امروز با اعدام چهار زندانی دیگر در زابل, تعداد اعدامی های بلوچ و سیستانی در هفت روز گذشته به ١٨ نفر رسید. دیروز سازمان حقوق بشر ایران گزارش کرده بود "طی یک هفته گذشته مجموعا ۲۴ اعدام (بهطور میانگین هر ۸ ساعت یک اعدام) توسط نهاد آمار سازمان حقوق بشر ایران به ثبت رسیده است که ۱۴ نفر از آنها شهروندان بلوچ بودهاند". اکنون این عدد ١٨ نفر می باشد. اگرچه تا قبل از آغاز ماه جاری میلادی بیش از ٢۵ درصد از کل اعدامی های کشور در سال ٢٠٢٢ بلوچ بودند, اینک به نظر می رسد این میزان رو به افزایش است و جمهوری اسلامی در سکوت رسانه ای برای تغذیه ماشین اعدام و "آدمکشی" دیواری از دیوار بلوچها کوتاهتر گیر نیاورده است.
سازمان حقوق بشر ایران ضمن محکوم کردن شروع موج کم سابقه اعدام در ایران از جامعه جهانی درخواست کرده بود که واکنش درخوری به این موضوع نشان دهند. محمود امیری مقدم، مدیر سازمان حقوق بشر ایران در این خصوص گفت: «جامعه جهانی باید به سکوت خود در قبال موج اعدام در ایران، بخصوص اعدام زندانیان بلوچ پایان دهد. ما از نهادهای حقوق بشری، و فعالان مدنی داخل و خارج کشور می خواهیم که با تلاش و کارزار خود از این اعدامها جلوگیری کنند".
اما کو گوش شنوا؟ گوش اگر گوش رژیم آدمکش و ناله اگر ناله ماست؛ آنچه البته به جایی نرسد فریاد است. یک ماه پیش در جلسه ای در پارلمان اروپا همین موضوع را مطرح کردیم. چهارشنبه گذشته نیز در پارلمان بریتانیا بعد از ارائه گزارش سازمان حقوق بشر ایران در مورد افزایش اعدام ها و بخصوص اعدام بلوچها باز هم در همان جلسه این موضوع را مطرح کردیم. دیروز جمعه ۲۰ خرداد ماه ۱۴۰۱، مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه زاهدان نیز با انتقاد از افزایش اعدامها خواهان تجدیدنظر مسئولان در قوانین جزایی شد و گفت: ما معتقدیم بسیاری از قوانین جزایی کشور با اسلام مطابقت ندارند. این قوانین هم اصلا بررسی نمیشوند و تغییر نمیکنند".
اگرچه بلوچها مظلوم ترین قربانی این رژیم هستند, اما طناب دار خون آشام جمهوری اسلامی مختص بلوچها نیست بلکه بقیه هموطنان از جمله "کودک مجرمان" نیز قربانی "عطش خون و جنون" جمهوری اسلامی می شوند. قریب به سه هفته پیش در مقاله ای تحت عنوان "عفو بین الملل: بلوچها در صدر جدول اعدام" نوشتم: معمولا اسم بلوچ و بلوچستان همواره مترادف است با ته جدول شاخص های گوناگون. اما بر اساس گزارش سازمان عفو بین الملل بلوچها صدرنشین جدول اعدام در ایران هستند. و این صدرنشینی مهلک و جان گیر همچنان ادامه دارد. در پایان لازم است یادآوری کنم که چند نکته مهم را در مورد اعدامی های بلوچ باید در نظر گرفت. اولا میزان شکنجه و اعتراف گیری بسیار شدیدتر و بالاتر از بقیه نقاط کشور است. دوما افرادی که به کار مواد مخدر روی می آورند از خانواده های بسیار فقیری هستند که تحت هیچ شرایطی بضاعت مالی گرفتن وکیل مدافع را ندارند. سوما بسیاری از زندانیان بلوچ به زندانهای آنسوی کشور تبعید می شوند تا امکان ملاقات با خانواده (عمدتا فقیر) را نداشته باشند. چهارم اینکه بلوچها حتی با مقادیر کمی از مواد مخدر حکم اعدام می گیرند. در حالیکه در بقیه نقاط کشور و یا در مورد غیر بلوچها برای این حجم نسبتا کمتر مواد مخدر حکم اعدام صادر نمی شود. یعنی تبعیض حتی در مرگ و اعدام علیه بلوچها گسترده شده است.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
شنبه ٢١ خرداد ١٤٠١
جمهوری اسلامی ایران و بحران اعتماد، جلیل روشندل