نیروهای برانداز از ۹۶ با حمایت نیرومند بین المللی علیه اصلاحطلبی هجمه کردند
محمد توکلی، انصاف نیوز: فرخ نگهدار، فعال سیاسی، با اشاره به واکنشها به بازداشت سیدمصطفی تاجزاده، فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: تنها افراطیترین نیروها در حکومت و در طیف اپوزیسیون از بازداشت تاجزاده انتقاد نکرده و یا از آن اسقبال کردهاند. وسیعترین طیف فعالین سیاسی و اجتماعی ما به زبانها و از زوایای گونهگون نارضایی، مخالفت یا اعتراض خود به این بازداشت را نشان دادهاند. بازداشت تاجزاده به صورت یک «محک تجربه» عمل کرده است. صف بندی نیروهای سیاسی کشور اکنون صورت بسیار شفافتری یافته است.این بازداشت کمک کرده است که صفوف کسانی که برایشان دموکراسی، حقوق شهروندی و حقوق بشر وسیلهی کسب قدرت است از صف کسانی که این موازین برایشان هدف مبارزه است تفکیک شود.
آقای نگهدار در گفتوگو با انصاف نیوز با تاکید بر اینکه «فعالیتهای تاجزاده، کیوان صمیمی، سعید مدنی، آلاحمد و رسولاف را با هر تعبیر از نصوص قانون اساسی و قوانین جاری مصداق ارتکاب جرم و نقض قانون تلقی نمیکنم»، میگوید: عمیقا معتقدم که آقای تاجزاده خود را با وسواس لازم و کافی موظف و متعهد میداند و میدانست که نه تنها همه جهات کنشگری سیاسی و اجتماعی خود را در چارچوب قوانین اساسی و جاری کشور قرار دهد، بلکه همواره سایر نیروهای سیاسی کشور را هم به رعایت حکومت قانون دعوت کرده است.
این فعال سیاسی دربارهی واکنش طیفهایی از اپوزیسیون به اتفاقات اخیر با بیان اینکه «افراطیترین پادشاهیخواهان هنوز علیه منش و روش تاجزاده صحبت میکنند»، گفت: ما شاهد واکنشی یکپارچه در میان حامیان سرشناس آقای رضا پهلوی نیستیم. برخی، به شمول خود وی، زیانِ تفرقهای که محکوم کردن این بازداشت در میان هواداران درست میکند را بیش از حد دانسته و محتاطانه سکوت کردهاند. طیفی نه چندان ناچیز از مدافعان آقای پهلوی، لب به محکومیت و انتقاد گشودهاند. برخی هم تاب نیاورده و صراحتا از بازداشت آقای تاجزاده علنا ابراز خوشحالی کردهاند.
متن کامل گفتوگوی انصاف نیوز با آقای نگهدار را میتوانید در ادامه بخوانید:
انصاف نیوز - تحلیل شما از بازداشت سیدمصطفی تاجزاده در شرایط این روزهای ایران، که بیشتر از گذشته به وفاق و وحدت نیاز هست، چیست؟ و چه توصیهای به مقامهای تصمیمگیر دربارهی این مورد و ایجاد محدودیتهای مشابه دیگر دارید؟
فرخ نگهدار: این وظیفهی مقامات قضائی است که دلایل بازداشت آقایان تاجزاده، آلاحمد و رسولاف را توضیح دهند و سپس مردم و صاحب نظران در بارهی صحت و سقم ادعاهای حکومت اظهارنظر کنند. آنچه تا حالا از دلیل بازداشت آقای تاجزاده ما به نقل از حاکمان شنیدهایم «اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت کشور» است. قوه قضائیه متاسفانه لازم ندانسته است که دلایل سایر بازداشت و مدلول ماده قانونی که بازداشت را الزامی می کند، برای خانواده، وکلا و افکار عمومی توضیح دهد.
