پس از آغاز کار "شورای ملی تصمیم" و شش خواسته بنیانی آن، چون در بند دو آن "نظام غیر متمرکز" در جمله: " حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز"، نیز آمده است، برای شماری هممیهنان پرسش ایجاد شد. روشن است که گروهی دوستانه نقد کرده و خواهان پاسخ بودند حتا اگر برخورد تندی داشتهاند ولی گروه اندکی دیگر چون همیشه برای ایجاد دودلی، بدبینی، امنیتی کردنِ ماجرا، ایجاد پراکندگی بیشتر و شکست در کار این شورایِ نوپا، که یک ستونِ استوارش در ایران است، کوشش کردند که به نتیجهای نرسیدند و در آینده نیز نخواهند رسید.
چون موضوع "تمرکز زدایی" و جابحایی بخشی از قدرت مرکزیِ تاکنونی در سیستم اداره کشور به ناحیهها، استانها در آینده ایران یکی از مهمترین پایههای پیشرفت و آزادی مردم در اداره کشور و سنگبنایِ یک دموکراسی حقیقی است، نگارنده در این باره از دیدِ خود نخست پرسشهایِ زیر را با خوانندگان در میان میگذارد:
1. آیا تمرکز زدایی همآن فدرالیسم است؟
2. آیا سرانجام تمرکز زدایی تجزیه ایران است؟
3. آیا گفت و شنود در باره فدرالیسم"تابو" است و نباید در باره آن سخنی گفت؟
4. آیا جامعه به شدت آسیب دیده و زخم خورده ایران در نزدیک به 44 سال حکومت واپسگرایان اسلامی، آمادگی حتا پذیرش تمرکز زدایی را دارد چه رسد به گامی فراتر که فدرالیسم باشد؟
و سرانجام:
5. در روزگار سیاه و اندوهبار امروز مردم ایران، مهمترین موضوع چیست؟
پاسخها به کوتاهی
1. تمرکز زدایی که معنای ساده آن دادنِ بخشی از قدرت به ناحیهها و استانها در زمینههای گوناگونِ اداری و برنامهریزی بنا بر مناسبتهایِ جمعیتی، جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی(برای نمونه به ویژه در استانهای مرزی ایران ) و یا شریک ساختن حقیقی آنان در کار اداره ناحیه و استانهایِ خود است، همیشه به معنای فدرالیسم نیست و بستگی به میزان و گستردگی آن دارد. ولی اگر سازوکارها با همراهی و خواست همگانی مردم یک کشور همسو شود، میتواند پایههایی برای ایجاد فدرالیسم را به وجود بیاورد که در سرزمینِ ما به انگیزههایِ زیادی، راهی دراز و پُر فرازونشیب خواهد بود.
2. این بدترین و نادرستترین برخورد با تمرکززدایی و ندیدن جنبههای بسیار مثبت آن برای کشوری چون ایران است که دارایِ گوناگونی قومی، فرهنگی، حغرافیایی و زبانی است. این گوناگونی که یکی از سرمایههای با ارزش ایران است و میباید با همه نیرو از آن نگاهداری کرد، اگر با روش درست و برپایی یک سیستم پویا و پیشرو از آن بهره گرفت،میتواند برای همه شهروندان ایران آزادی و رفاه به وجود بیاورد. جابجایی بخشی از قدرت مرکزی به ناحیهها و استانها نه تنها زیانی ندارد که به خودباوری مردم و افزایش نیرو و توانِ آنها برای سازندگی و پیشرفت یاری فراوانی خواهد رساند. چگونگی این جابجایی "بخشی از قدرت مرکزی به ناحیهها و استانها" باید با دقت و با توجه به همآن ویژگیها بیان شده به شکلی جدی برایِ آینده ایرانِ آزاد به بحث گذارده شود. تنها در ناحیه کردستان ایران میتوان زمینه یکی از بزرگترین مرکزهایِ دامپروری و صنعت فرآوردههایِ گوشتی و پوستی را فراهم اورد که هم سودش به مردم آن ناحیه برسد و هم بخشی به خزانه دولت مرکزی وارد شود.
3. چرا باید از گفت وشنود و نوشتن در باره فدرالیسم هراس داشت؟ امروزه در آسیایِ دور از استرالیا، مالزی و هند گرفته تا سوئیس، آلمان، اتریش و بلژیک و... در اروپا ( از همه مهمتر خود"اتحادیه اروپا") تا کانادا و آمریکا در آمریکای شمالی تا کشورهای چون برزیل کلمبیا و ونزوئلا در آمریکای جنوبی تا اتیوپی در آفریقا و همین عراق در مرز باختری ما (از سال 2005 با پذیرش اداره فدرالی کردستان عراق)با سیستم فدرال البته با تفاوتها و گوناگونیهایِ زیاد اداره میشوند که خود بحثی جدا میخواهد. می بینیم که بزرگترین کشورها چه از دیدِ حمعیت، چه از دیدِ گستردگی سرزمینی و چه قدرت با سیستم فدرالی اداره میشوند. امیدوار باشیم که در آینده ایران هیچ موضوعی تابو نباشد و بتوان در باره همه چیز گفت و نوشت.
4. این نیز از مهمترین موضوعهایی است که باید به آن توجه ویژه داشت. چنانکه بارها به میان آمده است، حکومت اسلامی در بیش از چهار دهه، آسیبهای جدی و سنگینی به تن و روان مردم ما وارد آورده است. جامعه ایران پس از این حکومت نیاز فراوان به یک دوران آرامش دارد؛ دوران آرامش ولی به امنیت نیاز دارد و امنیت نیز در سایه بک رفاه نسبی و ایجاد شور و شوق دوباره در مردم شدنی است. باید برنامه دقیق داشت تا فروپاشی این حکومت به هرج ومرج و انتقام جویی شخصی و کور تبدیل نشود. فرمول کار ساده است:
همه کارهای این حکومتِ تبهکار از اعدامهایِ کور آغاز انقلاب و غارت مال مردم گرفته تا دروغ و پروندهسازی برای هرکس که با آنها ناسازگار بوده است، تا ریاکاری، بیقانونی، شکنجه، تجاوز، اعدامهای گروهی، چون جنایت فراموش نشدنی اعدام پنهانی بیش از 5000 زندانی سیاسی در تابستان 1367، تا گروگانگیری، اختلاسهایِ میلیاردی، فساد و...که از دید ما نادرست و ناانسانی است، نباید از سوی مردم ما پس از فروپاشی این حکومت انجام بگیرد.
من به عنوان یک ایرانی به روشنی باردیگر بیان میکنم که دیدگاههایی که از همین امروز میگوید "بر هر درختی آخوندی را آویزان میکنیم" را برای آینده ایران نه تنها نادرست که بسیار خطرناک میبینم. از همین امروز میباید:
ـ بر قانونمداری و رواداری پایفشرد،
ـ متهم را به دست قانون سپرد تا کیفر ببیند،
ـ اگرشکنجه و اعدام بد و ناانسانی است، نباید آن را انجام بدهیم،
برای خانوادههایی که عزیزانی از دست دادهاند و بسیار آزار و سختی دیدهاند شاید سنگین باشد که بگوییم که در فردایِ ایران آزاد، ما نه شکنجه و نه اعدام میکنیم!
اندیشه و برنامهریزی برایِ تمرکززدایی نیاز به فرهنگسازی درست و گسترده در سراسر ایران دارد. در هرزمینهای تا در جامعه ایران فرهنگسازی نشود، سودی نخواهیم بُرد. دشمنان یک ایران آزاد و پیشرفته چه دردرون و چه در بیرون، بیگمان بیکار نخواهند نشست. ما تا نتوانیم با رواداری برای ارزیابیِ درست زمینهها، موقعیت ویژه امروز جامعه ایران و راه برون رفت از گره و گیرهای آینده با یکدیگر گفتوشنود منطقی و به دور از هیاهو داشته باشیم، به جایی نخواهیم رسید. خوشبختانه ما امروز در همه زمینهها کارشناسان زبده و جوانان درس خوانده و آمادهای داریم که میتوانند آینده خوبی را برای ایران به وجود بیآورند.
بنا براین اگر از آغاز گامها درست برداشته نشود، این حکومت نیز برود همچنان گرفتار خواهیم بود.
5. روشن است که اینک خواست برانداختن این حکومت ریاکار و ایران بربادده بزرگترین خواسته و آروزی بیشترین شمار مردم ایران است. بکارگیریِ نیروی همه مردم و میهندوستان ایرانی در این زمینه از اهمیت درجه نخست بر خوردار است. این سنگ بزرگ، این هیولای آدمخوار نفرتانگیز میباید از ریشه کنده شود تا بتوان برنامه ساختِ دوباره میهن را به پیش بُرد. در هیچ بحث و گفتوشنودی نمیتوان حتا برای آنی این مُهم را از یاد بُرد.
شورای ملی تصمیم
من امیدوارم دوستان ما در "شورای ملی تصمیم" دستکم هر ماه بیلان کار خود را به همگان نشان دهند تا بتوانند اعتماد بیشتر مردم را نه تنها با انتشار بیانیه و مقاله که در میدان کار و عمل به خود جلب کنند. این آگاهی هست که خوشبختانه کمسیونهایِ گوناگونی در شورا شکل گرفته است و باید چشمبهراه نتیجه کارِ آنها بود.
پرسیدنی است که آیا دوستان در "شورایِ گذار" نیز در کار و برنامههایِ شورای ملی تصمیم شرکت دارند یا نه؟ ما راهی جز همراهی و همگامی با یکدیگر نداریم چون همه به تجربه آموختهایم که به هیچ نیروی بیگانه تکیه نکنیم و بر پای خود بایستیم. من و دیگر پشتیبانان شورایِ ملی تصمیم نیز امید است بتوانیم آنچه در توان داریم در یاری به این شورا انجام بدهیم.
آدرس وبسایت شورای ملی تصمیم: