نخست دو خبرِ خوب
در میان خبرهایِ تلخ و دردآورِ سرکوبهایِ خشن، تبهکاریهایِ حکومت و از دست رفتن جانهایی شیفته که تنها خواست یک زندگی نرمال و تنفس در هوایِ آزاد را دارند و با شعارِ "زن، زندگی، آزادی" که اینک در سراسر جهان بازتاب گستردهای یافته و تکانهای ماندگار در جهان به ویژه در میان شمارِ فراونی از دخترانِ و بانوانِ جهان از هر لایه و گروه احتماعی پدیدآورده است، دو خبر خوب امیدواری برایِ رسیدن به آزادی را هر چه بیشتر افزایش داده است:
۱ ـ ادامه و گسترش اعتراضها که پیوستنِ دانشآموزانِ هرچه بیشتری در شهرهایِ گوناگونِ ایران، این نوجوانان و سازندگانِ ایرانِ آینده، جلوه و نیرویی باورنکردنی، تازه و زیبا به آن بخشیده است.
۲ ـ پیوستن آشکار شماری از نیروهایِ نظامی به مردم که این نیز گامی بسیار مهم در پیشرفتِ قیامِ مردم است.
امیدوار باشیم آنان که به اجبار در این نیروها هستند و دل با مردم و میهن دارند، هرچه زودتر دیوار ترس را شکسته و خود را از این نیروها حدا و به مردم به پیوندند.
دیگر نظامیان
فراوان به ردههایِ میانی و پایین نظامیان به ویژه ارتشیان و شیه نظامیان بسیج یادآوری شده است که چه وظیفه سنگینِ ملیای در برابرِ مردم دارند.
بارها به نظامیانی که در ردههایِ بالا نیستید یادآوری شد که خانوادههایِ خود شما نیز به گونهای در این جامعه آخوندزده گرفتار هستند. وجدانِ خود را به داوری بگیرید و بررسی کنید که این مردم از ستمهایی که در این بیش از ۴۳ سال برآنها روا شده و میشود به کجا باید شکایت ببرند؟ آیا خود شاهد نبودهاید که پاسخ به هر گله و شکایت و اعتراض همیشه تهمت، سرکوب، دستگیری، زدن، کشتن و حونریری بوده است؟ در این سرکوبها شما در کجا قرار داشتهاید؟ هیچ شرم نکردید و نمیکنید که آخوند مفتخوار، بیکاره و روانیای چون خامنهای در جایِ گرم و امنِ خود، بین نگاهبانانی از شمارِ خودِ شما بنشیند و به شما فرمان زدن و کشتن خواهران و برادرانِ خودتان را بدهد؟ این اگر ننگ و سرافکندگی نیست، پس چیست و چه نام دارد؟!
نگارنده با آنان که وجدان، شرف و میهن خود را فروختهاند سخنی برایِ گفتن ندارد. تردیدی نیست که این میهنفروشان سرانجام درآتشِ خشم مردم خواهند سوخت. سخن تنها با آن دسته است که پیشتر به آن اشاره رفت. اینان باید به بررسی وظیفه خود بپردازند و پاسخ دهند که آیا آنان نگاهبان و خدمتگذار مردم هستند یا حکومتی سرکوبگر و دشمنِ مردم؟ میشود پذیرفت که شما نه چشم دیدن این همه ستمگری، کشتار جوانانِ و نوجوانانِ دلیرِ میهن و فسادِ لجامگسیخته را دارید و نه گوش شنیدن این همه فریادِ درد و رنج هممیهنانِ خود و نه دادههایِ سراسر دروغ، تهمت و ناروایِ حکومت و در راس آن آخوند خامنهای را؟
آقایان نظامیانی که هنوز رگی و عصبی از مردمدوستی و میهندوستی در پیکرِ شما وجود دارد، چگونه میپذیرید دربرابر چشم شما سرمایههایِ سرزمین شما چه انسانی و چه مالی چنین به سادگی از دست برود و نابود شود؟ گناه نوجوانان و جوانانی که تنها میخواهند چون جوانانِ دیگر کشورها آزاد زندگی کنند، چیست؟ کارِ شما به جایی رسیده است که نوجوانان ۱۵، ۱۶ساله را زیر مشت و لگد میگیرید یا به آنها مستقیم شلیک میکنید؟ سقوط در منجلابِ ذهنِ بیمار آخوندهایِ حکومتی و درندگی تا چه اندازه؟
آیا خود شاهد نیستید که بیشتر مردم به ناداری گرفتار شدهاند؟ چرا میپذیرید سرمایههایی که دارنده اصلی آن مردم هستند خرج سوریه اسد، حزبالله لبنان، حماس، حوثیهایِ یمن و دیگر گروهایِ نیابتی در عراق و دیگر کشورها شود؟ چگونه میپذیرید در راهِ خواستها و برنامههایِ شیطانی، ضدِ ایرانی و ضدِ انسانیِ این حکومت و شخص آخوندِ روانی علیخامنهای شریک باشید؟
آخرین بادآوری
و این شاید آخرین یادآوریها به شما باشد زیرا که نوجوانان و جوانان امروز ایران چون ما نسلهایِ گذشته محافطه کار نبوده و با ابتکارهایِ خیرهکننده و ارادهای خُردکننده میروند که تا پایِ جان آزادی خود را به دست بیاورند.
اگر خود را فرزندانِ این آبوخاک میدانید. تا دیر نشده است، جایگاه خود را تعین کنید! یا با مردم و در خدمت مردم یا با دشمنِ مردم که آخوندهایِ ضدِ ایرانیِ حاکم هستند و پذیرشِ ننگی همیشگی که دودمانِ شما را بباد خواهد داد.
ننگ بر تو نظامیای که از آخوند فرمان میبری! ننگ برتو نظامیای که نگاهبانِ آخوندِ مفتخوار شدهای!
پروژه نسل جوانان انقلابی برای ایران، جلال ایجادی