Saturday, Jun 11, 2022

صفحه نخست » سخنان اخیر شاهزاده حساب‌ها را بهم ریخت و خیلی‌ها دلخورند

noghte.jpgسایت نقطه - آری، او مدتی پیش قدم بزرگ اول را برداشت تا ترس خانماسوز و سماجت کور برخی از جمهوری خواهان را بدور ریزد تا متحد‌تر شویم! کدام کادر رهبری مجاهدین خلق، کدام یک از توده‌ای‌های آخوند‌باور، کدام یک از کنشگران پر سابقه و پر کار، کدام مجری تلویزیون، کدام قلم بدست پر کار، کدام یک از احزاب، کدام تجزیه‌طلب، کدام فدرالیسم‌محور، کدام اصلاح‌طلب مردمی یا کدام فعال حقوق‌بشر را سراغ دارید که اینگونه از دو کرسی خود، دو بار پایین آمده باشد؟

از زمانی که شاهزاده در حضور رسانه‌ها در هفته‌ی پیش سخن گفت، از سریع‌ترین قلم‌‌ها گرفته‌ها تا اصلاح‌طلبان داخلی به پاسخ دادن به یکدیگر و به شاهزده مشغولند.همانطور که علیرضا نوری‌زاده هم می‌گوید خبری هست، زیرا خامنه‌ای که دیر پاسخ می‌دهد، اینبار بد طور ترش کرده و قبل از اینکه ملیجک‌اش حسین شریعتمداری کیهانی بخواهد جواب «ربع پهلوی» را بدهد، خامنه‌ای خودش را با «پهلوی» در انداخته است. بله، خبری هست، اما نه آنجور که خیلی‌ها می‌خواهند باشد. گویی، سهام‌هایی که در سبد سیاست گذارده‌اند، آنجور که می‌خواهند سود باز‌پس نمی‌‌دهد. شاهزاده حساب و دفتر خیلی‌ها را بهم ریخت.

سنگ‌های ریز و درشت

یکی، بجای اینکه حرف‌های خصوصی کار سیاسی و ایده‌اش را پنهانی به شاهزاده بگوید و همیاری و مشورت نشان دهد، آورد و ریخت روی رسانه! نام حزب و همه‌ی سفارش‌های نادرش را فاش کرد تا که فردا مردم بدانند اگر شاهزاده کاری کرد، ایده و تاسیس «فکر»، از کی بوده است. دیگری نوشت که شاهزاده ساده اندیشی می‌کند. آن یکی اصلاح‌طلب شکست خورده‌ی بی اعتبار، پیام درازی داد بر این مضمون که: «شاهزاده! فکر نکن که ایران تکان می‌خورد. نه اینطور نیست و این مردم در خط اصلاحات ما پیش می‌روند و شکیبا، امروز را بهتر از فردای با تو می‌بینند. انقلابی در راه نیست و اصلاحات زیر پوست جامعه ادامه دارد.» یاد روح‌الله زم هم را نیک كنیم و جایش خالی‌ نماند و دیگران جایش را پر کردند و از بدی‌های پادشاهی گفتند و حتی ندای فاشیسم و بدبختی‌های در راه را دادند. این‌ها عادت‌های کنشگری سیاسی ما شده است. بی آنکه قدری شکیبا باشیم و ببینیم چه می‌توانیم بکنیم، قبل از اینکه در خود یک دگرگونی قابل را جستجو کنیم، باید حرفمان را زده باشیم.

باز گردم به پیام دقیق و صحیح شاهزاده که از درون آن می‌توان بخوبی شرایط فعلی اپوزیسیون و امکان یک راهکار سیاسی برای اپوزیسیون را دید و هم چنین به ایران هم با دقت نگریست.

