پرستوی دلم بی آشیان شد
خیابان در عزای ارغوان شد
گلوی جویباران، پاک خشکید
سپیدار جوانمردی ، نهان شد
همه دیوان حافظ ، سوگوار است
و تهمینه، به کردستان روان شد
نسیم از کوچهء مهسا ، گذر کرد
همه کوه و کمر، آتشفشان شد
جهان در قبضهء دیو سپید است
و تهران مسند اهریمنان شد
سیه ماری ، گلوی خلق، بفشرد
کفن دزدی ، رییس کاروان شد!
چه آیین است که اعدامست کارش
و این ویروس ، رسوای جهان شد
اگر مهسا به مرگ سرخ، تن داد
سحر، نیلوفر عمرش، خزان شد:
به آهنگ طلوع صبح، زیباست
همیشه، نام او، ورد زبان شد
و لیکن حیف، ایرانی و ایران
سیاهی لشکر آدمکشان شد!
فرشتهای که جان باخت، ابوالفضل محققی