من، همانند عموم چهرهها و سخنگویان عموم طیفهای سیاسی در کشور، عمیقا معتقدم که آقای تاجزاده خود را با وسواس لازم و کافی موظف و متعهد میداند و میدانست که نه تنها همه جهات کنشگری سیاسی و اجتماعی خود را در چارچوب قوانین اساسی و جاری کشور قرار دهد، بلکه همواره سایر نیروهای سیاسی کشور را هم به رعایت حکومت قانون دعوت کرده است. آقای مصطفی تاجزاده یک چهرهی شناخته شده و کاملا مطرح در سپهر عمومی کشور است. او یک شهروند عادی و ناشناس نیست. بازداشت او و آقایان رسولاف و آلاحمد، یک ملاک و معیار کاملا قابل اتکا برای میلیونها شهروند ایرانی است که قضاوت کنند قوه قضائیه تا چه میزان پایبند قانون است و تا کجا تمامیتخواهانه عمل میکند.
این سکوت و بی اعتنایی به اهمیت قضاوت مردم یک سنت و رویه مستمر این سالهاست. مسئولانی که خود را ولی نعمت مردم و صاحب اصلی کشور تصور کنند بسیار محتمل است که چهرههای مطرح و دارای اقبال عمومی گسترده در جامعه را دستگیر کنند و با توضیح ندادن دلایل دستگیریها، قدر قدرتی خود را به رخ مخالفان و منتقدان بکشند.
با توجه به توضیح فوق راهی برای من و امثال من باقی نمیماند که به پرسش شما پاسخی مستند بدهم. در این وضعیت من یا باید خودسرانه قضاوت کنم و یا به گمانهزنی قناعت کنم. من فعالیتهای آقایان تاجزاده و دو کارگردان مطرح ایران، آلاحمد و رسولاف، و نیز فعالیتهای آقایان کیوان صمیمی و سعید مدنی را - با هر تعبیر از نصوص قانون اساسی و قوانین جاری کشور - مصداق ارتکاب جرم و نقض قانون تلقی نمیکنم. من اعتراض و تاسف خود را از این اقدام قوه قضائیه، و به ویژه به بی اعتنایی آنان به ضرورت ارائه توضیحات جامع و مستند، به خانواده، به وکلا و به افکار عمومی، را اعلام کردهام.
با این همه به عنوان کسی که موضوع کار و تخصص او تشخیص و تحلیل روندهای منتهی به تصمیمسازی در ارگانهای حکومتی است، میتوانم با اطمینان بالا تصور کنم که تصمیم به بازداشتهای فوق حاصل تاثیر و تاثر روحیات متفاوت در عالیترین نهادهای حکومتی است.
یک اصل شناخته شدهی روانشناسی سیاسی میگوید هر تصمیم در میان نیروهای حامی آن تصمیم برداشتهای متفاوت ایجاد میکند. برخی تهاجمیتر و بی مبالاتترند و تعابیری افراطی و حداکثری از آن تصمیم به سود حکومت تلقی میکنند، برخی اما تدافعیتر و محتاطانهتر به صحنه نگاه میکنند و میکوشند تعابیری ارائه دهند که کمترین مشکل را برای حکومت درست کند.
بر اساس این اصل من تخمین میزنم که برخی از مدافعان حکومت مایلند تصمیم به بازداشتهای اخیر در افکار عمومی و در میان فعالان این طور برداشت شود که سیاستهای قلع و قمعهای حداکثری که در دههی شصت اتفاق افتاد در حال تکرار است و منتقدین و مخالفین حساب خود را بکنند و کمتر حرف بزنند.
از سوی دیگر برخی دیگر از مدافعان حکومت مایلند این بازداشتها به نوعی «گفتگو با ناراضیان از موضع قدرت» فهمیده یا تصور شود. اینکه توازن قدرت میان این دو نگاه در حکومت چگونه است تابع شرایط لحظه و واکنشها در سطح بازیگران سیاسی، رسانهها و افکار عمومی نسبت به این بازداشتهاست و یک وضعیت ثابت ندارد.
نظر به آنچه که مخالفان و منتقدان حکومت در شبکههای اجتماعی و در رسانهها داشتهاند با اطمینان بالا میتوانیم بگوییم که مجموعه نیروهایی که برای دو قطبی کردن بیشتر فضا و یکپارچه سازی اپوزیسیون تلاش میکنند بسیار مایلند که این تلقی در جامعه فراگیر شود که کردگاران دهه ۶۰ از نو شمشیر از رو بستهاند و ایران را چهار نعل به سوی تقابل فراگیر و خونین میغلطانند. به این ترتیب مکث روی هر یک از این تلقیها از دلایل بازداشتها خود یک بخش پایهای و بنیادین از طراحی و پیشبرد یک خط سیاسی است:
- اصلاح طلبی تمایل دارد که از بازداشت تاجزاده و دیگران فرصتی بسازد برای بسط طیف حامیان وی و تقویت نیروهای مدافع حکومت قانون و تحمیل حق موجودیت دگر اندیشان به حکومت از راه گفتوگو برای فهم بهتر، حتی در شرایط بازداشت.
- براندازی تمایل دارد این بازداشتها را آغاز و نشانه تکرار وقایع دهه ۶۰ تلقی کند و بخش بزرگتری از مردم و نیروهای سیاسی را برای مقابله به مثل با آن آماده سازد.
به این ترتیب هرگاه واکنشهای روانشناختی نیروها را پیگیری کنیم به روشنی میبینیم که فهم آنها از دلایل بازداشتهای اخیر بهشدت تحت تاثیر گزینههای راهبردی (اهداف سیاسی) آنان قرار دارد.
من بازداشتهای اخیر را ناشی از غلبهی نگاهی در حکومت ارزیابی میکنم که ترجیح میدهد همهی نیروهای سیاسی و اجتماعی کشور به این باور برسند که هیچ امکانی برای فعالیتهای علنی و قانونی - حتی با هدف کاهش شکاف و تقابل حکومت با منتقدان و مخالفان - وجود ندارد. من بر این باورم که میتوان به گونهای عمل کرد که نه تنها نهادهایی که با این نوع بازداشتها خواهان رعبافکنی هستند به مقصود خود نرسند، بلکه در صفوف مخالفان نیز این تصور پا نگیرد که دوران تلاشهای مصلحتطلبانه و صلحجویانه سرآمده و ایران به همان مسیر خونینی در غلطیده است که در دههی شصت شاهد آن بودیم.
انصاف نیوز - با نگاهی به واکنشهای چهرههای اپوزیسیون جمهوری اسلامی به این اتفاق شاهد هستیم که افراد و طیفهایی از آنان یا ترجیح دادند سکوت کنند و واکنشی نداشته باشند یا اینکه حتی از این برخورد استقبال هم کردهاند! فکر میکنید دلیل و ریشهی چنین واکنشهایی از سوی اپوزیسیون چیست؟
فرخ نگهدار: اتفاقا در میان الیت سیاسی و اجتماعی کشور بازداشت آقای تاجزاده بازتاب فوقالعاده گسترده داشته است. من در این چند روز اخیر هم در شبکههای اجتماعی و هم در کلاب هاوس شاهد بودهام که حتی به نوعی به صورت ۲۴ ساعته بحث و گفتوگو پیرامون وضعیت حاضر با حضور دهها هزار نفر جریان داشته است. کدام بازداشت در سالهای اخیر تا این حد مورد توجه همهی ناظران سیاسی قرار داشته؟ این تصور که بخش عمدهای از نیروها محافظهکارانه سکوت کردهاند اشتباه است. من هیچ یک از فعالین شناخته شدهی اصولگرا یا اصلاحطلب یا برانداز را ندیدهام که در مورد بازداشتهای اخیر سکوت کرده باشد. این بازداشتها از سوی طیف بسیار گسترده جمهوریخواهان به صورت یک پارچه مورد اعتراض و محکومیت قرار گرفته است.
