Tuesday, Nov 8, 2022

صفحه نخست » اتحاد با شیطان

erf_banner.jpgعرفان قانعی فرد - ملت ایران ( به ویژه نسل آگاه و نوجوی جوانان امروز )، کسانی را که باعث به قدرت رسیدن خمینی و خامنه ای شدند - و راه گشایان اهریمن بودند - را نخواهند بخشید. اگر امثال بنی صدر، یزدی، قطب زاده [مثلث بیق] ، بازرگان و سنجابی ها نبودند، مُلایان متحجر و فریبکار و پرورش دهنده تروریسم اسلامی، هرگز نمی توانستند ایران را به خاک و خون بکشانند و هم باعث جهل و بدبختی و رنج میلیون ها هموطن ما شوند.

اخیرا یکی از صوفیان و نوچه های "مثلث بیق" که بعد از 43 سال، هنوز درک نکرده که تاریخ ، قضاوت خود را از بنی صدر ( نابغه اقتصاد توحیدی) و یا یزدی ( نویسنده اولین جزوه آدم کشی برای مجاهدین خلق) و بازرگان (مهندس آب کُر و خالق مجاهدین خلق)، به عنوان عوامل مستقیم به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی اعلام نموده است؛ بی توجه به این امر، آمده و درباره مضرات و فاجعه پهلویسم، افسانه سرایی کرده! سماجت و کج فکری و تحجر فکری امثال ایشان ، مرا به یاد یک حادثه انداخت:

43 سال پیش، اتوبوسی پر از مسافر که در حال حرکت از منطقه جهل و فقر و گدایی به مقصد پیشرفت و سعادت و زندگی بهتر و مرفه تر بود ، توسط یک راننده ناشی به ته دره سقوط کرد. مهم نیست که آیا حماقت و سفاهت راننده باعث این فاجعه شوم شد یا ناآگاهی و بی تجربگی اش، بلکه نتیجه این اشتباه جبران ناپذیر که کشته و زخمی شدن بسیاری از مسافران، خسارت شدید و به اتوبوس و تاخیر در رسیدن به مقصد بود، اهمیت دارد.

بعد از 43 سال، با هزاران مشقت و زحمت و تحمل رنج و حرمان، این اتوبوس را از ته دره درآورده اند، بدنه ، لاستیک، پنجره، موتور آن را تعمیر کرده، آنرا دوباره آماده حرکت به طرف مقصد کرده اند. مشکل این است که همان راننده ناشی ، دوباره می خواهد پشت فرمان بنشیند و اتوبوس را هدایت کند!

این مثال، انسان را به یاد کشور عزیزمان ایران می اندازد. مملکتی که حتی به گفته دشمنانش به سرعتی باور نکردنی در حال پیشرفت های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بود و بدون تردید با هر معیار و شاخصی در جهان از این نظر، نمونه و الگو بود - به علت فعالیت های خرابکارانه و تروریستی، دروغ ها و جنجال ها، کج فکری عده ای به اصطلاح روشنفکر خود فروخته که درتمام عمرشان جز نق زدن و انتقاد و منفی بافی و هوچی گری، هیچ کار دیگری نکرده بودند - به ته دره فقر، جهل و بدبختی و سیه روزی سقوط کرد.

تروریست های مارکسیست لنینیست ( توده و فدائیان خلق) و مارکسیست های اسلامی ( مزاحمین خلق)، نقش موثری در این فاجعه شوم داشتند. روشنفکر نماهایی مانند مثلث بیق یا جبهه مثلا ملی و نهضت مثلا آزادی با این گروه های تروریستی اسلامی و مارکسیستی متحد شده و همگی به دست خود و باهمکاری کامل جنایتکارانی مانند خمینی و خامنه ای را به قدرت رساندند. مابقی داستان هم احتیاج به توضیح و تفسیر ندارد!

تروریست های فدایی و مجاهد، چه قبل از بهمن 57 و چه بعد از آن، ماه ها به حمایت از خمینی و اجامر و اوباش پیرامون او ادامه دادند. وقتی خلخالی جانی ، بی گناهان را در دادگاه های صحرایی، بدون محاکمه سلاخی می کرد، برایش دست می زدند و تشویقش می کردند که انقلابی تر عمل کند. شیفته جنایت و تشنه خون بودند.

البته امروز، بسیاری از این 57ی ها، اعمال خود را فراموش کرده و مثل بوقلمون، رنگ عوض کرده و آزادیخواه شده اند و جلوی دوربین رسانه ها، دم از دمکراسی می زنند! اما خوشبختانه، روزنامه ها و مدارک و اسناد آن روزهای شوم و منحوس در هر آرشیویی موجود است و به زودی ، باید پاسخگوی اعمال ننگین خود باشند.

یک مخرج مشترک این گروه های خرابکار که نیم درصد هم طرفدار و هوادار ندارند ( نیم درصدی ها) این است که در تمام عمرشان به علت زیربنای فکری غلط چه قبل از "حماقت 57 " و چه بعد از آن تا امروز، یک تشخیص درست نداده و زندگی شان مملو از اشتباهات و تصمیم گیری های غلط بوده است.

بند ناف آنها با پهلوی ستیزی و پهلوی هراسی و مبارزه با امپریالیسم غرب بریده اند. هنوز در خیالات و اوهام خود با شاه می جنگند. فقط نمی دانیم چرا به کوبا و روسیه و فلسطین نقل مکان نکرده و در همواره در کشورهای امپریالیستی غرب از مزایا و آزادی های این جوامع استفاده می کنند! متاسفانه مارکسیست ها تا دم مرگ ، این مرض را مثل عفونت هرپس (ویروس تب خال جنسی /Herpes) با خود خواهند داشت.

تنها راه معقول این است که با هیچکدام از آنها همکاری و اتحاد نشود. طبیعت این ها از پشت سر خنجر زدن و خیانت است. برای آنها، هدف، وسیله را توجیه می کند. به فرقه مریم رجوی و شوهر بیمار جنسی اش نگاه کنید. این ها با این همه کثافت کاری و خیانت، امروزه حتی به خانم های عضو گروه شان حق انتخاب رنگ روسری خود را هم نمی دهند و با شعار مسخره و کینه توزانه " مرگ بر ستمگر چه شاه باشد چه رهبر" می خواهند حقوق از دست رفته زنان را به آنها بازگردانند!

این چپول ها ( که در حقیقت، چپ نبوده بلکه کور هستند) هیچ برنامه و ایده مثبتی برای هیچ چیزی نداشته و ندارند. تمام نگرانی شان این است که نکند روزی گزینه پادشاهی پارلمانی در ایران، از طرف مردم و نسل جوان انتخاب شود.

این کج فکرها، که در کارنامه شان، حتی یک کار درست و مثبت ندارند، نمی فهمند و نمی دانند که نهادپادشاهی ایرانی ( و آئین شهریاری) ، به مدت 2500 سال در تار و پود ، تاریخ و فرهنگ و ادبیات ما جای داشته و با توجه به بافت قومی و فرهنگی ایران، می تواند عامل متحد کننده ای برای اقلیت های قومی و مذهبی بوده باشد و باعث تضمین تمامیت ارضی و مانع تجزیه ایران شود.

حداقل این است که مردم ایران باید این شانس و بخت را داشته باشند که در مورد این گزینه در انتخاباتی آزاد، نظر خود را بیان کنند. نهاد پادشاهی پارلمانی این قابلیت را دارد که مانند چسب و سیمان، باعث همبستگی و اتحاد اقلیت های قومی و زبانی و سیاسی و مذهبی شده و به استقلال و موجودیت ایران به عنوان یک کشور متحد، استحکام ببخشد. سیستم جمهوری به علت نداشتن پشتوانه تاریخی و فرهنگی نمی تواند این نقش را بازی کند. نگاهی به تاریخ 43 ساله جمهوری اسلامی ایران بیاندازید! دستاورد سیستم جمهوری ، امروز در برابر دیدگان ما است. تنها و تنها، دزدها و تروریست ها، هر 4 یا 8 سال، در این فرقه تبهکار عوض شده اند!

این کمی غرور ملی و افتخار به ایرانی بودن هم که امروز در ما ایرانیان باقی مانده، نه از قاجارها و نه امثال احمدی نژاد و روحانی و خاتمی ها به ما به ارث نرسیده -چه دوست داشته باشید که بشنوید و چه دوست نداشته باشید - آن را به خاطر کارهای بزرگ مردانی مانند رضاشاه کبیر و محمدرضا شاه داریم.

در کنار چپ ها یا مارکسیست ها، نباید از چپ اسلامی یا استمرار طلبان - که خودشان به خودشان می گویند اصلاح طلب - که اکثرا سالها در جنایات خمینی و خامنه ای شریک بوده اند، غافل بود. همواره، مخوف ترین باندهای تروریست اسلامی ایران، مربوط به اصلاح طلبان بوده است. این گروه فاسد و مرتجع که اکثرا توله های آخوندها بوده و در خانواده و محیط های عقب مانده مذهبی با خرافات و مزخرفات امثال شریعتی و شریعتمداری و مطهری بزرگ شده اند و به رهبری سردسته شان خاتمی، 20 سالی را به عمر جمهوری نکبت افزودند و دل شان خوش است که با اصلاحات، با جنایت کاران باسابقه مانند موسوی و کروبی و خوئینی ها و بقایای باند منتظری و هاشمی به «دوران طلایی امام» شان بازگردند!

امثال عباس عبدی و سعید حجاریان و اکبر گنجی و تاج زاده و مهاجرانی و بهزاد نبوی که اکثرا در دوران "حماقت 57 " در شکنجه ، بازجویی ها، پونز به پیشانی زدن ، ترورها و جنایات خمینی و خامنه ای شرکت داشته اند، این روزها بسیار نگرانند. چون می دانند که فردای سقوط جمهوری اسلامی، پرونده هایشان رو خواهد شد [ مثلا، جامعه با باندهای مخوف مالی و رسانه ای و مافیای لابی هایشان آشناتر خواهد شد].

این ها به هیچ وجه خواستار سقوط جمهوری اسلامی و عبور از آن نیستند. تنها خواسته شان شراکت در دزدی ها و اختلاس ها و فساد مافیای خامنه ای می باشد. نه می دانند که دمکراسی چیست و نه از حقوق بشر بویی برده اند. در ارتجاع و کج فکری هم چیزی از مُلایان کم ندارند. قشری بی وطن، خائن و غیرقابل اعتماد. اهالی خشکه مذهب که بویی از انسانیت و آزادگی نبرده اند. اکثرا مجاهدین سابق مسخ شده ای هستند که در دهه 60 رنگ عوض کرده اند و تا گوشه ای از قدرت به آنها برسد.

در فردای جمهوری اسلامی این استمرار طلبان به پرسش های زیادی باید پاسخ بدهند.

  • · اما چه باید کرد؟

مهم این است که انقلاب 1401 احتیاجی به اتحاد با این بازنده ها (losers) که تمام عمرشان جز اشتباه و خیانت، کار دیگری نکرده اند، ندارد. بدون اتحاد با نیم درصدری ها و استمرار طلبان هم، می توان جمهوری اسلامی را ساقط کرد. از نظر شخصی، این امر بدون اتحاد با این بازنده ها، راحت تر خواهد بود. به تاریخ 60-70 ساله این گروه ها نگاه بیاندازید. از همکاری با شوروی و یاسر عرفات و صدام و قذافی تا کمک به خمینی و خامنه ای، شراکت در جنایات دهه 60 و ... در طول حیات ننگین شان هیچ خیری از آنان به مُلک و مملکت نرسیده و نمی رسد.

این ها جز اختلاف و خشونت و هوچی گری و ضرر و از پشت خنجر زدن که کار و بار و تخصص شان است چیزی برای انقلاب 1401 ندارند.

بلی دوستان! این ها همان راننده ناشی ای هستند که یکبار با حماقت، اتوبوس و سرنشینانش که ملت ایران بودند را به ته دره سقوط داده اند و دوباره می خواهند، پشت فرمان نشسته و ما را به مقصد خوشبختی برسانند! خیر، متشکریم!

به عنوان یک اصل، این حماقت محض است که دوباره به کسانی که به هر نحو و روشی برای روی کار آمدن رژیم خمینی و خامنه ای کمک و همکاری کرده اند، اجازه رهبری و هدایت مملکت را داد. اساسا ، تجربه و سابقه آنها هم پشیزی ارزش ندارد.

خمینی را امثال یزدی، بازرگان ، کیانوری و بنی صدر ، خمینی کردند و در نتیجه، به اندازه خمینی در جنایاتش سهم دارند. حالا گروهی بازنشسته ، مشغول عزاداری و مرثیه سرایی هستند، پیکش! امیدوارم که صوفیان و هواداران امپریالیست ستیز مثلث بیق در پاریس این یادشان نرود. تاریخ، قضاوت خود را کرده است. برای رسیدن به مقصد خوشبختی و رفاه اتوبوس ایران، نیاز به راننده های خوشفکر ، درست کار، میهن دوست و فهمیده دارد نه تروریست و گروگان بگیر و سفارت بگیر و تفنگچی بازنده. یک روز با خمینی بوده اند یک روز با صدام، یک روز با جولیانی و یک روز با عربستان. هر نوع اجازه رهبری به این حضرات، فاجعه های دیگری را رقم خواهد زد .

هموطنان نسل جوان!

با تظاهرات و اعتصابات 1401، اقتصاد جمهوری اسلامی درحال فروپاشی است و این راه سنگلاخ، بخاطر اراده جوانان برای تغییر، افتان و خیزان طی می شود. به زودی دلار 50 هزار تومانی هم در اقتصاد ایرانی شاهد خواهیم بود. بازار بورس در حال سقوط آزاد است و مردم هم دارایی خود را از آن بیرون می برند. توحش و خشونت نیروهای سرکوب ، مردم بی دفاع و بی گناه را خشمگین کرده و متاسفانه انتظار خونریزی های بیشتری را هم می توان داشت. به زودی سران نیروهای انتظامی و نظامی به این نتیجه خواهند رسید که خامنه ای مهره ای سوخته و غیرقابل نجات دادن است. ناامیدی و هراس در چهره حکومت آشکار است. می بیند که دولت های غربی دیگر علاقه ای به همکاری با آنها نداشته و در حال بررسی پروسه تغییر رژیم (Regime Change)هستند.

در عین حال هم هرروز رژیم ضعیف تر شده و نیروهایش ریزش بیشتری خواهند کرد و از لحاظ آماری مسلم است که اشتباهات دیگری خواهند کرد و نقاط عطف تازه ای به وجود خواهد آمد.

یک چیز مسلم است؛ انقلاب 1401 بدون کمترین نیاز و احتیاج به همکاری و اتحاد با تبهکاران و خرابکاران 57ی، مانند تروریست های ، و استمرارطلبان که مسئول به قدرت رسیدن خمینی و خامنه ای و عامل سیه روزی ایران هستند، می توانند به پیروزی برسند. انسان، باید مازوخیسم (masochism) داشته باشد اگر بخواهد با این شیاطین، اتحاد برقرار کند.

ایرانیان خارج از کشور باید به هوش باشند که زمانی که سفارت خانه های جمهوری اسلامی فرو می ریزند، تروریست های فدائی و مجاهد و اصلاح طلب آنها را اشغال نکنند. باید هشیار بود که به هیچ طریق به مسئولین "حماقت 57 " اجازه دخالت در رهبری ایران فردا داده نشود.

رانندگان ناشی که فاجعه 57 را ببار آوردند، حق هدایت اتوبوس جامعه فردای ایران را ندارند. زیرا که، نسل جوان امروز، نمی خواهند مثل پدرانشان به قعر دره پرتاب شوند!

الشرق: مرگ برجام، پایان بازی مُلاها و دمکرات ها [ترجمه در توضیح ویدئو] - YouTube



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy