عرفان قانعی فرد
در این روزهای دهه دوم از قرن ۲۱م، فاسدترین و خونریزترین و منفورترین حکومت الله بر زمین، در ایران حکم میراند. جمعی عمامه به سر فاسد و هرزه زبان و نعلین به پای فاقد شرف، اخلاق و تمدن بشری به تاراج و ویرانگری ایران، نشستهاند. شاید این روزها، یکی از تاریک ترین اعصار و دورانهای تاریخ ایران باشد. دورانی شوم و منحوس که یادگار نکبت ۱۳۵۷ که ایران از مدار و محور اصلی خویش - پادشاهی ایرانی - خارج شد. همان زمستان بی بهار که مشتی به وطن به جان وطن افتادند و حاصلش این سیه روزی و بیچارگی و سیاهی است.
کسی هم نیست بپرسد که اگر نمایندگان امام زمان جعلی و خیالی این اجامر وحشی صفت و اوباش لیتک کله باد و فاقد شرم انسانیاند، معلوم نیست که آن موجود خیالی ناموجود، چه تبهکار، وقیح ناخلف و هرزهکاری باشد. وقتی نوه مکارم شیرازی، مرجع تقلید شیعه، فردی جنایتکارو مخبط است، چرا باید گروهی باید اندیشه و عقل نقاد، مُقلد گوسفند وار این مُلای منحرف، فاسد و بی ریشه باشند؟ براستی وقتی اختاپوس مذهبی شیعه در ایران دارای چنین افرادی مات و مه، بی آزرم، بیعار، چشمدریده هستند، همین بساط خرافات و موهومات مذهبی و اباطیل شیعه گری در مام وطن باقی است.
وقتی ثمره حکومت اسلامی و ره آورد حکومت امام زمان جعلی و خیالی در ایران، چنین سیه روزی و پریشان احوالی برای مُلک و مملکت به بار آورده است؛ فایده و ثمره این مذهب و دین برای مردمان آن دیار چیست؟ پروردگار عالمیان، بیکار و بیعار است که چنین وحشیانی تروریست را نماینده خود معرفی کند؟
از روز اول که حکومت نکبت جمهوری اسلامی تشکیل شد، یکی از هرزههای تروریست پرور اسلامی، مهدی بازرگان بود.
۱. وقتی مهدی بازرگان از نوفل لوشاتو و خیمه خمینی به لندن رفت، نماینده ساواک در لندن به MI6 اعتراض کرد! اما پس از ۳ روز، خواستند نماینده ساواک را با حادثه ساختگی تصادف اتومبیل، نابود کنند!
۲. از بطن نهضت مثلا آزادی او، تروریستهای مجاهدین خلق، زائیده شدند.
۳. کسی که بنا به روایت سحابی، به دیدار تروریست اسلامی دگر - نواب صفوی- رفت تا فضل الله زاهدی را ترور کنند!
۴. یک مصدق اللهی منحط الفکر و خرافاتی که به دروغ در نیویورک تایمز گفت: حکومت خمینی، حکومت عدل علی است (نیویورک تایمز، ۱۵ بهمن ۱۳۵۷) اما کسی نمیدانست که دوران پر نکبت و قتل و غارت و جنایت علی عرب، به من ایرانی چه مربوط؟
در همان ایام او، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رسم شد. همگی آنان در توسعه سانسور و خفقان، تلاش کردند. همگی آنان در جهت توسعه تروریسم اسلامی (Islamic Terrorism) کوشیدند و حتی خود فعالیت تروریستی داشتهاند.
۱. ناصر میناچی که از یاران و همراهان علی شریعتی بود که در ترویج فرهنگ تروریسم اسلامی، فعالیت کرد.