اما ما شاهد واکنشی یکپارچه در میان حامیان سرشناس آقای رضا پهلوی نیستیم. برخی، به شمول خود وی، زیانِ تفرقهای که محکوم کردن این بازداشت در میان هواداران درست میکند را بیش از حد دانسته و محتاطانه سکوت کردهاند. طیفی نه چندان ناچیز از مدافعان آقای پهلوی، لب به محکومیت و انتقاد گشودهاند. برخی هم تاب نیاورده صراحتا از بازداشت آقای تاجزاده علنا ابراز خوشحالی کردهاند. مروری بر برنامههای تلویزیونهای فارسی زبان در خارج کشور یا مرور برنامههای کلاب هاوس این جمع بندی را کاملا تایید میکند.
حالا پس از بازداشت آقای تاجزاده ما دیگر در اینجا، در خارج کشور شاهد همصدایی در میان پهلوی طلبان نیستیم. این بازداشت حملات علیه تاجزاده و اصلاحطلبیِ وی را بهشدت محدود و حتی خاموش کرده است. تنها افراطیترین پادشاهیخواهان هنوز علیه منش و روش تاجزاده صحبت میکنند.
در میان اصولگرایان در داخل کشور هم که در طول یک سال اخیر حملات و انتقاداتی پر سر و صدا و یک پارچه علیه تاجزاده به گوش میرسید، حالا بعد از بازداشت او به روشنی میبینیم که این یک پارچگی کلا از میان رفته است. سرشناسترین چهرههای اصولگرا هیچ کدام در حمایت از تصمیم نهادهای بازداشت کننده تاجزاده در میدان نیستند. در ردههای میانی تعداد صداها در محکومیت این بازداشت به وضوح بر تعداد صداهای توجیه کننده این بازداشت فزونی دارد.
در جریان انتخابات ۱۴۰۰ شکافها میان صفوف اصلاح طلبان به اوج رسیده و قدرت تصمیم گیری اجماعی آنان کلا از میان رفته بود. برخی علیه تاجزاده و تاکتیکهای مورد حمایت وی برخاسته بودند و برخی در حمایت از وی. بر بخش بزرگتری تردید در حمایت یا مخالفت غالب بود. این شکافها، کمتر یا بیشتر، تا روز دستگیری وی ادامه داشت. جالب این جاست که از لحظهی بازداشت آقای تاجزاده مطلقا هیچ صدایی از میان طیفهای گسترده اصلاح طلبان در نقد تاجزاده شنیده نشد. درست برعکس، تمام اصلاحطلبان، هر یک به شیوه خود، به این بازداشت اعتراض کرده و در عمل به دفاع از وی روی آوردهاند. بسیار جالب توجه است که طیف گسترده نیروهای جمهوری خواه در خارج کشور، که در دورههای اخیر کوشش داشتند صفوف خود را از تاجزاده و برنامهای که مطرح میکرد متمایز کنند، اکنون به صورتی یک پارچه به بازداشت او اعتراض کرده و هر یک به نوعی از او دفاع کردهاند.
خلاصه کنم: تنها افراطیترین نیروها در حکومت و در طیف اپوزیسیون از بازداشت تاجزاده انتقاد نکرده و یا از آن استقبال کردهاند. وسیعترین طیف فعالین سیاسی و اجتماعی ما به زبانها و از زوایای گونهگون نارضایی، مخالفت یا اعتراض خود به این بازداشت را نشان دادهاند. بازداشت تاجزاده به صورت یک «محک تجربه» عمل کرده است. صف بندی نیروهای سیاسی کشور اکنون صورت بسیار شفافتری یافته است.
این بازداشت کمک کرده است که صفوف کسانی که برایشان دموکراسی، حقوق شهروندی و حقوق بشر وسیلهی کسب قدرت است از صف کسانی که این موازین برایشان هدف مبارزه است تفکیک شود.
در صفوف مدافعان نظام این بازداشت کمک کرده است که صف کسانی که به حاکمیت قانون و کاهش تقابل با منتقدان پایبند هستند از صف کسانی که مدافع تمامیتخواهی و فشار بیشتر بر منتقدان هستند، تا حد محسوس از یکدیگر متمایز شود.
انصاف نیوز - برخی معتقدند که آقای تاجزاده و امثال او مانع «حرکتهای مردمی تحولخواهانه» هستند و حذف او اتفاقا به اجرایی شدن مطالبات «تحولخواهان» بیشتر کمک خواهد کرد. دربارهی این نگاه چه تحلیلی دارید و به نظرتان حذف امثال تاجزاده، که در جایی در مرز میان ساختار سیاسی موجود و جریانهای اپوزیسیون قرار دارند و فعالیت میکنند، کمک بیشتری خواهد کرد یا حضور آنان؟
فرخ نگهدار: مطالعهی موشکافانهی دیدگاههای نیروهای سیاسی کشور بر ما محرز میکند که:
- یک نگاه هم چنان معتقد است که هدایت و سازمانگری مطالبات اجتماعی باید در درون کشور شکل و پا بگیرد و مستقر باشد و از راههای مسالمت آمیز و با بهرهگیری از مکانیسمهای قانونی برای بسیج نیروها و تغییر در توازن نیروها برای پیگیری اهداف جمهوریخواهانه و مردمسالارانه تلاش کنیم.
- نگاه دیگر معتقد است که جمهوری اسلامی تمام منافذ را بسته است و اصلاح از درون ناممکن شده و رهبری مبارزات مردمی نمیتواند از درون کشور باشد و باید با افزایش فشار از خارج برای تغییر کلیت حکومت تلاش کرد.
اگر در خرداد ۷۶ آقای خاتمی و در خرداد ۸۸ آقایان موسوی و کروبی رهبران نمادین راه حل اول بودند، امروز در تیرماه ۱۴۰۱ آقای مصطفی تاجزاده عملا به نماد مبارزه برای تحول از درون بدل شده است. اینکه کسانی فکر کنند با دستگیری او فکر تحول از درون برچیده یا تضعیف میشود، یک تحلیل خود غرضانه است. این نوع تحلیل بیشتر ناشی از تاثیر اهداف راهبردی از قبل طراحی شده است. تحلیل موشکافانه روند سیاسی جاری کاملا محرز میکند که بازداشت آقای تاجزاده در عمل نیروهای خواهان تحول از درون را منسجمتر و گستردهتر کرده است. من در پاسخ به سوالهای قبلی شما کوشیدم نشان دهم که این بازداشت به افسانهی یکپارچگی حکومت همانقدر ضربه زد که تلاشهای شبانهروزی پادشاهیخواهان برای یک پارچهنمایی اپوزیسیون ایران حول محور رضا پهلوی.
برخلاف نگاه نیروهای ولایتی و وراثتی، و علیرغم تمام دشواری ها، کشور ما به سمتی در حرکت است که نیروهای سیاسی و اجتماعی کشور در چشم اندازهای پیش رو به طور قطع در سه جبههی متفاوت مجتمع خواهند شد و نه در دو جبهه. در دهههای ۷۰ و ۸۰ و ۹۰ شمسی ما شاهد دو جبههی نیرومند سیاسی، اصول گرایی و اصلاح طلبی، در کشور بودهایم. اما امروز آرایش واقعی به صورت سه قطبی است.
از زمستان ۹۶ نیروهای برانداز با توپخانههای رسانهای و حمایت بین المللی نیرومند، به دنبال تخریب زمینههای حفظ و احیای برجام، و با برچیده شدن بساط هر نوع انتخابات رقابتی در کشور، هجمه سنگینی را علیه هر گونه اصلاحطلبی و امید به تحول از درون آغاز کردند. بهخصوص بعد از انتخابات ۱۴۰۰ بسیاری امید داشتند که موفق شوند نیروهای اپوزیسیون را حول محور رضا پهلوی یکپارچه کنند و «بساط هرگونه اصلاح طلبی و تاسیس رهبری در داخل کشور را جمع کنند». اما روند تحولات سیاسی و اجتماعی آنگونه که آنها میخواستند پیش نرفت.
جامعه ایرانی به گونهای نه چندان سرراست به سوی سه قطبی شدن گام بر میدارد. در آخرین تحلیل تردید نکنیم که هر سه نیروی جمهوری خواه، ولایتمدار و وراثتگرا، در هر تحول سیاسی در اوضاع کشور، نقشی غیر قابل حذف خواهند داشت.