آلترناتیو جمهوری اسلامی

شاهزاده مهم‌ترین مسئله‌ای که در این پیام بیان نمود این بود، که وجود آلترناتیو را به درون ایران و در ایران ارتباط داد. این نظریه که آلترناتیو در خارج از کشور ساخته نخواهد شد، تازه نیست. بیش از یک دهه است که در دشت سیاسی ایران جوانه زده و رشد کرده است. ابدا هم بی‌ربط نیست. با گفتن و آرزو‌کردن و آبرو خریدن، این ناشدنی، شدنی نخواهد شد. دلایل این فقدان هم فقط به کاستی‌های اپوزیسیون و پر‌کاری‌ دلار‌های لابی جمهوری اسلامی باز نمی‌گردد. دلایل بسیار گوناگونی دارد و از جمله نظم وارفته‌ی جهانی هم تاثیر بسیاری داشته است. اما، در یک کلام، سالهاست که دیده و استنباط می‌شود، که هسته‌های مبارزه از درون ایران، اگر بتوانند، کار مبارزه را سامان می‌دهند و آلترناتیو را خودشان انتخاب می‌کنند.

اینجا خلط مبحثی همیشه وجود داشته است و آن این‌ست که «آلترناتیو» و «دولت گذار» را با هم گه و بیگه یکی کرده‌ایم و از هم تفکیک کرده‌ایم. اما باید گفت، آلترناتیو جمهوری اسلامی، در عمل چیزی جز دولت گذار نیست. پس از دوران دولت گذار، سیستم حکومتی مقنن و انتخاب شده، اداره‌ی کشور را بدست می‌گیرد.

از سویی، واژه‌‌ی آلترناتیو برای بسیاری آزاردهنده و نگران کننده است زیرا ۱) از آن می‌ترسند که آلترناتیو از آنها نباشد و در آن سهم نداشته باشند، ۲) باوری به فروپاشی جمهوری اسلامی ندارند و ۳) امید به ادامه‌ی جمهوری اسلامی دارند. این سه گروه به هر روی، هر چند دشمن هم هستند، اما در کار ساختن آلترناتیو در خارج کشور سنگ‌اندازی‌های فراوان کرده‌اند.

شاهزاده به مردم ایران، برای اولین بار، در سمت یکی از مهم‌ترین افراد اپوزیسیون و خواهان براندازی جمهوری اسلامی، با صراحت گفت که دیگر امکان و لوازم ساختن یک دولت گذار و آلترناتیوی برای دوران پس از فروپاشی جمهوری اسلامی و به همت و دست اپوزیسیون خارج از کشور، وجود ندارد. آنچه شاهزاده گفت یک واقعیت تلخ و مسلم است. این واقعیت تلخ، مدت‌هاست که با ماست، اما از نگاه به روی آن فرار می‌کنیم. از سوی دیگر، دور نرویم و با مقالات و سخنان و امید‌های خودمان، به خود دروغ نگوییم! چند سال است که از درون ایران مردم ایران به ما پیام می‌دهند که «کارتان خوب نیست و از شما انتظار بیش از آنچه توانسته‌اید را نداریم!»؟! چرا خودمان را به ناشنوایی می‌زنیم و این پیام رسا را نمی‌شنویم؟ چرا کارنامه‌ی خود را نگاه نمی‌کنیم؟ این همه حزب داریم از حزب‌های یک نفره تا چند ده نفره، و آنهم پس از چهار دهه کنشگری! چه شد؟ کدام یک از ما توانسته‌ایم کار سازمانی متفاوتی انجام دهیم؟ بغیر از بازتاب دلار‌ها و اتحاد مجاهدین خلق، که آنهم در ایران جایگاه آلترناتیو ندارد، چه دیده‌ایم؟ شورای گذار چه شد؟ این همه تلویزیون داریم، به سپاس مادر هستی، پول‌شان هم می‌رسد و مدام ساز و کار‌شان بهبود می‌یابد، چه شد؟ یادم است، از یکی از این شخصیت‌های سرشناس و پر‌کار در سال به گوش۲۰۱۲ شنیدم که گفت: تلویزیونی تاسیس خواهم کرد و رژیم را شکست خواهم داد. تاسیس هم کرد، با کلاس و پرنسیپ‌های خوب و با تیمی بزرگ و مجرب، اما چه شد؟ جز همان کار رسانه‌‌ای چه کار دیگری انجام شد؟ بپذیریم که چه هستیم و در یک کلام از بودن خود سر‌افکنده نباشیم. آنچه، با گردن باریک‌تر از مو در برابر لوله‌های نفت جمهوری اسلامی، می‌توانستیم برای براندازی و تضعیف جمهوری اسلامی بکنیم کردیم و نتیجه فراوان هم داده است. اما جسورانه اشتباهات و کاستی‌های خود را بپذیریم.

شاهزاده این جسارت و این صداقت را داشت. کسیکه نزدیک به یک دهه پیش، با طرحی به میدان آمد و شورای ملی ایران را تاسیس کرد و گفت همه‌ی امکانات خود را در این راه گذاشته‌ام و باید نتیجه بدهد و جمهوری اسلامی برود، ولی امروز می‌گوید آلترناتیو و راه مبارزه در ایران و بدست مردم ایران مقدور است و راه دیگری نیست. اینکه شاهزاده اشتباه عمل کرد یا اینکه اطرافیان کارآمدی نداشت و اینکه از حمایت کمتر از ده تن از سرشناس‌های اپوزیسیون را همراه ندید، همه اینها را می‌توان چید و ساعت‌ها تحلیل کرد و خط و نشان برای شاهزاده کشید. اما این چاره کار وامانده‌ی درد و رنج مردم ایران نیست. آنچه شاهزاده کرد، شکست هم نیست. آغاز استراتژی جدیدی است. استراتژیی که از درون ایران اگر بخواهد رهبر و رهبریت خود را در خارج صدا می‌زند. آنروز، شاهزاده اگر یکی از و یا تنها مخاطب این دعوت باشد، باید وظیفه خود را ایفا کند.

نقش‌های ستون سوم و همیاری

شاهزاده گفت که من در حمایت از مبارزه و پیگیری حقوق مردم ایران، در خارج از کشور فعال‌تر و امیدوارتر از قبل خواهم بود. او مدتی پیش با صراحت اعلام کرد که نیتی برای پادشاه شدن ندارد و به جمهوریتی سکولار دموکرات رضایت کامل دارد. (هرچند این چند روزه تنی چند، با کمال بی‌شرمی، باز سودای پادشاهی را به شاهزاده پوشاندند و گویی گفتند: «ما بهتر می‌دانیم که اگر در سیاست باشی، خواهان پادشاهی هستی و اصلا جبر تاریخ است که تو یا شاه شوی یا اصلا مهره‌ی سیاسی نباشی!») آری، او مدتی پیش قدمی بزرگ برداشت تا این ترس خانماسوز و این سماجت کور برخی از جمهوری خواهان را بدور ریزد تا متحد‌تر شویم! چه شد؟ شدیم؟ اینبار هم شاهزاده قدمی دیگری برداشت و خود را تابع خط و استراتژی‌های مبارزاتی مردم ایران اعلام نمود. این، دو قدم بزرگ و جسورانه! تو چه کرده‌ای؟ من چه کردم؟ کدام یک از ما، یک نفر را سراغ داریم که پس از چند دهه، اینگونه از صافی مجرای مبارزات مردم و جریانات سیاسی ایران به این شفافیت «نسبی» رسیده باشد؟ اگر سراغ دارید بنویسید ما هم بدانیم. کدام کادر رهبری مجاهدین خلق، کدام یک از توده‌ای‌های آخوند‌باور، کدام یک از کنشگران پر سابقه و پر کار، کدام مجری تلویزیون، کدام قلم بدست پر کار، کدام یک از احزاب، کدام تجزیه‌طلب، کدام فدرالیسم‌محور، کدام اصلاح‌طلب مردمی یا کدام فعال حقوق‌بشر را سراغ دارید که اینگونه از دو کرسی خود، دو بار پایین آمده باشد؟ قدری انصاف باید داشت! ما هنوز تاوان فرازهای سیاسی و پیش‌بینی‌های قبل از انقلاب ۵۷ را نداده‌ایم!

شاهزاده از خود گفت و به دیگران هم گوشزد کرد که جز همیاری و همسویی با مبارزات درون ایران، هیچ کار دیگری دیگر درست نیست! از هنرمندان خواست، که قدری از درآمد‌های هنری و سفرهای به ایران و دوبی و غیره دور شوند و از کاریسمای اجتماعی‌شان استفاده کنند و در داخل وخارج به میان مردم بروند. «ایران ایران» خواندن بس است! بروید درون مردم، تا بودن شماها چشمه‌ی امید شود و دیگران هم بیایند. در درون ایران صف‌بندی‌های بین هنرمندان بسیار داغ شده و خواهد شد. جفایی شد در هفته‌های اخیر به اسفندیار منفردزاده، که سالهاست در کنار مبارزات مردم ایستاده است و حضور نشان می‌دهد. اما دیدیم چه سیاهی بر روی پرویز پرستویی در همین هفته‌های اخیر ماند.

شاهزاده با اشاره گفت که امروز با دیروز متفاوت است. زیرا براستی هم متفاوت است. تنها کافی‌ست به درد و رنج و فداکاری‌ها و رشادت‌های مردم ایران اکتفا کنیم. ما را هیچ دگرگونی نشاید؟ این رنج همه‌گیر و بیرحم و بیدادوش که مردم ایران را فراگرفته، کافی نیست که ما را بتکاند که از سیاست و مشی سیاسی اشتباه همچنان دور نمانیم؟ هنرمند و سرشناس باید تکلیف خودش را با جمهوری اسلامی مشخص کند. باید سرشناسان، نقش آفرین باشند. زیرا اگر ساکت بمانند و نقش نیافرینند، آنوقت آنها که دردشان سیاست نیست، به خاطر چند ساعت کنار زنده‌یاد مانوک خدابخشیان نشستن، توهم برشان می‌دارد و افاضات می‌تراوند. یکی نبود به این آدم ناپخته، یادآوری کند که علیرضا میبدی سال‌ها پیش گفت: «تو اگر حرف سیاسی زدی و یا کار سیاسی کنی، من خودم یقه‌ات را می‌گیرم که به کار تولید سرگرمی مشغول باش»! حالا، این نابخرد آمد و قاسم سلیمانی را با چه‌گوارا یکی کرد! اینقدر درک نداشت که کسانی چون احمد شاه مسعود را با چه‌گوارا قیاس می‌کنند، نه یک آدمی را که میلیاردها دلار برای اهداف سیاسی زشت در اختیار داشت! بسیاری از هنرمندان شانس آورده‌اند که زنده‌یاد فریدون فرخزاد در میان ما نیست.

قدرت‌های خارجی

شاهزاده نامی از نیروها و قدرت‌های خارجی نبرد. با اینکه همه بسیار خوب می‌دانیم، ارتباط با آمریکا و اسراییل، در روند کار دولت گذار، غیر قابل انکار و اجتناب است. پیوند کثیف روسیه با ملایان و سپاه، این ضرورت را زندگی بخشیده است. حتی آن عقل‌های پرکار که از آمریکاستیزی در طول چهل سال گذشته ابدا کوتاه نیامدند و تا می‌توانستند مردم را از بدی‌های آمریکا آگاه کردند، خود خوب می‌دانند که رژیم آتی ایران، اینبار با نطفه‌های اسراییل‌هراسی و آمریکاستیزی شکل نخواهد گرفت. با اینکه جنگ‌ مقدس پوتین علیه نئونازیسم و ناتو، در ماه‌های اخیر، امید‌ها و شعف «توده‌ای»‌ها را شعله‌ور ساخت، اما باز خوب می‌دانند و می‌دانیم که ایران آینده پس از جمهوری اسلامی، بدون ضمانت خاطر اسراییل و آمریکا روی آسایش نخواهد دید! حتی اگر این نزدیکی ظاهری باشد، و آنجوری‌ که دایی‌جان ناپلئونی‌ها و دور‌هم نشین‌های «تئوری توطئه می‌گویند، اسراییل و آمریکا عاشق ادامه‌ی عمر جمهوری اسلامی هستند»، ولی ایران پس از جمهوری اسلامی، در عناد با آمریکا و اسراییل، نمی‌تواند روی خوش ببیند.

در این زمینه، شاهزاده کلامی لاف نزد. از امکانات و ارتباطات خودش جز با درون ایران، کلامی نگفت. حساسیت‌ها را نخراشید. از جنگ و گزینه‌های نظامی علیه ایران دمی بر نیاورد. در حالیکه، در یک «نقشه‌ی راه» سیاسی مدون، چشم پوشی از جایگاه آمریکا در آینده‌ی ایران، کار روان و متداول نیست. اما شاهزاده، خواست با باورعمومی و مطلوب ایرانی‌ها هصدا باشد و دورنمای موج‌های بزرگ را که از توان هیچ کس، جز اراده‌ی مردم ایران، تاثیر نمی‌پذیرند، در میان خودمان غریبه دانست.

اقبال و محبوبیت شاهزاده در ایران از کجاست؟

یکی از کسانیکه از سالهای اول جریان اصلاح‌طلبی سر ناسازگاری با رفسنجانی و خامنه‌ای گذاشت و زندان‌ها هم دید و هنوز هم مبارزه می‌کند، حشمت‌الله طبرزدی است. به نظر آدم وطن‌دوست و پاکی می‌نماید. بسیار بهتر از اصلاح‌طلبان عمل کرده است. از مخالفین شاهزاده و یا پادشاهی هم هست، تا الان که بوده است. پرسش اینجاست! چند هزار نفر او را در ایران می‌شناسند و به او اعتبار جایگاه رهبری و ناجی را برای شرایط فعلی می‌دهند؟ اگر فردا مردم با صدای رساتر و همگانی‌تر شاهزاده را صدا بزنند، فکر می‌کنیم طبرزدی چه خواهد کرد و چه مشی سیاسی خواهد داشت! از جنس مشی روح الله زم و علی جوانمردی؟! بعید است. از آنسو، شاهزاده چه خواهد کرد اگر طبر‌زدی اقبال یابد و یکی از سران اجتماعات و تجمعات شود و مردم از شعار‌ها و خط او حمایت نمایند؟ فکر می‌کنید شاهزاده به رقابت با طبرزدی برخواهد خواست و او را نقد مداوم و سرزنش خواهد کرد؟ بعید است. فکر می‌کنید این دو از پی حذف فیزیکی هم برخواهند آمد؟ و اینگونه که ما در خارج کشور آزادمنشانه به یکدیگر دندان نشان میدهیم با سرنوشت و امکانات ریز و درشت مردم بازی خواهند کرد؟ بعید است. از من و تو چه بعید است و چه بعید نیست؟!

مردم ایران، جوانان ایران، می‌دانند که آنچه با محمد رضا شاه و رژیم او شد اشتباه تاریخی و مخرب بوده است. آنچه که در سال ۵۷ روی داد، بیش از آنکه یک انقلاب باشد، یک دسیسه‌ی جهانی و یک انتخاب کور از سوی مردم بود، شورشی بود که ویرانی را بدنبال داشت و مردم بسرعت پس از تغییر قدرت در ایران، از میدان تاثیرگذاری و حرکت دور ماندند. آن خلف وعده و آن دروغ و نیرنگی که ملا به مردم تحمیل کرد، مردم ما را محتاط و مایوس نمود و دوام و استقبال سرمشق‌های آن شورش ویرانگر، در درون و برون ایران، تا به همین امروز کارآیی داشته‌اند. مردم ایران هر‌چند بسیار درگیر و اسیر سانسور بوده‌اند، اما سرشناس‌های عالم سیاست را خوب برانداز کرده‌اند و تاریخ ۶۰ سال گذشته را مقطع به مقطع مقایسه کرده و اندیشیده‌اند.

آری، زیباكلام در هراس است! عبدالله مومنی هم دست و پایش را گم کرده است. هر چه صدای نعره‌ی انقلاب بلندتر می‌شود، افراد سیاسی بهتر ماهیت خود را نشان می‌دهند. زیرا، انقلاب راستین در راه است. انقلاب‌های راستین، همیشه انقلاب‌های گرسنگان و دردمندان بوده‌اند. نه شورش‌های ایدئولوگ‌ها و نه رفرم‌های سفید. حواس‌مان باشد لای دست و پای کج‌اندیشی خود نمانیم که زیر دست و پای انقلابیون ماندن حتمی است.

آنکه سرشناس، خوش‌سابقه، خوش‌مرام و خوش‌فکر است، در رهبریت دولت گذار پس از انقلاب راستین آتی، نقش داشته و باید بدرخشد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy