بیش از چهل و سه سال است که یکی از پلیدترین و ابلهترین نظامهای سیاسی جهان بر مردم ایران حاکم است و به رغم مخالفت اکثریت قاطع مردم همچنان بر اریکه قدرت تکیه زده است. موفقیت سندیکای جنایتکاران حاکم در ایران و سرکوب موفقیتآمیز جنبشهای اعتراضی نه به دلیل درایت زمامداران جمهوری اسلامی بلکه به دلیل بلاهت اپوزیسیون آن است که نتیجه مستقیمش انشقاق، عدم وحدت و ظرفیت بسیار اندک در جذب نیروهای جدید بهویژه نیروهای جوان بوده است. بلاهت رایج در اپوزیسیون جمهوری اسلامی بیش از هر چیز به دلیل بقای سماجتآمیز گزارههای احمقانهای است که جریانهای ایدئولوژیک در آن رواج دادهاند و بسیاری از افراد خیراندیش اپوزیسیون بدون اندکی تفکر این چرندیات را تکرار میکنند. اگر چه گویندگان خیراندیش این گزارههای غلط خود متوجه نیستند ولی بوی تعفن این چرندیات به قدری آزار دهنده است که از یک طرف انشقاق و چند دستگی را عمیقتر کرده و از طرف دیگر باعث شده بسیاری از فرهیختگان ایرانی خود را از جمع اپوزیسیون دور نگه دارند و فقط در فعالیتهای فرهنگی شرکت کنند. برای تغییر این روند مخرب، مهیا کردن زمینه اتحاد اپوزیسیون و جذب نیروهای جدید یک تلاش همگانی برای چرندزدایی از اپوزیسیون ایرانی لازم است. در اینجا به سه چرندی میپردازیم که بسیار رایج هستند و فقط با کمی اندیشه، عمق بلاهت این گزارهها روشن میشود.
چرند اول - در نظام دموکراتیک آینده باید از ظلم و ستم قوم پارس به سایر اقوام دیگر جلوگیری کرد - من اطمینان دارم کسی که این حرف را میزند یا مزدور است و برای ایجاد انشقاق در اپوزیسیون این گزاره را مطرح میکند یا کسی است که ذرهای اطلاع از ایران امروز و دیروز ندارد و تحت تاثیر تبلیغات مزدوران چنین چرندی را تکرار میکند. اگر مقصود این است که در جمهوری اسلامی فارسها بر اقوام دیگر ظلم میکنند با یک آمارگیری ساده میتوان نشان داد که اکثر زمامداران جمهوری اسلامی اساساً فارس نیستند و نبودهاند. خامنهای رهبر سندیکای جنایتکاران همانطور که از نامش پیدا است آذری تبار است. رئیس جمهور ابراهیم رئیسی تباری سیستانی دارد چون پدرش اهل دشتک زابل از منطقه سیستان بود. قالیباف رئیس مجلس جمهوری اسلامی کرد است. لاریجانیها که مازنی هستند. علی شمخانی عرب اهواز است و الی آخر. خوب اگر مقصود این جماعت پادشاهان پهلوی است که آنها هم قطرهای خون فارس در رگهایشان نبود. رضا شاه از پدری مازنی و مادری گرجی بدنیا آمد. محمد رضا شاه مادرش ترک باکو و پدرش غیر فارس بود. شاهزاده رضا پهلوی هم که به دلیل مادر تبریزیاش تقریباً ترک طباطبایی است. قبل از پهلویها هم که قاجارها کلاً ترک بودند. این قوم پدر سوخته پارس کی وقت کرد که به اقوام دیگر ظلم کند؟ شاید این جماعت دلخوریشان از هخامنشیان باشد که حوزه تمدن ایرانی و اقوام متعدد آنرا زیر یک واحد سیاسی متحد کردند. این جماعت شاید اطلاع ندارند که داریوش کسی که برچسب سیاسی پارسی را برای وفاداران نظام سیاسیاش ابداع کرد به احترام اقوام اصلی کشورش سه زبان پارسی باستان، زبان ایلامی و زبان اکدی (از خانواده زبانهای عربی و عبری) را زبان رسمی دربارش قرار داد و کتیبه بیستون را به این سه زبان نوشت ولی حکومت ترک سلجوقها که در اوج اقتدارشان بر سرزمینهای بیشتری از هخامنشیان حکومت میکردند زبان رسمی دربارشان زبان پارسی بود. پیشنهاد میکنم هر کس که از ظلم قوم پارس بر اقوام دیگر سخنی گفت با برچسب ابله برای همیشه از صفوف اپوزیسیون طرد بشود.
چرند دوم - جامعه ایران از اقوام و اتنیکهای مختلف تشکیل شده است. بله جامعه ایران جامعهای چند قومی است ولی جامعه ایران گروههای اتنیکی ندارد. واژه اتنیک دارای شناسنامه ایدئولوژیک چپ است که قوم گرایان مانند نقل و شیرینی مصرف میکنند ولی به هیچ وجه در باره ایران کاربرد ندارد و بیمعنی است. متاسفانه بسیاری از خیرخواهان اپوزیسیون هم بدون توجه به معنی این واژه و بار ایدئولوژیک آن از این واژه فرنگی که برای آنها نامفهوم است به عنوان مترادفی برای واژه قوم استفاده میکنند.
در جامعهشناسی، گروه اتنیکی پدیدهای فقط شهری است. جماعت اتنیکی گروهی اجتماعی است با فرهنگ و آداب ویژه خود که در میان جمعیتی بزرگتر در یک شهر با هویت مستقل فرهنگی خود زندگی میکند. ایرانیان لس انجلس یک گروه اتنیکی هستند، لهستانیها و یونانیهای شیکاگو گروه اتنیکی هستند، روسهای نیویورک یک گروه اتنیکی هستند. ولی کردهای ایران یک گروه اتنیکی نیستند به همین ترتیب بلوچهای ایران یک گروه اتنیکی نیستند. شاید تنها گروه اتنیکی در ایران سیکهای هندی باشند که در اطراف بهارستان معبد خود را دارند و به سبک و سیاق فرهنگ خود زندگی میکنند. اصرار بر استفاده از این واژه فرنگی در میان اپوزیسیون نشاندهنده عمق بیاطلاعی بسیاری از افراد اپوزیسیون است. برخورد با عبارات بی-معنایی که بار ایدئولوژیک پیدا کردهاند هم ضروری است و هم وقتگیر. کاربرد این واژه توسط اعضای اپوزیسیون جمهوری اسلامی باید کاملاً متوقف بشود.
چرند سوم - نظام فدرال نوعی نظام غیر متمرکز است - در همه کشورها نظامهای فدرال برای متمرکز کردن واحدهای سیاسی مستقل پدیدار شدند. ولی برخی از کنشگران سیاسی ایرانی که بسیار نابغه هستند راهی پیدا کردهاند که از آن برای غیر متمرکز کردن نظام سیاسی ایران استفاده کنند.
واژه فدرال ابتدا در دهه ۱۶۴۰ در قالبی دینی به معنی اتحادیه (covenant) برای اشاره به صومعه بکار گرفته شد که در آن کشیشان و راهبهها با عیسی مسیح پیمان میبستند که به سبکی خاص زندگی کنند. این واژه از fédéral فرانسوی که از واژه لاتین " foedus " مشتق شده بود به عاریت گرفته شده بود. در جریان انقلاب آمریکا از واژه فدرال به معنی اتحادیه جمهوریهای مستقل برای متمرکز کردن آنها بکار گرفته شد. هشتاد و پنج رساله فدرالیستها که توسط پدران آمریکا نوشته شد و بنیاد قانون اساسی آمریکا را تشکیل میدهند بویژه رساله دهم نشان میدهند که بنیانگذاران آمریکا نظام فدرال را شیوه-ای برای متمرکز کردن ایالتهای مستقل در نظر گرفته بودند. نظام فدرال و شیوه اداری کشور اساساً ارتباطی به متمرکز و یا غیر متمرکز بودن نظام سیاسی کشور ندارد. نظام فدرال روسیه بر اساس مدل فدرال اداره میشود. ماده پنجم فصل اول قانون اساسی روسیه اعلام میکند که فدراسیون روسیه از جمهوریها، قلمروها و مناطق خودمختار که اعضای برابر در فدراسیون روسیه هستند تشکیل شده است. آیا به این ترتیب سیستم فدرال روسیه مانند سیستم فدرال آمریکا نظامی غیرمتمرکز است؟ قطعاً کنشگر سیاسی نابغه ایرانی که فدرالیزم را به عنوان نظامی غیر متمرکز تبلیغ میکند اساساً مفهموم نظام غیرمتمرکز را نفهمیده است. در تمام جوامع سه رکن اساسی قدرت وجود دارد، قدرت سیاسی، قدرت اقتصادی و قدرت فرهنگی. در میان این سه رکن اساسی، فرهنگ نقش اساسی و محوری دارد و آینده قدرت سیاسی و اقتصادی کشور را تعیین میکند. این امر به وضوح در انقلاب ۵۷ خود را نمایان ساخت. به علت پیروزی فرهنگی اسلام سیاسی، قدرت سیاسی و بلافاصله پس از آن قدرت اقتصادی در دست گروه کوچکی متمرکز شد. در یک نظام غیر متمرکز مانند آمریکا قدرت سیاسی از سه نهاد مجریه، مقننه و قضائیه تشکیل شده است که در کنار انجام وظایف مشخص خودشان بر کار یکدیگر نظارت میکنند. زمانیکه ترامپ فرمان جلوگیری از ورود شهروندان برخی کشورهای اسلامی را صادر کرد یک قاضی فدرال در هاوایی بیش از هفت هزار و ششصد کیلومتر دورتر از واشنگتن اجرایی کردن فرمان او را به دلیل تضاد با قانون اساسی به تعویق انداخت. در چنین نظام سیاسی غیر متمرکزی است که از تمرکز اقتصاد در دست یک گروه خاص جلوگیری میشود و قوانین ضد انحصار هر گاه تمرکزی شکل بگیرد فوراً وارد کار شده و مانع انحصار میشوند. مثلاً در دهه ۱۹۷۰ میلادی تلفن در آمریکا در انحصار شرکتای تیاند تی بود. ولی هشت سال پس از کشمکشی قضایی در سال ۱۹۸۲ به فرمان دادگاه این شرکت به هفت شرکت تقسیم شد و به انحصار آن پایان داده شد. به همین ترتیب قوانین آمریکا با حمایت از آزادی بیان از انحصاری شدن فرهنگ جلوگیری میکنند. تبلیع فدرالیزم یا از روی بلاهت است یا از روی خیانت. ما را با ایران ستیزان کار نیست ولی ایراندوستانی که ناآگاهانه و با انگیزههای خیرخواهانه فدرالیزم را تبلیغ میکنند بهتر است کمی اندیشه کنند چون رواج چنین چرندیاتی پس از سقوط جمهوری اسلامی سرنوشت بدی برای ایران رقم خواهد زد و مردمِ ناآگاه را در مقابل یکدیگر قرار خواهد داد.