انصاف نیوز - و سوال پایانی؛ همانطور که مستحضرید ایران در شرایط خطیری قرار دارد و یکی از راههای مواجهه با خطرات پیشِ روی کشور ایجاد آرامش و تعادل سیاسی است؛ بعضی معتقدند همانطور که برخورد با امثال تاجزاده نادرست است شکل کنشگری آقای تاجزاده هم خلاف مسیر آرامش و تعادل سیاسی در کشور است. شما در این باره چه نگاهی دارید و به نظر شما با توجه به وضعیت کشور «چه باید کرد؟» و مسیر درست سیاستورزی کدام است؟
فرخ نگهدار: عمدهترین و رایجترین انتقاد مدافعان حکومت، و نیز طیفهایی از اصلاحطلبان، به کنشگری سیاسی آقای تاجزاده، تا آنجا که من شاهد آن بودهام، نحوهی مواجههی ایشان با رهبری جمهوری اسلامی است. اصلاح طلبانِ منتقد وی همیشه گلایه کردهاند که انتقاد صریح به رهبری جمهوری اسلامی نوعی تندروی و اشتباه است. برخی حتی مدعیاند «کنشگری انتقادی» تاجزاده را از حیطهی اصلاحطلبی دور و به براندازان نزدیک می کند.
من اصلا این انتقاد را قبول ندارم و اتفاقا معتقدم که نقد حکومت، که وجه مشخص آن نقد رهبری جمهوری اسلامی است، امری واجب و مطلقا ضروری است. زیان منع انتقاد از عملکرد حکومت، و در راس آن آقای خامنهای، برای کشور به مراتب بیشتر از تائید بی قید و شرط همهی کارهای ایشان است.
فعالین سیاسی و اجتماعی ما باید جرئت کنند که دربارهی عملکرد مسئولین کشور اظهار نظر کنند. این گفتوگوی انتقادی به تصحیح رفتارها کمک میکند. کشور از انتقاد نکردن، از مدام بله قربان گفتن، از مداحی و مجیز گویی به مراتب بیشتر زیان خواهد دید یا از اظهار نظر آزادانه در باره خوب و بد رفتار مسئولین جمهوری اسلامی؟! کشور در هر وضعی باشد، چه بحرانی و چه عادی، مسئولین کشور باید از اظهار نظر منتقدین، از شنیدن انتقادهای احزاب و رهبران سیاسی کشور استقبال کنند.
تصور من این بود که ما، حاکمان ما از روشی که حامیان شاه با شاه داشتند درس گرفتهاند. اینکه هر نوع انتقاد به شاه معادل براندازی شناخته میشد، خود بیشترین خدمت به براندازی شد. اینکه فضای دربار را صدای بلهقربانگوها پر کرده بودند نظام شاهنشاهی را به خواب، و به لبهی پرتگاه، برد. همین بلهقربانگویی اصلی ترین عامل فروپاشی آن نظام شد.
من صدای یک انتقاد دیگر به آقای تاجزاده را هم از درون حکومت میشنوم. صدایی که مخالف این بوده و هست که کسی از منسوبین جمهوری اسلامی بانی گفتوگو با نیروهایی شود که جمهوری اسلامی برای حذف و نابودی ایشان تلاش کرده است.
تاجزاده با طیف بسیار گستردهای از ایرانیان، از چپ و راست، تا محلی و منطقهای، باب گفتگو را گشود. او ضابطهی دیر پای «خودی» و «غیرخودی» زیر پا گذاشت. او با کسانی وارد مباحثه شد که جمهوری اسلامی برای آنها «حق موجودیت» قائل نیست.
وسعت مخاطبان تاجزاده دست آورد و یک ویژگی بسیار مثبت و یک نقطه قوت بزرگ برای اوست. با شناختی که از تاجزاده دارم، امید وافر دارم که وی در برابر فشارها، چه از جانب حکومت گران و چه از سوی رقبای سیاسی، نه پس می نشیند و نه تغییر سمت می دهد.