس به غربیها پیام داده بود که برجام زمانی احیا میشود که منفعت روسیه تأمین شده باشد. هنوز خبرهای ضدونقیضی در مورد این شرط روسیه و واکنش غربیها منتشر میشود. برخی رسانهها از قول منابعشان میگویند که این پیشنهاد رد شده و برخی دیگر میگویند آمریکا و اروپا به روسیه اطمینان دادهاند که تحریمهای جنگ اوکراین به منافع اقتصادی روسیه در ایران پس از احیای برجام تسری نخواهد یافت.
سال گذشته گرچه سال گفتگو برای احیای برجام بود ولی سال حملات بسیار به برنامه هستهای ایران هم بود. نخستین حمله یا خرابکاری در فرودین ماه انجام شد و مرکز تأمین برق مرکز غنیسازی نطنز منفجر شد. هزاران سانتریفیوژ از کار افتادند و خراب شدند. این حملات باز هم ادامه پیدا کرد و در تیرماه یک پهپاد به تاسیسات ساخت قطعات حساس سانتریفیوژهای پیشرفته ایران در کرج حمله کرد. واکنش جمهوری اسلامی به این ضربات تشکیل واحدی جدید در سپاه پاسداران به نام «سپاه هستهای» بود. به این ترتیب، کنترل پرمناقشهترین برنامه جمهوری اسلامی هم به دست سپاه افتاد.
جوی خون در منطقه روان است
در منطقه، سال ۱۴۰۰ سال تلاش سپاه برای تثبیت موقعیتهایش بود. در عراق، انتخابات پارلمانی ۱۰ اکتبر یک شکست تلخ برای نیروی قدس بود. ائتلاف فتح و نیروهای نیابتی ایران در حشدالشعبی بازنده انتخابات بودند. مقتدی صدر که ظاهراً در تلاش است فاصله خود را با تهران حفظ کند، پیروز انتخابات بوده ولی باید با نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی کلنجار برود تا دولتی مستقل سرکار بیاید.
در لبنان، اقدامات سپاه به فروپاشی اقتصادی این کشور منجر شد. سال ۱۴۰۰ سال کاهش ارزش پول ملی لبنان، تبدیل بحران اقتصادی در این کشور به بحران انسانی، کمبود سوخت، دارو و غذا بود. این فاجعه همچنان ادامه دارد و حزبالله لبنان به عنوان گروه نیابتی جمهوری اسلامی حاضر نیست صندلیهایش در قدرت را به نفع کاهش بحران اقتصادی واگذار کند.
گرچه به نظر میرسید تحریمهای اقتصادی و کم شدن ذخایر ارزی، ممکن است دست ایران را برای حمایت بیدریغ از نیروهای نیابتیاش ببندد ولی در ۱۴۰۰ مشخص شد که جمهوری اسلامی حتی به بهای افزایش فشار اقتصادی به مردم ایران حاضر نیست این نیروها را در مضیقه بگذارد. از یمن تا آفریقا از بیروت تا دمشق و بغداد، سلاحها، موشکها، پهپادها و کیفهای دلار همچنان به دست نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی میرسد. پیامد این هدایای جمهوری اسلامی برای منطقه، ناامنی، خشونت و کشتار بیشتر بوده است.
سال ۱۴۰۰ برای همسایه شرقی ایران هم سال تلخی بود. افغانستان در مردادماه سقوط کرد و گروهی مشابه حاکمان کنونی تهران بر کابل مسلط شدند. ۲۰ سال تلاش جامعه بینالملل برای برقراری صلح و ساخت دولتی دموکراتیک به دلایل مختلف شکست خورد. استراتژی نادرست واشنگتن در این کشور و فساد سیاستمداران محلی، این کشور را دوباره به دهان طالبان پرتاب کرد.
آمار محرمانه طلاق طلاب