اخیرا پس از خیزش شجاعانهی مردم» اساتید دانشگاه «در دانشگاه تهران جلسهای برای بررسی اوضاع و جریانات اخیر تشکیل دادند. افشین افشار در مقالهای عالی که در سایت ایران امروز منتشر شد بطور مبسوطی به نمایشی بودن و ترس و تزویر و بی ریشه بودن نظرات این افراد پرداخته است و به درستی انگشت روی اظهارات حداد عادل در مورد دو قطبی بودن جامعه گذارده است. اما جملهای که از دهان حداد عادل در رفته ابتدا به ساکن شاید همان باشد که افشین افشار در مقالهاش به آن پرداخته است و آن اینکه منظور از دوقطبی بودن این است ْ که سیاستهای خامنهای در تقسیم بندی نابخردانه و ظالمانه مردم به خودی و غیرخودی ...ْ موجب دوقطبی شدن در جامعه گردیده است. اما بوقهای تبلیغاتی رژیم مزورانه میکوشند تا با استفاده از این واژه مرزهای بین رژیم آخوندی و مردم را مخدوش کرده و مردم را در تقابل با یکدیگر قرار دهند. چنانچه روزنامهی رسالت وابسته به حزب مؤتلفهی اسلامی از حاکمیت خواسته که بحث بر سر حجاب را کنار بگذارد چرا که دوقطبی مردم راتشدید میکند!
اولا با اینکه دروغها و حیلههای مزورانهی رژیم اسلامی در طول عمر ننگیناش برای مردم ایران بیش از پیش آشکار شده و به اصطلاح حنایشان دیگر رنگی ندارد اما با وجود این رژیم از هیچ تلاشی برای مخدوش نمودن مرزها و استفاده از اصطلاحات متداولی که در فضای رسانهها مطرح هستند؛ باز نمیماند و تلاش میکند مسائل سیستم دیکتاتوری دینی خود را مشابه سیستمهای دموکراسی جلوه بدهد. همان کاری که با تقسیم بندی اصلاح طلب و اصول گرا در سیستمشان مبارزه مردم ایران را برای رهایی از سلطهی دیکتاتوری دینی به تاخیر انداخته و نیز غرب را بیشتر از ۱۶ سال است سر میدوانند و اکنون مبارزه و شجاعتهای بی بدیل مردم ایران اثبات میکند که جریان اصلاح طلب در واقع کاتالیزوری برای از زیر ضرب درآوردن کل رژیم و پوشاندن جنایات و تروریسم و تداوم عمر آن بوده است و اصلاح طلبان نه تنها قطب دیگر سیستم نبوده بلکه دنبالچهای بودهاند تا از رادیکال شدن مبارزهی ملت ایران علیه رژیم اسلامی و سقوط آن جلوگیری کنند.
دومأ رژیم تلاش دارد تا با سوْ استفاده از مبحث دو قطبی شدن در کشورهای غرب که در آن احزاب مختلف و یا بخش هایی ازجامعه از اعتدال و مرکز فاصله گرفته و راه افراط را در پیش میگیرند برای پیش بردن روایت خود بهره برداری کند. به عنوان مثال دوقطبیهای زنان با حجاب و بی حجاب، زنان در مقابل مردان، شیعه در مقابل سنی، بهایی در مقابل اسلام، تجزیه طلب در مقابل تمامیت خواه، خارج نشین در مقابل داخل نشین، و... اختراع نموده و با طرح آن از یک طرف ترفند همیشگی نرمال بودن خود را با استفاده از لابی گرانش در غرب جا بیاندازد و نیز نوچههایش را در داخل توجیه و تهییج کرده و خود را از زیر ضرب خارج سازد و این یک مغلطهی محض است؛ چرا که زمین بازی در جوامع دموکراتیک برای همه یکسان است و جریانات متفاوت از امکانات یکسانی برای پیشبرد ایدهها و نظرات خود برخوردارند. آنچه که ما در دوران سیاه رژیم اسلامی با آن مواجه بودهایم هیولای فرانکنشتاینی ولایت فقیه *بوده که به نابودی ایران و ایرانی کمر بسته و بدون شک خود سرانجام قربانی آن خواهد شد. هیولایی مافیایی و تروریستی مشتق از قاتلان، قاچاقچیان، فاسدان، راهزنان مسلح به همراهی تاریک اندیشانی با انجماد مغزی ۱۴۰۰ ساله که حتی کلمات در توصیف افراط و افسار گسیختگی آنان قاصرند در یک طرف و در سوی دگر ملت ایران اعم از معلمان، کارگران، دانشگاهیان، بازنشستگان، اقلیتهای دینی و مذهبی، روشنفکران، یعنی کل جامعهی صلح دوست ایران قرار دارند که نه تنها افراطی نبودهاند بلکه در تمام سالهای سیاه تسلط این رژیم از طرق مدنی برای احقاق حقوق خود و نجات میهنشان تلاش و مبارزه کرده و شلاق خورده، تحقیر شده، زندانی و شکنجه شده و جان باختهاند. و این دو قطبی نیست بلکه ارادهی آگاهانه و بی برگشت ملتی است که جوانان و زنان و مردمش با اهدای جان شیرین خود برای زن زندگی آزادی در مقابل هیولای فرانکنشاینی ولایت فقیه صف آرایی کردهاند.
پری سیما معروفی
* (فرانکنشتاین ولایت فقیه) برگرفته از نویسندهی دیگری است و متاسفانه منبع آن را پیدا نکردم.
ای که نشسته ای و تماشا میکنی، بیژن صف سری
خون دختران جوان ایرانزمین، رضا فرمند