Friday, Nov 4, 2022

صفحه نخست » بچه ها! به مرحله ی غیر قابل بازگشت در حرکت های اعتراضی رسیده ایم...؛ ف. م. سخن

103AC7E5-48C6-43B0-8E61-C26947DD465F.jpegزمانی که فعال سیاسی بودم، مشکلی نداشتم و کاری را که می خواستم انجام بدهم، بی لحظه ای درنگ انجام می دادم.

از رفقای خودم هم با خیال راحت می خواستم تا کاری را که درست می دانستم و درست می دانستند انجام بدهند.

نگران نبودم چون خودم در میانه ی میدان بودم و خطری که رفقای مرا تهدید می کرد خود مرا نیز تهدید می کرد.

بعدها که ترجیح دادم تا به جای فعال سیاسی، نویسنده ی سیاسی باشم، از دو مرحله عبور کردم.

زمانی که با نام مستعار «ف. م. سخن» می نوشتم و در ایران بودم و کسی هویت واقعی مرا نمی دانست،،، و همین الان که با نام «ف. م. سخن» می نویسم و هویت واقعی ام مشخص است اما در خارج از ایران هستم.

در مرحله ی اول، چون هویت واقعی ام مشخص نبود، هر چند در ایران خطر در بیخ گوش ام بود، اما این اجازه را به خودم نمی دادم تا حرفی بزنم و نظری بدهم که کسی به خطر بیفتد چون هویت ام نامعلوم بود و خودم می توانستم با هویت غیر واقعی، تا حد زیادی از خطر دور بمانم.

در مرحله ی دوم که امروز نیز در آن مرحله هستم، اگر چه هویت ام مشخص است، اما چون در خارج از ایران هستم و تا حد زیادی از شرّ عوامل حکومت نکبت به دور م باز نمی توانم چیزی بنویسم یا حرفی بزنم که بچه های داخل ایران، به خطر بیفتند و این احساس مسوولیت را دارم که «تنها» در حد راهنمایی و توصیه سخن بگویم.

از ابتدای شروع حرکت اعتراضی بچه ها در داخل ایران، که دو ماه ی از آن می گذرد، همیشه سخن ام را این طور آغاز کرده ام که «اگر شما عزیزان، خودتان به این نتیجه رسیده اید که برای داشتن زندگی بهتر و کشوری آزاد، باید در مقابل حکومت خونخوار قرار بگیرید، و با آن مبارزه ی جانانه کنید، توصیه ی من بر اساس تجاربی که طی چهار دهه مبارزه ی بی وقفه با این حکومت داشته ام، چنین و چنان است و نظر م که شاید درست هم نباشد از این قرار است...»....


آن چه اکنون می نویسم با چنین دیدگاهی نوشته می شود نه این که از راه دور بخواهم کسی را تشویق به کاری کنم که جان اش به خطر بیفتد یا خدای نکرده آسیبی به او وارد شود.

حال که بچه های دلاور کشورم مبارزه شان را با یک حکومت تماما جنایتکار و قسی القلب به این مرحله رسانده اند، لازم است بگویم که این مرحله، مرحله ای ست که با عبور از آن بازگشت به وضعیت اولیه غیر ممکن می شود و باید به هر قیمت و صورتی هست، مبارزه را به شدید ترین و «خشن ترین» صورت ممکن ادامه دهند والّا مصائب بسیاری در انتظار همگی ما خواهد بود.

در حمله ی رمضان، بچه های واحد ما، با دلخوشی از پیروزی های به دست آمده در «داخل خاک ایران»، بدون داشتن پشتیبان و امکانات لجیستیکی، تا دروازه ی بصره به پیش رفتند. بی محابا و به امید فتح بصره.

عراقی های مجهز و فریبکار اما آن ها را در دام انداختند. آن ها را از پشت سر محاصره کردند و از ۵۳ تانک گردان ما، ۵۱ تانک را منهدم کردند و بعد که فهمیدند بچه ها متعلق به گردان رزمی ۲۹۳ تانک، تیپ سه لشگر ۹۲ زرهی اهواز هستند -که عراقی های بسیاری را روانه ی جهنم کرده اند- همه ی بچه ها را جز دو نفر که توانستند فرار کنند، قتل عام کردند.

ما بعد از این کشتار جای بچه های کشته شده را گرفتیم.

امروز، به ظاهر مبارزه ی مردم با حکومت نکبت، به مرحله ی «تعادل» رسیده است اما این تعادل، تعادل واقعی نیست. حکومت به دلایل مختلف چنگ و دندان خود را کامل به کار نبرده است.

من امیدوارم با مرگ به موقع خامنه ای عقده ای و آدمکش، این چنگ و دندان هرگز فرصت نشان داده شدن پیدا نکند و حرکت اعتراضی بچه ها، به انقلابی دگرگون کننده و سرنوشت ساز تبدیل شود.

ولی تا آن موقع، باید بدانیم که اگر در این مرحله، بترسیم یا بخواهیم پا پس بکشیم، حکومت ما را بی رحمانه سرکوب و قلع و قمع خواهد کرد.

در این مرحله تنها یک راه در پیش روی ماست:
مبارزه و جنگیدن با حکومت تا آخرین نفس.

اگر این کار را نکنیم، خودمان یا همرزم های ما، در طول زمان گرفتار خواهیم شد و مدت ها طول خواهد کشید تا بتوانیم تجدید قوا کنیم.

در این دوران، افراد بی مسوولیت که جز پر چانگی کار دیگری بلد نیستند و از راه دور، دیگران را به مقابل هیولای حکومت نکبت می فرستند، و برای آن ها جان شما عزیزان ابدا مهم نیست، سعی می کنند بدون نشان دادن «راه و چاه» و با گفتن این که همه چیز عالی است و پیروزی همین بغل دست است و بی هیچ مشکلی به دست خواهد آمد، «پیروزی» خودشان را تثبیت کنند، اما من و شما باید به فکر پیروزی خودمان، پیروزی جوانان، پیروزی ملت، پیروزی زنان، پیروزی دختران، پیروزی ایران مان باشیم و برای به دست آوردن این پیروزی، با «آگاهی» و «چشم باز» مبارزه جانانه کنیم. درست تر بگویم بجنگیم تا حد ممکن، تا سر حد جان.

این مبارزه مبارزه ی ماست نه مبارزه ی حسن و حسین که اعلامیه های مهوع و مضحک می دهند و می خواهند برای ما «شورای انقلاب» تشکیل دهند.

ما در میانه ی میدان جنگ هستیم و امروز که به این مرحله ی غیر قابل بازگشت رسیده ایم، باید با تمام توان و امکانات مان بجنگیم.

در باره ی تاکتیک های این جنگ که «باید» در آن پیروز شویم، مفصل تر خواهم نوشت.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy