احمد زیدآبادی - در محلهای که در دوران نوجوانیام زندگی میکردیم، مردی سکونت داشت که به "کورِ خویش و بینای مردم" شهرت یافته بود.
معمولاً وقتی صدای دعوایی از کوچه بلند میشد؛ این مرد میپرسید؛ کیه تو کوچه داره پارس میکنه؟ اگر به او میگفتند؛ بچههای همسایهشان مراد، بلافاصله صدایش را در گلو میانداخت و میگفت؛ نگفتم این حرومزادهها بویی از ادب و تربیت و اخلاق و انسانیت نبردهاند و مثل حیوان به پای این و آن میپیچند! اما اگر به او گفته میشد که بچههای خودش دعوا راه انداختهاند، قیافۀ حق به جانبی میگرفت و میگفت؛ برم ببینم کی اعصاب بچهها را خرد کرده که مجبور به دعوا شدهاند!
همینطور هنگامی که فحشی از کوچه میشنید، با برافروختگی فریاد میزد؛ ببینید این حرام لقمه کیه؟ اگر میشنید که بچههای مراد فحش میدهند، میگفت؛ بروید همچین تو دهن کثیفشان بکوبید که تا عمر دارن فحش و فضیحت یادشون بره، اما اگر میشنید که بچههای خودش هستند؛ میگفت؛ حتماً یک نفر چیزی به بچهها گفته که طفلکیها اینطور واکنش نشان میدهند.
خلاصه او در هر موضوعی از اهانت و تهمت و غیبت گرفته تا کتککاری و چاقوکشی و هر عمل خلاف دیگری، اگر بچههای همسایه عاملش بودند آن را دلیل طینت رذل و سرشت تربیت ناشدۀ آنها میدانست؛ اما اگر بچههای خودش عامل بودند، آن را موجه میشمرد و از کنارش میگذشت!
واقعیت این است که در صحنۀ سیاست ایران هم داستان همین است! همۀ اطراف منازعات سیاسی از هر دسته و گروه و گرایشی پنداری اصل و ماهیتِ کاری را بد یا خوب نمیدانند. نگاه میکنند که آن کار از کدام طرف سر زده است. اگر از طرف رقیب و خصم باشد که واویلا، ولی اگر از طرف خودیها باشد، آن را با هزار سفسطه و مغلطه توجیه میکنند!
مادامی که کور خویش باشیم و بینای مردم، داستان همین است که هست و هیچ اتفاقی هم ماهیت این وضع را تغییر نمیدهد.
رضا کیانیان: وسطباز بودن فحش نیست