در هفتههای اخیر شایعهها در مورد بیماری یا حتی احتمال مرگ علی خامنهای بالا گرفته است. در ورای صحت یا عدم درستی آنها، یک واقعیت به طور برجسته خود را نشان میدهد: علی خامنهای از حیث سیاسی مرده است. این که آیا جسم او نیز به مرگ دچار شده است یا خیر در کنار کارنامهی فاجعه بار سیاسی وی امری فرعی جلوه میکند. با نگاهی به آن چه او در طول عمر سیاسی رسوای خود به جای گذاشته است در مییابیم که چیزی نیست جز انبوهی از ناکامیهای مفتضحانهای که به راستی جز مرگ نکبت بار چیزی دیگری نمیتواند پایان مناسبی برای آن باشد.
در این جا تنها به برخی از موارد این گذشتهی فاجعه انگیز رهبر جنایتکار و ابله نظام جمهوری اسلامی میپردازیم.
• شکست پروژهی بمب اتمی اسلامی
خامنهای تلاش بسیار کرد که در پوشش یک فتوای فریبنده و قلابی در مورد حرام بودن سلاح هستهای، با هزینه کردن میلیاردی و به کمک مشتی پاسدار عقب افتاده به بمب اتمی دست یابد تا به قول خود، نظامش را از گزند خطر بیرونی بیمه کند. آنها با الهام از مدل کرهی شمالی به جدّ در پی چنین طرحی بودند، اما اینک میبینیم که این ابله به پایان عمر ننگین خویش رسیده است و بی لیاقتهای اطراف او نتوانستهاند بمب هستهای وی را برایش بسازند. بی سوادی، کم سوادی، جاسوس پروری و نیز دزدی و فساد، به شبکهای که ماموریت این کار را داشت اجازه نداد که آرزوی رهبر جنایت پیشهی خود را عملی سازند. براساس اصل «آش نخورده و دهن سوخته» اینک پروندهی هستهای به جاناگیر نظام آخوندی تبدیل شده و میرود که زمینهی فشارهای مداوم، باج گیریهای بسیار، تحریمهای گسترده وحتی شاید بمباران مراکز هستهای - درصورت عدم پذیرش برجام- و یا دستمایهی تسلیم و عقب نشینی استراتژیک ناگزیر نظام در تمامی زمینههای راهبردی را - درصورت پذیرش برجام- فراهم سازد. در حالی که طرح ساختن سلاح هستهای اسلامی به ارهی روی گلوی نظام تبدیل شده است، خامنهای میرود که آرزوی سیاه بمب اتمی خود را با جسد متعفن خویش به گور تاریکش برد.
• شکست پروژهی اقتصاد اسلامی
برای دههها این آخوند دزد و نادان تلاش کرد که با صدور فرامین متعدد در مورد «سال تولید»، «اقتصاد مقاومتی»، «سال تقویت تولید داخلی» و امثال آن، خود را یک نابغه اقتصادی جلوه دهد. تمامی این فرامین پوچ او اما معادل وِز وِز مگس بر اقتصاد ایران تاثیرگذار بود و کلیهی برنامههای پنج، ده، بیست ساله و فراتر از حد قلم فرسایی روی کاغذ فراتر نرفته با شکست فاجعه بار ناشی از فساد و دزدی و سوء مدیریت روبرو شد. کشتی اقتصاد ایران مانند قایق کل نظام خامنه ای-ساخته به گِل نشسته است و در قعر جدول رتبه بندی اقتصادهای جهانی قرار دارد. مشتی دزد و تبهکار و عقدهای همچو خودش میلیاردها دلار به جیب زدهاند در حالی که میلیونها ایرانی در فقر و سوءتغذیه و بیماری و بیکاری و قحطی و کم آبی و بحرانهای زیست محیطی میلولند. اقتصاد اسلامی در نهایت چیزی نبود جز تولید جهنم آخرت آخوند ساخته روی زمین.
• شکست پروژهی فرهنگ اسلامی
تمامی تلاشهای خامنهای و اوباش او برای ساختن و مستقر کردن پدیدهی نکبتی به اسم «فرهنگ اسلامی» در ایران با شکست مواجه شده و جامعه در خلوتِ خانهها و جمعهای خصوصی خود، فضای مجازی و نیز در قالب آثار بی شمار هنری و ادبی، به طور آشکار، هر آن چه را که نماد این فرهنگ عرب زدهی بوی کهنه گرفته بود زیر پا له کردند. رژیم تصور میکرد که گسترش خرافات و مزخرفات دینی همان استقرار فرهنگ اسلامی است، در حالی که در ورای مذهب زدگی توام با روان پریشی و افسردگی فردی و اجتماعی، اسلام در این چهل و سه سال نتوانسته است کمترین سنخیتی با فرهنگ اصیل ایرانی پیدا کند و ایرانیت، علیرغم همهی فشارها، با تمام قوا، زورمداری تفکر آخوند و آخوندیسم را به روی خامنهای غیرایرانی استقراغ میکند. تردید نیست که با محو و غروب رژیم آخوندی، فرهنگ پرتعفن اسلامی آن نیز به گور سپرده خواهد شد. ایرانیها در این چهار دهه نشان دادند که ممکن است بر اثر اجبار و عادت به برخی از نمادهای اسلام بپردازند اما هرگز به طور عمیق مزخرفات این دین ضد بشری و ضد ایرانی را پذیرا نیستند. اسلام دین حکومت است نه مذهب ایران. ایرانیان نشان دادند به این روایت دستمالی شده دست سوم آیین آدمکشی ابراهیمی نیاز ندارند.
• شکست پروژهی آموزش و پرورش اسلامی
در این جا نیز دههها تلاش کاذب برای تغییرمحتوای کتابها، بازتعریف درسها، استقرار آخوندهای دارای فساد اخلاقی و جنسی سر کلاسها، کشاندن اجباری دانش آموزان به مضحکههای مرگباری مانند «راهیان نور» و امثال این دلقک بازیها نتوانسته است به اندازهی پول سیاهی به درد پیدایش چیزی به اسم «آموزش و پرورش اسلامی» بخورد. دانش آموزان سراسر کشور، دختر و پسر، با موسیقی و رقص و کشف حجاب و شادی و به سخره گرفتن اسلام و آخوند و نمادهای پلید آن نشان دادند که چهل و سه سال تلاش بیهودهی عمامه به سرهای ضد ایرانی برای اسلامی کردن شکل و محتوای تحصیل ره به جایی نبرده است. بی مایگی محتوایی از یک سو و خصلت اجباری آن از سوی دیگر، آموزش آلوده به ویروس اسلام را تبدیل به امر تهوع آوری میان دانش آموزان و معلمان و دانشجویان و استادان کرد و کمترین میل و علاقهی خودجوشی به محتوای عبری-عربی تحمیل شده به زبان فارسی در محیطهای آموزشی ایران دیده نمیشود. خامنهای آدمکش آرزوی تبدیل نهاد آموزش و پرورش و آموزش عالی به دستگاه مسلمان سازی را به همراه اسلام گندگرفتهی خود به گور خواهد برد.
• شکست پروژهی کشور پرجمعیت اسلامی
این آخوند کهنه مغز، با تصور زنان به عنوان ماشین تولید بچه، در طول سی سال برای خود فتوا و فرمانهای کج و معوج افزایش جمعیتی صادر کرد. جامعه اما به طور واضحی به روی خواست تبهکارانهی او تُف رَد انداخت و جز گلهای از آخوندهای شکمباره و هرزه، با تیره و تبار غیر ایرانی، هیچ خانوادهای به دنبال اجرای افزایش دامدارانهی زاد و ولد نرفت؛ نه فقط نرفت، بلکه امروز در ایران نرخ زاد و ولد به عنوان نشانی از نفرت از حاکمیت ملاها و شرایطی که آفریدهاند، به پایین ترین حد خود در تاریخ رسیده است، به نحوی که برخی در مورد «رشد منفی جمعیت» کشور هشدار میدهند. زنان و خانوادههای ایرانی در این مورد نیز یک سیلی بزرگ بر صورت کثیف و رسوای خامنهای نواختند و نشان دادند که برای تنظیم زندگی خانوادگی خویش هیچ احساس قرابتی با این عنصر غیر ایرانی و اسلام ضد انسانی او ندارند. آرزوی یک ایران پر جمعیت را این تفالهی عمامه به سر با خود به گور خواهد برد.
• شکست پروژه خودبزرگ سازی
این مردک عقدهای، که بسیاری از هموطنان در خاطرات فردی خویش او را پیش از انقلاب با یک موتورگازی فرسوده با لباسی مندرس و نعلین سوراخ در تهران و مشهد در حال گدایی از طریق روزه خوانی دیده بودند، تلاش کرد تا در مقام رهبرِ نظامِ سراپا کثافت آخوندی، برای خود ابهت و جبروت زورکی و تصنعی را تدارک ببیند. اما بی مایگی شخصیتی، بی سوادی عمیق، زبان الکن، نبود فرهبود ذاتی، کینه توزی دیوانه وار و سایر خصلتهای بارز مادون حیوانی نفرت انگیز وی سبب شد که کسی، حتی خودیها، در ورای آن آخوندک گرسنهی مفلوک پیش از انقلاب، در این موجود پست و حقیر چیزی نبیند. خامنهای هرگز به جایگاه والایی که برای آن میلیونها دلار هزینهی عکس و فیلم و سرودسازی کرد دست نیافت و در حافظهی جمعی ایرانیان به عنوان لاشهی بدبوی تاریخی دفن و فراموش خواهد شد. نام او با جنایت و خیانت و خباثت گره خورده است و جز قعرِ زباله دان تاریخ ایران برای یک آخوند توسری خورده و از لحاظ اخلاقی منحرف مثل او جای و جایگاهی نخواهد بود. فضاحت سرود «سلام درمانده» به خوبی گویای مرگِ عقدهی خودبزرگ بینی این موجود مفلوک و حقیر صفت بود. او لاشخوری بود که میخواست خود را به جای طاووس جا بزند و جامعه با بی اعتنایی که برایش دق آور بود نشان داد که جایگاه لاشهخور هم برای او زیادی است.
• شکست پروژهی ارائهی رژیم به عنوان نظام پراقتدار
خامنهای سایکوپت با سرلوحه قرار دادن شعار «النصر بالرعب» (پیروزی در وحشت آفرینی است)، تصور میکرد که بتواند با سرکوب و اختناق و اعدام و زندان و حبس، نفسها را در سینهی مردم ایران خفه کند تا صدا از کسی بیرون نیاید. اما در دوران خلافت ننگین او بود که شورشهای شیراز و قزوین و اسلام شهر در ابتدای دههی هفتاد خورشیدی، قیام دانشجویی ۱۸ تیر در سال ۱۳۷۸، جنبش سبز در سال ۱۳۸۸، قیام مردم در دی ۱۳۹۶ و قیام آبان ۹۸ و بسیاری دیگر از اعتراضات اجتماعی دو سال اخیر رخ داد و رویدادهایی چون عاشورای ۸۸ به او و احمقان دیگری مانند آبراهام رئیسی جلاد فهماند که مردم ایران در کمین فرصتی هستند تا شر نجاستی به اسم رژیم اسلامی-آخوندی را از سرشان بکنند. نظام در ایجاد خفقان سراسری با شکستی بدیهی روبرو شد و اعتراضگریهای پیوسته و خاموش نشدنی مردم یکی از عوامل دِق کردن و سَقَط شدن روانی خامنهای بوده است. از سوی دیگر، رویای «درعوض امنیت داریم» نیز در حال رفتن به گور به همراه خامنهای دجال است؛ چرا که جایی و چیزی نبوده که در آن، برادران نفوذی صهیونیستش با کشتن دانشمندان اتمی و منفجر کردن مراکز هستهای و خروج مدارک حساس فعالیتهای اتمی نتوانند نمایشی از «امنیت و اقتدار» نظام را به رخ او و شانزده نهاد اطلاعاتی و سپاهیانش نکشند. به همین ترتیب است هک کردن تمام سامانههای کامپیوتری دولتی و نیز چاقو زدن روزانه و منظم آخوند و بسیجی و نیروی انتظامی در سراسر کشور. اینک خامنهای حقیر میبیند یگانه جایی که شاید بتواند اقتدار و امنیت نظامش را تجربه کند در کف گور سرد و کثیف خود و به عنوان یک لاشه در حال پوسیدن است و بس.
• شکست پروژهی تبدیل شدن به ابرقدرت منطقه و جهان
خامنهای ابله زاده تصور میکرد که بتواند نظامش را به عنوان یک واقعیت قدرتمند به جهان و منطقه قالب کند، اما به دلیل بی لیاقتی خود و اطرافیانش تبدیل به توسری خورترین کشور منطقهی خاورمیانه شده است. رژیم زیر دست وی موفق نشد یک دلار خسارت از هزارمیلیارد دلار ضرر مالی جنگ ایران و عراق پس بگیرد، سهم ۵۰ درصدی از دریای مازندران به زیر ۱۱ درصد رسید، آب هیرمند رود را نمیتواند از طالبان پس بگیرد، نیروهایش را به طور روزانه در سوریه شکار میکنند و در قالب تابوت و جسد به ایران میفرستند بدون این که قادر به کمترین پاسخگویی باشد، پولهای نفت منجمد شده در بانکهای خارج را بابت خسارات عملیات تروریستی رژیمش مصادره میکنند، سردار بزرگ نیروی قدس سپاهش را به دود تبدیل میکنند، روسیه رژیم وی را به عنوان مستعمرهی خویش میبیند و حاضر است که کشور را به رایگان در اختیار چین بگذارد که باقی بماند. پول و پاسپورت کشوری که وی بر حاکم است در قعر جدول اهمیت و ارزش است و در تمام جهان نام رژیمش با تروریسم و فرستادههای وزارت امورخارجهاش به عنوان دیپلمات-تروریست و سپاه پاسدارنش به عنوان بزرگترین قاچاقچی مواد مخدر در آسیا و اروپا شناخته شدهاند. خامنهای و رژیمش اینک حقیرترین و بی اعتبارترین نظام سیاسی کل خاورمیانه و غرب آسیا هستند. وی فلاکت نظامش را با فلاکت شخصی خویش گره زد و امید است که هر دو با فاصلهی کوتاهی به زیر گور همیشگی تاریخ بروند.
• شکست پروژهی محور مقاومت
آخوند احمق خامنهای با سرمایه گذاریهای میلیاردی بر روی دولتهای واماندهای مانند بشار اسد در سوریه و حوثیها در یمن تصور میکرد که بتواند با جنگ و تروریسم در منطقه برای خود جایی باز کند. اما به تدریج، در بازی پرحماقت خویش گرفتار شد و هزینهای سنگین را در لبنان و سوریه و عراق و یمن و فراتر از آن پذیرا شد تا به عنوان اولین دولت حامی تروریسم در جهان معرفی شود و سیلی از تحریمها و بدبینیها و محدودیتها را برای حکومت خود به ارمغان آورد، به نحوی که کنگرهی آمریکا اینک درصدد وضع «تحریمهای دائمی» برای حکومت او است. رژیم وی نتوانست جز عدهای مزدور آدمکش عراقی و یمنی و لبنانی، که باید هر ماه چند هزار دلار به هر یک از آنها باج و دستمزد بپردازد، نیروی دیگری را از سر میل و اعتقاد با خود همراه سازد. در حالی که ادعای «ضد صهیونیستی» بودن داشت، خامنهای ضد ایرانی، بزرگترین خدمات باورنکردنی و استراتژیک را در طول عمر ننگین سیاسی خویش به کشور باصطلاح «دشمن» اسرائیل کرد و اینک میرود که، به عنوان پاداش خدماتش، خود و نظامش را هدف بمبارانها و حملات مشترک اسرائیل، آمریکا و متحدان عرب منطقهای آنها قرار دهد. در این عرصه، او ننگ خالصی بود که در حال کم کردن زحمت تعفن وجود خود از سر ایران و منطقه است.
• شکست پروژهی بقای نظام تا ظهور امام زمان آدمکش
یکی از آرزوهای خامنهای و اوباش عقب افتادهی مسلمان همراهش این بود که خودش و نظامش در قرن بیست و یکم تا ظهور یک اسب سوار شمشیر به دست به اسم امام زمان دوام آورند. اما اینک میبینیم که وجود متعفن خودش درلب گور و پای نظامش بر لب درهی سقوط است و هنوز «منجی آخرالزمان»شان از چاه لجن گرفتهی جمکران بیرون نیامده است. بسیار زودتر از آن چه آخوندهای شکم گنده و فاسد در محافل خویش طرح و نقشههای ابدی و درازمدت برای عمر نظام کثیفشان میکشیدند رژیم جمهوری اسلامی در آستانهی مجموعهی از خطرها و تهدیدهای داخلی و خارجی سرنگون ساز قرار گرفته است. در میان چکش و سندان تحریم و محاصره و حملهی نظامی خانمان برانداز خارجی یا شورش گرسنگان و قیام دودمان بر باد ده مردمی، پاسداران و آخوندها تصور میکنند با اعدام و دستگیری و کشتار و قطع و محدودیت اینترنت و کوبیدن سر دختران جوان ایرانی به آهن و امثال آن بتوانند چند ماهی عمر بیشتر برای خویش بخرند. خامنهای در این روزهای آخر حیات ننگینش میبیند که در حالی که منجی جمکرانی در ته چاه پر از لجن محل ظهورش دست و پا میزند، نظامی که برپاساخته است با خودش به سمت سقوط در چاه پر از گنداب تاریخ نزدیک میشود.
جان کلام:
با در کنار هم قرار دادن این چند مورد ناقابل از موارد فراوان توسری خوری و ناکامی و شکست -که برای اختصار نوشتار برآن نیافزوده ایم- درمی یابیم که دیگر فرق زیادی نمیکند جسم کثیف خامنهای هنوز این دنیا را با تنفس خود آلوده میکند یا خیر. پروژههای او، رویاهای او و آرزوهایش و نظامش همگی از «قلهی فتح» به درهی ننگ و سقوط کشیده شدهاند. خامنهای قبل از مرگ مرده است و هیچ هیاهوی تبلیغاتی و هیچ بازی شیادانهی جانشینی -چه از خاندان خبیث خود و چه غیر- نمیتواند کمترین میراثی از وی جز مرگ و کشتار و فساد و تخریب و تباهی و نکبت و خفت و ذلت تحویل بگیرد. خامنهای به بخش نفرین شدهی گورستان تاریخ ایران میپیوندد و به همراه او جانشین و نظامش. این عنصر خبیث و تهوع آور جز نفرت همیشگی و بی پایان از جانب مردم ایران چیزی با خود به مرگ گاه کثیفش نخواهد برد.
این وظیفهی تک تک ما وارثان تاریخ و تمدن اصیل ایران است که خود را برای زدودن کشورمان از اثرات حاکمیت چهل و سه سالهی این دشمنان مسلط بر میهن آماده سازیم. میبایست نخست با شجاعت و شهامت به عمر کثیف این رژیم غیرایرانی خاتمه دهیم و پس از آن، به صورت فکرشده و برنامه ریزی شده، تمامی آثار، نکات و نقاط نفوذ اسلام ضد بشر در فرهنگ و جامعهی ایرانی را در سطوح خرد و کلان شناسایی و با کار درازمدت و ریشهای فکری، آموزشی، رسانهای و فرهنگی از میهنمان زدوده و ریشههای این مذهب آدمخوار ابراهیمی را از ایران بَرکنیم. باید به فکر آن باشیم که تمامی بدآموزیهای ناشی از وجود و کارکرد آخوند و آخوندیسیم را از رفتار و کردار و فرهنگ و اقتصاد و جامعه و سیاست پاکسازی کنیم و برای این منظور نیاز به یک نظام جدید رفتاری، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی داریم. نظامی بر پایهی اخلاق انسانی و برخورد عقلانی. «اخلاق» و «عقلانیت» دو پایهی اصلی ایران فردا برای رهایی از فقر توام مادی و فکری حاکم شده بر کشور است. هم اقتصادی پویا باید داشته باشیم و هم فرهنگی زنده و تولیدگر. به واسطهی این دو باید ریشه ۱۴۰۰ سال تفاله مذهب ابراهیمی اسلام و ریشه چند صد سالهی ننگ شیعهی جعفری اثنی عشری بریتانیا ساخته را از ایران بکنیم و زندگی انسان ایرانی را از این ویروس مخرب تاریخی رها سازیم. ویروسی که بهترین تولیدات آن، آخوند و پاسدار و شکنجه گران آدمخواری مانند لاجوردی و عسگراولادی تازه مسلمان و داعش و قطع دست گرسنگان و بیرون آوردن چشم و سنگسار زنان است. مذاهب ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) جز مرگ و ذلت و کشتار و نکبت برای بشر نداشتهاند وهمگی باید در زباله دان تاریخ پیشرو انسانیت دفن شوند. آخوند و آخوندیسم باید از ایران که سرزمین مهد مهرپروری و عقل گستری بوده است پاک شود؛ شاید ما نیز با الهام از گفتهی منتسب به ایمیل زولا باید بگوییم، ایران ما زمانی رنگ رهایی و شکوفایی را خواهد دید که آخرین آجر از آخرین مسجد بر سر آخرین آخوند فرود آید.
ما ایرانیها با اتکاء به تمدنی ده هزار ساله میتوانیم پیشگام پایان بخشیدن به سلطهی ضدتاریخی و ضد بشری مذاهب ابراهیمی در ایران و به تبع آن، در خاورمیانه و جهان باشیم. فلسفهی پیشا اسلامی ایرانی به قدری زیبا، متین و قوی است که میتواند به راحتی جهان را از حیث فکری و فلسفی تغذیه کند. این فلسفه به ما میآموزد که نسبت به انسان، حیوان، طبیعت و در یک کلام، نسبت به هستی، عشق بی قید و شرط و تعامل سازندهی بی حد و مرز داشته و برای بهینه سازی و تکامل بی نهایتِ آنها تلاش کنیم. در ورای این گزاره، بشر به هیچ خدای آدمکش و پیامبر جنگ طلب و مذهب خرافه بازی نیاز ندارد. خمینی، خمینیها، خامنهای و خامنهایها در طول تاریخ فراوان بودهاند، آمدهاند، بشریت را مدتی با کثافت وجود خویش آلوده ساخته و آزردهاند و سپس به پسماندگاه تمدن بشری سپارده شدهاند. این افراد و آن چه بر مردمان کردهاند نقاط سیاه و صفحههای تاریک کتاب تاریخ بشر را تشکیل میدهند؛ اما از یاد نبریم که در کنار همهی این نکبت آفرینیها، تاریخ انسان سرشار از نقاطی روشن و زیباست: فلسفهی انسان مدار، هنرعشق گستر، علم رمزگشا و فن آوری آفریننده. ما انسان مداران و عقل گرایان باید که برای نجات زمین و انسانیت دست به دست هم دهیم و بساط منابع گسترش ویروس ضدیت با بشر در تاریخ، مانند خامنهای، رژیمش و مذهبش را از ایران و از روی زمین جمع کنیم. شدنی است، اگر بخواهیم. انتخاب با ماست. #
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: [email protected]