۲. عباس دوزدوزانی از پایهگذاران سازمان تروریستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
۳. عبدالمجید معادیخواه، قاضی شرع در دادگاه اوباش انقلاب اسلامی
۴. سید محمد خاتمی، مسئول تبلیغات جنگ نامقدس ایران و عراق
۵. علی اردشیر لاریجانی، جانشین ستاد کل سازمان تروریستی سپاه پاسداران
۶. مصطفی میرسلیم، حزب تروریست مؤتلفه اسلامی و سرپرست شهربانی جمهوری اسلامی
۷. سید عطاء الله مهاجرانی، حامی تروریسم اسلامی
۸. محمدحسین صفار هرندی (معاون مدیر مسئول و سردبیر کیهان)
۹. علی جنتی، تروریست اسلامی دوره دیده در فلسطین و مجاهدین خلق
و مترسک هایی دلقک صفت و فاقد هویت مانند محمدمهدی اسماعیلی، سیدعباس صالحی، سیدرضا صالحی امیری، سید محمد حسینی، احمد مسجد جامعی که بیشتر دست بوس و پابوس، مٍلایان فاسد، پوچ و بی وطنی مانند مراجع تقلید شیعه (ناصر مکارم شیرازی، حسین نوری همدانی، حسین وحید خراسانی، محمدصادق روحانی، سید موسی شبیری زنجانی، جعفر سبحانی، عباس محفوظی، عبدالله جوادی آملی، کاظم حائری، علیمحمد دستغیب، اسدالله بیات زنجانی، محمدجواد علوی بروجردی، محمدرضا نکونام، سید محمد امین خراسانی) بودند و یا مداح جنایت پیشگانی امثال خامنهای و رفسنجانی. همه این مُلاهای بیشرم، ضد آزادی بیان و اندیشه و قلم بودهاند و هر کدام جداگانه، فتوی ترور اهل قلم را دادهاند.
براستی کدامشان در رشد و نهادینه کردن آزادی بیان و اندیشه و قلم در ایران تلاش کردهاند؟ کدامشان برای ترقی فرهنگ و ادب مملکت کوشیدهاند؟ کدامشان پولهای مفت برباد رفته در تبلیغات اسلامی و تروریسم اسلامی را برای توسعه مدرسه و مراکز آموزشی هزینه کردند؟ هیچ کدام!
از میان این خیل، یکی محمد خاتمی - عروسک خیمه شب بازی رفسنجانی و مداح بیت خلیفه اول، خمینی - بود. مافیای چپ اسلامی (اصلاح طلبان و باند رفسنجانی) در ایام همین مُلای حیله گرو مکار، بر فرهنگ و رسوم جامعه ایرانی چنگ انداختند و به تباهیاش کشانیدند. خاتمی و اصلاح طلبی بزرگترین فریب امنیتی حکومت اسلامی و مارکسیستها بود. مثلا تمامی افراد تحصیلکرده، دانشگاهی، هنرمندان و نویسندگان را جذب و بعد سر به نیست کردند! افکار مارکسیستی و جریان چپ و کمونیسم اسلامی را توسعه داد. جهت و سمت و سوی اعتراضات مردم ایران را به نام اصلاح طلبی منحرف کردند.
اکثر فسادها هم از همین مافیای اصلاح طلبان خیزش داشته و تولد یافته. یکی از آن موارد مافیای فولاد در استان اصفهان است که در دست محمود اسلامیان میباشد که فرزندش، داماد یحیی رحیم صفوی و مهدی جهانگیری - برادر اسحاق جهانگیری- هم شریک محمود اسلامیان و رحیم صفوی است. همه اصناف فولاد و آهن و دست این چند تا خانواده اسلامیان و رحیم صفوی و سهل آبادی است و همه اینا برای مافیای هاشمی رفسنجانی و منتظری کار میکنند. مثلا نادر سلطانی، مدیر کل اطلاعات استان اصفهان برادر همسر آقای محمود اسلامیان بود! و از گماشتههای حسن روحانی محمود اسلامیان بیش از صد شغل دولتی در ذیل چتر باند رفسنجانی دارد! و پاسدارهای فاسد و تروریست هم مدیریتها را در اختیار دارند. دارای مافیای فولاد ایران هستند و میلیارد دلار ثروت دارند و کلیه معادن گرانقیمت کوههای ایران بنام آنهاست.
همین اسلامیان عضو عالی اتاق تشخیص مصلحت نظام هم هست او سالها معاون امنیتی استاندار اصفهان (جهانگیری) بود و همه سمتهای او امنیتی است محمود اسلامیان و برادران رحیم صفوی مافیای معاملاتی فولاد با جهان دارند. همین باند فاسد اصلاح طلبان اصفهان که متشکل از پاسدارهای یقه سفید هستند زیرمجموعه باند اسلامیان و رحیم صفوی میباشند و محسن رضائی هم بخشی از مافیای چپاول اصفهان است ولی مدیریت مافیائی این پاسدارها در دست اسحاق جهانگیری (داماد خواهر رفسنجانی) است! اما باند شرور منتظری که قوی ترین تشکل تروریستی اصفهان و حومه و متشکل از تندروترین پاسدارها است در هیبت اصلاح طلبان ظاهر شده و استانداری اصفهان و فرمانداری و شهرداری شهرهای حومه اصفهان را در دست دارند! و نجف آباد و خمینی شهر مرکز اعمال تروریستی این مافیای شرور هستند! اداران اطلاعات استان و شهرستانها توسط همین مافیا مدیریت میشود و هر کسی که کوچکترین اعتراضی بکند مشمول حذف و تنبیه خواهد بود!
با کمی مرور در گوگل و سرچ این اسامی متوجه خواهی شد در اصفهان چه خبر است و اصفهان مرکز قدرت اصلاح طلبان امنیتی است! از آخوند طاهری گرفته تا منتظری تروریست و جنتی و اژهای و جواد ظریف و خانواده اشرفی اصفهانی و بهشتی و... همگی اربابان قدرت اصفهان بوده و هستند! دزدی از فولاد مبارکه کمترین رقم و عددی است که اینها چپاول کردهاند! کلیه کارخانههای ذوب آهن و فولاد مبارکه و ریسندگیها و صنایع سیمان و پالایشگاه و اموال دولتی بدست این تروریستها افتاده و رقم دزدی و چپاول آنها از هزاران میلیارد دلار نیز بیشتر است! حتی فدراسیون فوتبال کلا دست اینهاست و برای اهداف تبلیغاتی خودشان استفاده میکنند! شهرداری و شورای شهر اصفهان نیز کامل بدست اینها چیدمان میشود و کل شهر را در اختیار خود دارند! و تا رئیسی خواست بخشی از مسئولان اصفهان را عوض کند، فی الفور مردم را به بهانه آب به خیابانها کشاندند و شورانیدند! باید خود حدیث مفصل بخوان از این مجملو! اصفهان امروزه، بدبخت و مفلوک در دست تاراجگران این مافیا است.
همین باند مهدی هاشمی رفسنجانی و تشکیلات اصلاح طلبان و سپاه، رسانههای فارسی زبان را هم در دست گرفتند. خاتمی و اصلاح طلبان هم در نقش نوچههای قدیم در زیر مجموعه باند رفسنجانی بازی میکنند و دمکراتهای آمریکا هم به آن آخوندکهای خرافه گو دل خوش هستند. و دمکراتهای آمریکا و دولتهای دمکرات در چهل و اندی سال گذشته حامی جمهوری اسلامی ایران هستند! نباید از دمکراتها و دولت جو بایدن انتظار دیگری داشته باشیم
براستی چتر جریان چپ و حکومت مافیایی چپ مارکسیستی اسلامی یا جریان چپ حکومتی و کمونیستهای اسلامگرا، ایران را به تباهی کشانیدهاند. اپوزیسیون واقعی این حکومت فاسد و تروریست هم در خارج از کشور نیست! در داخل ایران جمعیت چند ده میلونی که جماعت پایین دست هستند
و نکته مغفول مانده در تاریخ معاصر اینجاست که قتلهای زنجیرهای، عملکرد باند خاتمی و منتظری بود. جنبش روشنفکری ایرانی از سالهای ۱۳۲۰ به ایدئولوژی ارتجاعی چپ گرفتار و از تولید اندیشه و امر ملی مغفول و ناتوان شد و هرگز فرصت و تجربه آزادی بمعنای مدرن نداشتیم! و وقتی شاه فقید پس از توسعه اقتصادی، قصد آزادی سیاسی داشت، تروریستهای اسلامی و مارکسیست، ایران را به تباهی کشانیدند
امروزه هم، اصلاح طلبی دولتی یک ایدئولوژی سازشکارانه است که در هنگام بحران حاکمیت ولایت فقیه و خلافت اسلامی، به نجات آن میآید و باعث استمرار آن میشود و سردمدار آن هم همین محمد خاتمی و موسوی خوئینیها است. قبلا نوشتهام که طبق خاطرات یکی از کارمندان ضدجاسوسی ساواک [مرتضی موسوی]: " پدربزرگ کیانوری رهبر حزب توده (شیخ فضل لله نوری) مورد احترام خمینی بود. او با ماموریت ک گ ب شوروی رابطه نزدیکی با خمینی برقرار ساخت. از دیگر سو در میان مُلاها، مارکسیست هایی را نفوذ داده بود که مخفیانه با حزب توده مرتبط بودند و در نزدیکی حزب توده با رهبران انقلاب نقش داشتند، از جمله: ۱. سید محمود طالقانی، محمدی گیلانی، لاهوتی و موسوی خوئینیها. بعد از ۱۳۵۷ در مجله چاپ مشهد، مطالبی توسط پدر علی شریعتی نوشته شد که مدرسینی که با او بودند و بعدا مُلا شدند، در عضویت حزب توده استان خراسان بودند مانند خوئینیها و در کتاب چریکهای فدایی خلق (گذشته چراغ راه آینده)، آمده که پدر خوئینیها - در زنجان محضردار بوده و از اعضای برجسته فرقه دموکرات آذربایجان (ساخته و پرداخته شوروی) "حال این جاسوس روس، موسوی خوئینیها، شده پدر اصلاح طلبی در ایران و خواهان اصلاحات در داخل ولایت فقیه!
ملی گرائی ایرانى مورد نظر رضا شاه، تنها مورد در سده اخیر است که با اراده مصمم ایشان و با تکیه بر فرهنگ و مدرنیته شکل گرفت نه نسل کشى. هیچ کس پس از مشروطه به اندازۀ محمد مصدق و محمد خاتمی، آرمانهای ترقی خواهی سیاسی را پایمال نکردند! مصدق مجلس به توپ بستۀ لیاخوف را به چنان قداره کش خانهای تبدیل کرده بود که بیشتر نمایندگان از ترس جان یا آبرو، به انفعال کشیده شده بودند! این آخوند زاده به واسطۀ وحشی گری تروریستهای فدائیان اسلام هر بار جلوی پای مصوبات مجلس و نخست وزیرها سنگ میانداخت تا جاده را برای نخست وزیری خودش هموار نماید! جبهۀ معلوم الحالِ ظاهرا ملی نیز که اعضایش در دوران اشغال کشور به لانهها خزیده بودند نه از ملی خبری داشتند و نه از ملت! در جریان آن نخست وزیری نکبت بار و کودتای ابلهانه مصدق علیه شاه، چنان ضربهای به انسجام و اساس وحدت سیاسی کشور زدند که تا همین امروز هم گفتمان واگرایانه و فرصت طلبانهشان بر فضای سیاسی کشور سایه انداخت
و بعدها، ثمرهاش همین مافیای محمد خاتمی و باند منتظری و اصلاح طلبان و اصولگرایان و آخوندهای لعنتی در داخل و خارج از کشور همچنان به خط نفاق قیچی میزنند! در بلاهت مثلا ملی کردن صنعت نفت که برایش از جان رزم آرا هم نگذشت، علاوه بر پرداخت غرامت به BP، سهام ایران را در صنعت جهانی نفت به فنا داد تا امروز ما با شنیدن نام آرامکو غبطه بخوریم، چرا؟ چون عربستان فردی جاه طلب و کله شق و خود بزرگ بین و متوهم مانند مصدق نداشته و ندارد. مصدق علیرغم مهارتش در تمارض و دماگوژی و عوامفریبی، حتی نتوانست نفتهای موجود در مخازن آبادان را بفروشد و اقتصاد کشور را در یک دورهٔ کوتاه به چنان بحرانی کشاند که ناچار به انتشار اوراق قرضه شود. با آن مدرک جعلی از سوئیس برگشت و به جای انتقال دانش روز از اروپا، با ساخت راه آهن سراسری مخالفت کرد! و گفت باید به جایش کارخانۀ قند بسازیم! همان کالایی که خودش و کالای مکملش وارداتی بودند و رضاشاه با مالیات آنها توانست منابع ساخت راه آهن سراسری را تأمین کند. با آنکه حکم عزلش را کتباً اعلام وصول کرد اما با لطایف الحیل سه روز برای بقای دولت کودتا تلاش کرد اما در آخر با انداختن همۀ اتهامات به گردن فاطمی (همانی که مکتب نرفته دکتر شده بود) خودش را نجات داد و برای جبهه کذاییاش شهیدی قهرمان جعلی ساخت. اما همۀ این ناکارآمدیها در برابر خیانت او در سیام تیرماه ۱۳۳۱ ناچیز است. شورشی که در آن سمپاتهای مصدق پای روحانیت و حوزۀ قم را به میدان سیاست باز کردند و ۲۶ سال بعد طرفداران او (تروریستهای مجاهدین خلق و چریکهای فدائی و فدائیان اسلام و روشنفکران چپ زده و آخوندهای ریاکار و نهضت مثلا آزادی) در جریان بلوای بهمن ۵۷ کشور را به چنان گردابی تاریک انداختند که هر روز بیشتر در آن منجلاب فرو میرویم.
فیلمنامۀ تاریخ معاصر ایران اگر بازیگری عوامفریب به نام مصدق نداشت، بی شک پایان خوشایندی برای مردم ایران در آن رقم میخورد. بی هیچ پروا و پردهای هم باید گفت که روندهای تاریخ معاصر نشان میدهد تا زمانی که رویکرد مصدقی و سمپات مصدقی وجود دارد، کشور ایران روی توسعۀ پایدار و آرامش و صلح را نخواهد دید؛ چرا که اینها تنها یک باور در عالم سیاست دارند و آن سهم گیری از قدرت به هر قیمت است! همان منش مرادشان " محمد مصدق"، در محمد خاتمی هم هست و او نیز فتوکپی مصدق بود و جنایات او را دقیقا کپی و اجرایی کرد! قتل نویسندگان کمترین جنایت از سابقه باند خاتمی و منتظری است. رضا شاه روحت شاد پاسخ نسل جوان به اوست.
امروز هم شبکه جهانی بیبیسی، در مقالهای جدید نوشته که فتوای روحالله خمینی علیه سلمان رشدی، ساعاتی پس از آن صادر شد که محمد خاتمی در فرودگاه مهرآباد، درباره این موضوع با کلیم صدیقی، از مسلمانان هندیبریتانیایی، رایزنی کرد و سپس به دیدار خمینی رفت. آیا از مروج تروریسم اسلامی و بازیگر ناشی فیلم نامه ولایت فقیه، توقع دیگری هست؟ خیر!
اما با تماشای این نمایش مسخره باند اصلاح طلبان به ظاهر اپوزیسیون درخارج از کشور، حالت تهوع به هر بیننده و شنوندهای دوستدار ایران و ایرانی، دست میدهد! این روزها هم؛ رسانههای وابسته به باند مافیایی اصلاحطلبان [چپ اسلامی] در حال تبلیغ برای پسران خلیفه جانی ساختارخلافت اسلامی ولایت فقیه اند[خُمینی چی ها] رسانهها و ماموران دیگر، برای آن یکی پسر خلیفه جانی، تبلیغ دارند [خامنهای چی ها]. این است حال و روز روزگار ما؛ در تاریخ ایران.. روزگاری منفور که مولود فریب خوردن ما است!
بازداشت «دست راست وزیر» تایید و استعفای او تکذیب شد
بیوُپسی خاطرات هالوی عالی پیام