سخنرانی رضا پهلوی مرا به یاد سالهای پیش از انقلاب و حوادث مختلف انداخت و فکر کردم نکند طی این سالها ما را همچون جانوران در آزمایشگاه فرض کردهاند تا که مجبور به تکرار تاریخ و چرخه استبداد شویم.
رژیم سلطنت خودکامۀ پهلوی با انقلاب مردمی سال ۵۷ واژگون شد. سلطنت رضاشاه و محمد رضا شاه در راستای انقلاب مشروطیت قرار نداشت بلکه نفی مشروطیت و قربانگاه مشروطه خواهان بود. در مقابل، مشروعیتی که جمهوری اسلامی با انقلاب کسب کرد دقیقاً در راه شیخ فضل الله نوری و علیه بهترین فرزندان انقلاب خرج شد.
جانشینان پهلوی پشتوانۀ چاههای نفت و ثروت کشوری پهناور و موقعیت ژئوپولتیک و ارثیۀ فرهنگی ایران در منطقه را بی محابا در راه تخیلات سروری شیعه در جهان صرف کردند و در جنایت و اختلاس و دزدی نه تنها رژیم قبلی را روسفید کردند بلکه در جهان انگشت نما شدند. سلطنت طلبانی که در ده سالۀ اول پس از انقلاب جرأت نمیکردند بگویند سلطنت طلبیم، اکنون پروبال گرفتهاند و کارشان به تهدید و ارعاب مخالفان هم کشیده است. چرا؟
مقصر جمهوری اسلامی است. ج ا خود بوجود آورندۀ این بحران است.
گرگان استعمارگر سالها منتظر چنین لحظاتی بودهاند و خرده خرده با تبلیغات تلویزیونی وسیع و دیگر وسایل زمینۀ نومیدی مردم را فراهم آوردهاند.
از رضا پهلوی چه انتظار دارید؟
اگر هم خودش نخواهد هواداران سلطنت، کشان کشان هم شده او را برای سلطنت میبرند. از خویشان و اقربای خود او حکایتها روایت میشود که وی بدتر از احمد شاه رغبتی به ادامه سلطنت ندارد و بیشتر «بیزنس من» است. میگویند رئیس سیا گفته از او کاری ساخته نیست ولی میروند و او را پشت تریبون میآورند و نطقی برایش مینویسند که بخواند.
برای رسیدن به قدرت او از همانجایی شروع کرده که پدرش سقوط کرد یعنی تکیه بر قدرتهای خارجی و در رأس آن آمریکا. اصلاً هم در بند تمامیت ارضی ایران نیست همانطور که پدر و پدر بزرگش هم نبودند. یادتان باشد درجلسات تجزیه طلبان شرکت کرده حتا چندی پیش لندن آمده بود که در شورای گذار شرکت کند و این شورای تجزیه طلب مفتضح را در مصاحبهاش تشکیلاتی دانست که انتظارش را میکشید. او در این مصاحبه گفت:
«بسیاری از مردم از من میپرسند که آیا اپوزیسیون برای نجات مملکت متحد خواهد شد؟ من فکر میکنم چنین اقداماتی گامی است مثبت در جواب دادن به این سؤال.»
ولی با بودن تجزیه طلبانی چون صدرالاشرافی که به عنوان مسئول فرهنگی شورای گذار پیشنهاد حذف زبان فارسی و تدریس زبان انگلیسی را به جای آن میداد رسوایی بالا گرفت. ناچار به حذف این شخص شدند و شاهزاده از لندن برگشت.
در لیاقت او کافی است به سخنان و توئیتهای اردشیرزاهدی مراجعه کنید که قلم از نقل آن شرم دارد.
پس با این اوصاف چرا او به میدان آمده؟
جمهوری اسلامی مقصر است که استبداد پیشه کرد و با ترور و سرکوب اجازه رشد به سازمانهای سیاسی نداد و مانند رژیم پهلوی در صورت سرنگونی بی جانشین مانده است.
رضا پهلوی نه خط مشخصی و نه عرضۀ رهبری دارد. او خود معترف است که پدرم ۶۲ میلیون دلار از ایران خارج کرد؛ در صورتی که مشخص است بسیار بیش از اینهاست ولی همین ۶۲ میلیون دلار را به چه مجوز و حقی یک پادشاه مشروطه میتواند از خزانه ملت این پول را بدزدد. این حق همه ایرانیان است که این مال را از او مطالبه کنند. از این شخص چه پادشاه دموکرات و مستقلی در خواهد آمد که بر دزدی پدر و پدر بزرگش و برکودتای هر دوتای آنها صحه میگذارد و خود او نیز به دریوزگی همان دولتهای خارجی میرود که پدرانش رفته بودند.
چرا رضا پهلوی به میدان میآید؟
جمهوری اسلامی مقصر است که استقلال خواهی را با ستیزه جوییهایش بدنام کرده. جمهوری اسلامی است که هویت ایرانی را انکار کرده و همواره در مذمت آن برنامه پخش میکند تا امت سازی کند.
اگر مردم در اموراجتماعی و سیاسی خود آزاد بودند و هر روز مجبور نبودند با ماموران مختلف حکومتی دست و پنجه نرم کنند رضاپهلوی میتوانست به میدان بیاید و سخنرانی کند؟ اگر اکثریت مردم در فقربسر نمیبردند چنین چیزی امکان داشت؟
اکنون کشور در خطر است؛ جمهوری اسلامی تا کنون اجازه نشست و تظاهرات به یک حزب غیر خودی نداده است؛ بدین ترتیب مانند زمان شاه اپوزیسیونی در کشور نهادینه نشده است و گروهها با هم اختلاف نظر دارند و رضاپهلوی ظاهراً به عنوان چهرۀ فراگروهی ظاهر شده است.
دیر یا زود لحظۀ تاریخی تصمیم گیری فرا خواهد رسید. یا جمهوری اسلامی راه را برای مشارکت مردم ایران در سرنوشت خود فراهم میکند و یا همچنان که خواستهای انقلاب ۵۷ را تباه کرد مبارزات ۴۳ ساله ملت ایران برای استقرار، استقلال، آزادی و دموکراسی و حکومت لائیک را هم در پای حکومتی مدعی وحدت سازی قربانی خواهد کرد و چرخهی استبداد ادامه خواهد یافت.