سد علی، در سالگرد رحلت خمینی کفن دریده، در بالکن مرقد نجاست، سخنانی ایراد کرد که نشان از قاط زدگی و بیماری او داشت.
می خواهم یک نکته عرض کنم که شاید بی ربط به نظر برسد و من البته متخصص زدن حرف های بی ربط هستم چون سیم پیچ های مغز من بر خلاف مردم عادی، قاطی پاطی ست.
مثلا در دهه شصت که جوان بودم خیلی زیاد اهل کتک کاری سیاسی بودم و بارها مرا به همین خاطر دستگیر کردند و اولین تجربه ی اوین رفتن ام در همان روزهای پر شر و شور بزن بزن با حزب اللهی ها بود.
باری وسط یکی از این بزن بزن های دسته جمعی، طرف مرا گرفته بود و من زورم به او نمی رسید، ناچار یک «لگد» محکم به فلان جای او زدم و او مرا رها کرد و در حالی که داشت روی زمین از شدت درد به خود می پیچید، می گفت فلان فلان شده به من «لقد» می زنی؟! حالا من به جای این که دو پا دارم دو پای دیگر هم قرض کنم و فرار کنم، ایستاده بودم بالای سر نره خری که احتمالا مثل پوری فش فشو بالانس اش را به هم زده بودم، در حالی که یقه اش را گرفته بودم و تکان تکان اش می دادم می گفتم: لقد نه بی سواد! لگد! و یارو که حیران و ویلان وسط درد و گریه و خنده مانده بود به من برّ و برّ نگاه می کرد که این یارو از کدام آنگولا به ایران آمده که وسط دعوا دارد به من فارسی یاد می دهد! :)
ببخشید. مطلب جدی، بد نیست که کمی هم با این جور داستان ها تلطیف شود که مُردیم از بس حرف جدی شنیدیم.
حالا وسط کشت و کشتار و پیام شاهزاده و خوفْ برداشتن سد علی من می خواهم عرض کنم که جناب سد علی!
خوشحال ام که نشسته ای کتاب در باره انقلاب فرانسه و بوربون ها و این ها خوانده ای و یه چیزهایی از دو انقلاب بزرگ جهان آموخته ای، ولی جناب فرمانده، اونی که در روسیه اتفاق افتاد، «انقلاب روسیه» بود نه «انقلاب شوروی»! ببخشیدا! اکتبر ۱۹۱۷ هنوز شوروی یی وجود نداشت که بخواهد در آن انقلاب شود!
حالا برویم سرِ اصل مطلب و حرف های جدی مان.
سد علی که وجدان ندارد، ولی اگر داشت می خواستم وجدانا از او سوال کنم، که کدام ابلهی، امروز با شنیدنِ وضعیت زندگی ماها در دوران پادشاه فقید نمی خواهد که به آن دوران باز گردد؟
سال ۵۴، قیمت یک سکه طلای پهلوی ۱۰۰ تومان بود (صد تا یک تومانی) و حداقل مزدی که یک کارگر می گرفت، روزی ۱۰ تومان بود به عبارتی مزد او در ماه سه سکه تمام پهلوی بود و قدرت خرید او هم به همان نسبت.
در دوران حضرت عالی و نرخ امروز،،، قیمت یک سکه طلا ۱۵ میلیون تومان ناقابل است. آیا کارگر ما، ماهی برابر با سه سکه ی طلا، یعنی ۴۵ میلیون تومان حقوق می گیرد؟!
دو را در دو بلدی ضرب کنی سد علی؟!
این از نظر مادی که چرا آدم باید ابله باشد که نخواهد به دوران پادشاهی بر گردد.
ممکن است گفته شود زندگی که همه اش خور و خواب نیست.
بله. درست است. برای شکم سیرها، زندگی همه اش خور و خواب نیست.
زندگی عبارت است از شادی ملی، که در زمان پادشاه فقید فت و فراوان بود. حتی فقیر ترین اشخاص وسایل شادی خودشان را داشتند.
زندگی عبارت است از امنیت اجتماعی. مثلا زن و دختر هر لباسی می خواستند می پوشیدند، موی شان آزاد بود یا زیر روسری و چادر بود، کسی با آن ها کاری نداشت. مردم بعد از کار روزانه یا روزهای تعطیل به دشت و دمن می رفتند، کباب و عرقی نوش جان می کردند، با آهنگ های گوگوش و لیلا فروهر می زدند و می رقصیدند، آن ها که نداشتند شب ها کافه ای خاکی در لاله زار، و آن ها که داشتند به کاباره ای شیک می رفتند، دیسکوتک ها از ساعت ۴ تا ۸ بعد از ظهر، با بلیط ورودی ۵ تومان، برای رقص دخترها و پسرهای جوان بر قرار بود، بهترین فیلم های سینمای جهان در سینماها پخش می شد، مجلات رنگارنگ از جوانان گرفته تا اطلاعات هفتگی در اختیار جوان ها بود.... بازم بگم یا بسه؟!
یخرده سطح بالاتر، ما شان و شخصیتی والا در جهان داشتیم. با پاسپورت معتبرمان به کشورهای درست حسابی بدون ویزا می رفتیم، ایرانی را به عکس های زیبا و فاخر شاه و فرح می شناختند. فرهنگیان بزرگ و طراز اول دنیا، از غرب گرفته تا شرق به ایران می آمدند تا تاریخ پر افتخار ما را به جهانیان بشناسانند....
از نظر قدرت، زیر همسایگی خرس درنده ی شمال کشورمان، یکی از مجهز ترین ارتش ها و نیروهای هوایی و زمینی و دریایی منطقه را داشتیم. هواپیماهای اف ۱۴ که امروز هم در ایران در حال پرواز ند فقط متعلق به امریکا و ما بود نه هیچکس دیگر.
آدم انگلیسی و فرانسه حرف زدن شاه و ملکه را که می دید کیف می کرد. سواد هویدا را که می دید -که هر روز با آن همه گرفتاری مملکتی یک جلد کتاب می خواند- کیف می کرد. شخصیت و منزلت شاه و ملکه را در برخورد با رهبران بزرگ دنیا می دید کیف می کرد.
بعد امروز تو، سد علی گدای سابق، کسی که اگر آدم حتی فکر کند کسی مثل او بشود رهبر یک کشور، باید به حال آن آدم گریست، شده ای برای ما رهبر معظم.
رییس جمهور و رییس قضا و رییس مجلس ات یک مشت عمله اکره که یکی در جلسه رسمی آدم گاز می گیرد، دیگری در جریان پلاسکو، تبدیل به مرد ضد آتش می شود و سومی هم که گرفتار «پروپکانی» دشمن و ناهار خوردن آدم هاست.
دوستان جمهوری نکبت تو شده اند تمام تروریست ها و خرابکارهای بین المللی.
باز هم بگویم یا همین مقدار کافی ست؟!
آن وقت می بینی مردم فریاد می زنند «رضا شاه روح ات شاد» و منتظرند تا شاهزاده رضا پهلوی کاری بکند علیه تو و تشکیلات مخوف و نکبت ات.
حتی جوان ها می خواهند باز گردند به ۴۰ سال پیش ی که ندیده اند ولی همین مقدار که در اینترنت و شبکه های تلویزیونی می بینند برای منطق و خرد شان کافی ست که بفهمند ما در دوران سلطنت در اوج بودیم و امروز در حضیض.
آری. تو این را نمی فهمی سد علی و فکر می کنی مردم چشم به ایرانی های خارج دوخته اند.
نه قربان. کمی عقل ات را به کار بیندازی، و بدانی که دو دو تا چهار تا می شود نه شش تا، آن وقت تصدیق خواهی کرد که عقل های سالم بی جهت نیست خواهان بازگشت نظام پادشاهی اند و خواهان دفن ابدی نظام اسلامی....
بیانیه خانۀ سینما علیه "جماعت هتاک"