Friday, May 6, 2022

صفحه نخست » اصلاح‌طلبان فرصت‌طلب، حسن بهگر

Hassan_Behgar_2.jpgگروه‌های موسوم به اصلاح طلب همواره در تعریف خود ناکام بوده‌اند و نتوانسته‌اند خود و اهداف و برنامه‌های خود را تعریف کنند. ولی با این حال مردم بسیاری را به دنبال خود کشاندند و حتا حکومت راقبضه کردند و در مجلس هم اکثریت داشتند و نشریات فراوانی را هم منتشر کردند ولی همچنان این ابهام باقی ماند و حتا خاتمی که نماینده آنها بشمار می‌آمد در مدت هشت سال که بر سر اداره کشور بود نتوانست برنامه‌ی مشخصی ارائه دهد و بر سر گردانی خود و مردم افزود. در جنبش سبز نیز دیدیم که مردم جلوتر از رهبران بودند. شعار رهبری جنبش اعتراض به تقلب در انتخابات بود ولی مردم شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه و زنده باد جمهوری ایرانی دادند.

حال به تازگی یکی از اصلاح طلبان بنام محمد صادق جوادی حصار که سخنگوی حزب اعتماد ملی هم است گفته است که: «جریان اصلاحات باید تعریف روشنی از خود ارائه دهد» *، البته خود او را هم ندیدم که تعریف دندانگیری ارائه دهد.

جوادی حصار ادامه می‌دهد: «جریان اصلاحات باید مرز خود با رفتارهای حاکمیتی و مطالبات عمومی را روشن کند. اصلاحات باید مشخص کند که تا کجا با مطالبات عمومی همراهی دارد، کجا با این مطالبات همپوشانی دارد و کجا به مطالبات انتقاد دارد و کجا اصلاً این مطالبات را قبول ندارد.»
در ادامه حتا به هم آوایی با اپوزیسیون خارج کشور هم اشاره دارد:
«اصلاح طلبان از سویی باید مرز خود با اپوزیسون خارج ازکشور را مشخص کنند. اپوزیسیون خارج و اصلاحطلبان هر دو از مردم و از لزوم اصلاح امور می‌گویند. اپوزیسیون برانداز می‌گوید جمهوری اسلامی بد است و اصلاحات میگوید به جمهوری اسلامی انتقاد دارد. بنابراین اصلاحات باید مرز خود با این جریان را مشخص کند تا هم حاکمیت و مردم و هم جریان برانداز تکلیف خود با اصلاحات را بدانند. الان برخی افراد که در اردوگاه اصلاح طلبی هستند، صبح شعار اصلاحطلبی میدهند، ظهر با براندازها هستند و شب میگویند گور پدر هر دو. این چنین رفتارهایی مردم را نسبت به اصلاحطلبان بلاتکلیف می‌کند. وی در پایان گفت: «اصلاحات در درجه اول باید تعریف روشنی از خود ارائه دهد سپس می‌تواند براساس این دیدگاه نظری، حاکمیت را نقد کند. / ایسنا»
شما بر جریان بی صداقتی که صبح اصلاح طلب باشد و ظهر برانداز و شب هر دو را منکر شود بجز فرصت طلب چه نام دیگری می‌توانید بگذارید؟
آیا این جریان سرگردان که خودش هم نمی‌داند چه می‌خواهد می‌تواند نقش اپوزیسیون داشته باشد یا اصلاً نقش سیاسی مفیدی بازی کند؟
اصلاح طلبان می‌دانند این دین با روزگار امروز سازگار نیست ولی جرات نمی‌کنند بگویند که می‌خواهند دین را اصلاح کنند چون اصلاً اختیارش هم دست آنها نیست. سهل است جرأت نمی‌کنند بگویند با این دین نمی‌شود حکومت کرد. در یک کلام اصلاح طلبان هنوز از مذهب نبریده‌اند ولی ادایش را درمی آورند. البته باید گفت آنها هنوز از امتیازات ویژه‌ای برخوردارند و رژیم تحملشان می‌کند. این امتیازات آنها را مجبور می‌کند که از ارزیابی عینی موقعیت خود بپرهیزند.
آنها نمی‌توانند مردم را با قصه‌های آخرالزمانی و روایات قانع کنند، پس می‌کوشند دینشان رابا فلسفه‌های مدرن تطبیق بدهند ولی هر سعیی که می‌کنند بیشتر از دینشان دور می‌شوند. نه در پیش سنت گرایان جای دارند نه در میان متجددها. در برزخی بسر می‌برند که می‌خواهند همه در آن بمانند.
چرا نمی‌خواهند از رژیم بکنند؟ اغلب انها از طبقات فرودست جامعه بودند و ناگهان به همه چیز رسیده‌اند و طعم قدرت و نعمت را چشیده‌اند و نمی‌توانند از آن به آسانی دست بکشند. در بسیاری از رسانه‌ها و نشریات داخل و خارج مطرح هستند. ایالات متحده نگاهی مشفقانه به آنها دارد. برای مثال در ختم عزاداری مادرشان دیپلمات‌های آمریکایی شرکت می‌کنند و دستی بر سر وکول صاحب عزا می‌کشند. اینها که تا دیروز کسی چیزی حسابشان نمی‌کرد، امروز سری توی سرها درآورده‌اند و صاحب نام و آوازه و مال و مکنت شده‌اند. این موقعیت اجتماعی سبب می‌شود که بستگان و فامیل هم به آنها روی بیاورند. فرزندانشان و اقوام دور و نزدیک می‌شتابند که از این نمد کلاهی نصیبشان شودکه غفلت موجب پشیمانی است. خوب، همه‌ی اینها امتیاز است.
آیا فعالیت اصلاح طلبان با عناوین مختلف نتیجه‌ای هم داشته است؟
اگر بگویم سراسر زیان بوده است اغراق کرده‌ام؟ از بالا رفتن دیوار سفارت آمریکا تا به میدان آوردن دو سه میلیون معترض به خیابان با شعارهای انحرافی و امید واهی دادن به مردم، در نهایت به استمرارهمین حکومت مدد رسانده‌اند. بگذریم که خاتمی رهبرشان با دموکراسی هم مخالفت کرده و گفته مردم دموکراسی نمی‌خواهند یعنی این حکومت را می‌خواهند. در زمان حکومتش دستور حمله به دانشجویان را هم او داده و همین مردم معترض را عندالزوم برای خوشایند رهبر اغتشاشگر نامیده یا جامعه مدنی را که سنگش را سال‌ها به سینه می‌زد، محض جلب رضایت رهبری به جامعه مدینة النبی تبدیل کرده است. اگر این تذبذب و دورویی نیست پس چیست؟ با این بی هدفی، با این اغتشاش و بی پرنسیبی باری به مقصد می‌رسد؟
حال چرا عده‌ای با همه این تجربیات تلخ بدنبال آنها روانند؟ نخست گستردگی تبلیغات و تقریباً انحصار رسانه‌ای در داخل و خارج را باید عامل اصلی شمرد. مردم بجز این معترضان آبکی چیز دیگری نمی‌بینند. در داخل و خارج سایت یا نشریه دارند و از توبره و آخور می‌خورند. در داخل چون خودی محسوب می‌شوند از حداقل آزادی‌ها بعنوان تنها آلترناتیو رژیم برخوردارند. در خارج نیز توانسته‌اند روابط خوبی با آمریکا و طبعاً با اروپا بدست آورند و به همین سبب کاملاً در مقابله با سیاست خامنه‌ای هستند. کینه‌ی مردم نسبت به خامنه‌ای و رژیم موجب شده که از بغض به او به اصلاح طلبان علاقه بورزند و جالب اینجاست که چین و روسیه هم از این بغض بی نصیب نمانده‌اند.
خلاصه اینکه بندبازی می‌کنند، بین حکومت و اپوزیسیون، بین حکام و مردم، بین اسلام سیاسی حکومتی و اسلام سیاسی خودشان، بین جمهوری اسلامی و آمریکا و... با همین دوز و کلک‌ها مردم را معطل کرده‌اند. باید گفت پدر جان تو به درد کار در سیرک می‌خوری نه کار سیاست. برو دستگاهی راه بیانداز و اگر مردم را سرگرم می‌کنی، به آنها ضرر نزن، مزدی بابت شیرینکاری‌هایت بگیر و برو.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دیده بان - محمد صادق جوادی حصار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این مقاله در سایت [ایران لیبرال] منتشر شده است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy