Monday, Jun 6, 2022

صفحه نخست » آیا وقوع «انقلاب سفید» در ایران ممکن است؟... پیرامون گفت و گوی آقای شهرام همایون با جناب منشه امیر؛ ف. م. سخن

B1C27924-9EFE-4653-87E8-66C271A66CC0.jpegابتدا پاسخ یک کلمه ای خود را به این سوال بدهم: خیر ممکن نیست.

و در ادامه بگویم: عامل به وقوع نپیوستن چنین انقلابی، عملکردِ حکومت نکبت است، نه عمل مردم و یا نظر اهل تفکر و سیاست ایرانی.

چند بار نوشته ام و باز می نویسم:
ما نسبت به حکومت اسلامی دو وضعیت را نباید با یکدیگر مخلوط کنیم:
-وضعیت جنگ با حکومت برای بر اندازی کامل آن.
-وضعیت بعد از جنگ با حکومت و استقرار یک حکومت مردمی و مبتنی بر حقوق بشر.

اِشکال کار بررسی کنندگان شرایط امروز ایران، عدم تفکیک این دو وضعیت است.

در جایی که شما را با گلوله می زنند و می کشند، شما نمی توانید با گل و لبخند به جلو بروید. هیچ انسان عاقلی با گل و لبخند به مقابل گلوله نمی رود.

فرمانده تکاور رنجر ما، در زمان جنگ ایران و عراق، به ما آموخت:
شما رو در رو، با عراقی یی که می خواهد شما را بکشد قرار می گیرید. اگر یک لحظه فکر کنید که این عراقی بدبخت هم مثل من آدم است، پدر مادر دارد، زن و بچه دارد، مامور است و معذور، درست در همین چند صدم ثانیه فکر کردن شما، طرف، مسلسل را شلیک کرده و شما را به دیار عدم فرستاده است. شما در جنگ ید. وقتی با دشمن مسلح رو به رو می شوید بلافاصله و بدون یک لحظه درنگ، او را روانه ی آن دنیا کنید وگرنه خودتان روانه ی آن دنیا خواهید شد.

آموزش او، باعث شد تا من و رفقایی که زیر دست او آموزش دیدیم، به رغم حالت وحشی گرانه و ظاهرا غیر انسانی که سخنان و آموزش های او داشت، زنده بمانیم.

حال یا حالت جنگی با حکومت نکبت و عوامل اش را «در زمان حاضر» قبول داریم یا نداریم. اگر نداریم که هیچ. آن ها که حالت جنگ را قبول ندارند منتظر باشند چهل سال دیگر، حکومت بچه های جان به لب رسیده ی ما را بزند و بکشد و به زندان بیفکند، تا حکومت سر تا پا نکبت اش پا بر جا باقی بماند.

اگر قبول داریم، متناسب با شرایط جنگی نظر بدهیم و عمل کنیم.

اما یک نکته ی دیگر.

آمال و آرزوی های ما چیست؟ آیا آرزوی ما زدن و کشتن است و خون و خون ریزی؟

معلوم است که خیر! مگر ما حیوان درنده ایم یا انسان روانی هستیم که آرزوی خون و خون ریزی داشته باشیم؟

ما انسان هایی هستیم، معمولی، با خواسته های معمولی، خواهان زندگی معمولی.

مثلا من آرزوی ام زندگی در یکی از روستاهای دور افتاده ایران است با کتاب هایم. با خط اینترنتی که بتوانم با دنیا در تماس باشم. با داشتن امکانات درمانی و زیستی کاملا عادی برای خودم.

ولی وقتی حکومت حتی در خارج از حوزه ی جغرافیایی اش، برنامه ریزی می کند که مرا بکشد، معلوم است که همین جا هم خود را آماده نگه می دارم تا اگر کسی برای کشتن من قدم جلو بگذارد من پیش دستی کنم و جان خود را حفظ کنم.

حالا شما میلیون ها نفر در ایران را در نظر بگیرید که مخالف این حکومت و خواهان تغییر آن هستند.

حکومت نه یک بار نه دو بار نه ده بار، نه یک سال نه دو سال، نه ده سال، بلکه بارها و بارها، و سال ها و سال ها، درندگی و خونخواری خود را نشان داده است.

من که نمی توانم آرزوی خود را به این جمعیت چند میلیونی تلقین یا تحمیل کنم. آرزوهای قشنگ بماند برای بعد از جنگ و دوران استقرار حکومت جدید که آن هم بی دردسر و بی خون ریزی نخواهد بود.

این را امروز نباید بگویم ولی می گویم که اگر گروهی مسلح با توپ و تانک بیایند تا مانع از برقرار ی حکومت مردمی و مبتنی بر حقوق بشری بشوند، و حکومت لچک به سران نوع جدید یا حکومتِ ضد ایرانی خود را مستقر کنند، با آن ها چه باید کرد؟

نه. کار به سادگی خواست ها و آرزوهای «سفید» و زیبای ما نیست. هر چه جلوتر برویم این حالت جنگی بیشتر عمق پیدا خواهد کرد و ما باید حواس مان باشد حالت بعد از استقرار حکومت مردمی را با این حالت جنگی اشتباه نگیریم.

و در پایان، این را به خاطر داشته باشیم، که مردم جان به لب رسیده، در جهان واقعی و عینی، کارِ خودشان را بدون نگاه به آرزوها و آمال ما خواهند کرد....

*************

تصویر مربوط است به عاشورای ۸۸ که نویسنده سعی می کرد در حوادث آن روز و گرفتار شدن عوامل حکومت در حلقه ی مردم خشمگین، مردم را از تکه تکه کردن آن ها باز دارد...

*************




Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy