ویژه گویا
آتش به اختیارها، مهسا امینی یک دخترِ نازنینِ دیگر ایرانزمین را کشتند. ایران در سوگ او نشسته است. ولی نه تنها ما ایرانیان که شمار زیادی در سراسر جهان، به این جنایت تازه حکومت، واکنش نشان دادند. دیشب تلویزیون سوئد نیز با انتشار تصویری از مهسا، بخشی از اعتراضها و شعارها علیه آخوند خامنهای را پخش کرد و گزارش داد.
***
آتش به اختیارها
آنروز که آخوند مالیخولیایی علیخامنهای فرمان آتشبهاختیار بودنِ مزدوران وابسته به خود را داد، دیگر به خوبی پیبُرده بود که کفگیر به ته دیگ خورده و آغاز فروپاشی فرا رسیده است. رهبر ترسو و لافزن که چون موش در سوراخی در میانِ نگهبانان نشسته است و از ترس گرفتاری به دست مردم و سرنوشتی چون قذافی، و نه حتا صدام حسین،جرآت ندارد به تنهایی گامی بردارد، از همآن زمان، برنامهریزی تبهکارانهای را سازمان داد که سخن نخستین و پایانیاش بازگذاشتن دست هر نادانِ معزشویی شده بیمار و عقدهای بود که در هر جا که خواست بی ترس از بازخواست و پیگیری به هر سرکوب و جنایتی دست بزند و "آتش به اختیار" باشد! هدف نه تنها افزودن بر خشونت برای ایجاد ترس هرچه بیشتر در جامعه که رذیلانهتر خواست درگیری و تنش و شکافِ بیشتر در جامعه به سود خود بود زیرا این روش همچنان راه فرار از پذیرشِ هرگونه مسئولیت را نیز برایِ او باز میگذاشت و اگر در تنگنایی سخت قرار میگرفت چون همیشه میتوانست بگوید: من که نگفتم آدم بکشید! دیدهایم که هرزمان نیاز باشد هیچیک از این مزدورانِ حکومت نیز امنیت نخواهند داشت و میتوانند به سادگی قربانی هدفهایِ پلیدِ خامنهای و باندهای تبهکار وابسته او شوند. ولی آیا چنین شد و همآنگونه که همه دیکتاتورها برایِ خود خیالبافی میکنند، کفه ترازو به سودِ او و حکومتِ "نکبتاش" سنگین شد؟ آیا با سرکوبِ شدید و کشتارِ بیگناهان و فشار بیاندازه به بانوان و دخترانِ ایرانزمین، پایداریها و مبارزه در برابرِ زورگوییها و حجاب اجباری افزایش نیافت و روزبهروز نفرت و بیزاری از او و حکومتِ او بیشتر نشد؟
جامعه در حالِ انفجار
دیگر کسی تردید ندارد که جامعه ایران در حال انفجار است. من به عنوان یک ایرانی آرزو میکنم که فریبخوردگان این حکومتِ ناانسانی زیرفرمانِ آخوندِ روانی علیخامنهای به خود آیند و از این حکومت دوریکنند و با تکیه بر مردمِ جان به لب رسیده از فرمانها بر زدن و کشتن مردم سرپیچی کنند. فریبخوردگان و گمراهان بدانند که آخوندِ تبهکاری چون خامنهای اندک اعتقادی به دین و خدا ندارد و همه زندگیِ کنونیاش بر دو رویی، ریاکاری و جنایت بنا شده است. میبینید که دو دستی به زندگی چسبیده است. او برای خود یک بارگاه به وجود آورده است با لشگری نگهبان، با بهداری ویژه، تیم پزشکی ویژه و...ویژه، ویژه...
دخترانوبانوانِ سرفراز ایرانزمین
دخترانوبانوان ایرانزمین در حکومتِ"نکبتِ" اسلامی زیر شدیدترین فشارها قرار گرفتند ولی نه تنها برای حقِ شهروندیِ خود که برای آزادیِ همه مردمِ ایران، با وجود قربانی شدنِ شمار زیادی از آنان و این آخرین قربانی، نازنین مهسا امینی، جانانه و تاریخی مبارزه کردهاند. راستی را انکار نکنیم که دختران و بانوانِ ایرانزمین در مبارزه با یکی از خشنترین و تبهکارترین رژیمهایِ کنونی جهان، مردانِ ایرانی را شرمسارِ بیباکی و دلیری خود کردهاند.
نام دختران وبانوان سرفراز ایرانی در دوران رنسانس ایرانی که هدفاش ریشهکن کردنِ خرافههایِ 1400 ساله دینیومذهبی اسلام و کوته کردن و بریدنِ دست آخوند از زندگی حصوصی و اجتماعی خود است، برای همیشه تاریخ ماندگارخواهد بود. آنان افتخار ایرانزمین هستند. بر پرچم مبارزه امروز مردمِ ایران و قربانیان علیه خرافههایِ دینی/مذهبی و آخوند، چهره نازنینِ تازه از دسترفته، مهسا امینی نیز افزوده شد.