جمهوری اسلامی، نه برای ایران و ایرانی، و نه در خدمت کشور و ملت است.
آخوند، عامل اصلی، و مسئول خیمه شب بازی جمهوری اسلامی است، در درجهی نخست، "تنها" برای آخوند و منافع شخصی اوست؛ سپس منافع فرقهی آخوندی. حربه آخوند، غیر از خشونت و زندان، و حذف و کشتار بی امان؛ استفاده از حربهی "ترس" است. ترس از آخرت، از روز قیامت، پل صراط، آتش جهنم و مار غاشیه و از شکنجههای ابدی است؛ و ترس از زندگی، "لولو خور خوره های" ساختگی: آمریکا، صهیونیسم، تروریسم، و بیگانههای پسِ پرده! رژیم فاسد، منفعت پرست و بی کفایت آخوندی، با گذشت چهار دهه؛ زندگی امروز مردم و "امید" به آینده را چنان مخدوش کرده، و به جائی رسانده؛ که راهی جز خیابان و چارهای جز قیام ندارند.
امروز، همه مات میدانیم که جمهوری اسلامی با همکاری روشنفکران گمراه، تحصیل کردههای "کم دان"، و نُخبگان خوش خیال؛ سوار خرِ مُراد شد. بخشی از این گمراهی و کم دانی و خوش باوری، در زمانِ "همه پرسی خمینی" به نمایش گذاشته شد. صحبت گردِ طرح پرسش چه نوع جمهوری میچرخید: جمهوری ایرانی، جمهوری دمکراتیک و جمهوری اسلامی. خمینی گفت من میگویم: "جمهوری اسلامی"، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر؛ کسی اعتراض نکرد!؟
خمینی، مشخص و شفاف، "ایران" را در این همه پرسی، حذف کرد؛ و ۹۸,۲ درصد از مردم به آن رأی مثبت دادند!
عدهی بسیار بزرگی از هم میهنان مان، بنی صدر و یزدی و قطب زاده، را جاده صاف کن خمینی میدانند. عدهای دیگر، کمونیستها، ملی مذهبیها و به ویژه بازرگان را مقصر واقعی میخوانند. در ضمنی که سهم و مسئولیت این اشخاص و دیگر روشنفکران، تحصیل کردهها و نخبگان بیشتر و سنگین تر است، مردم با رأیِ ۹۸,۲ در صد نیز، در این ماجرا سهم دارند. آنچه مسلم است، در حال حاضر، تفاوت زیادی نمیکند که کی بود کی بود، من نبودم!
بلافاصله پس از همه پرسی، روزانه میلیونها تن در خیابانها فریاد میزدند: ما همه سرباز توایم خمینی، گوش به فرمان توایم خمینی. خمینی با اتکا به حضور روزانه و شعار میلیونها تن که اعلام میکردند، گوش به فرمان هستند، مشروعیت رهبریاش تأئید گردید. بلافاصله اعلام کرد، ما مجلس مؤسسان نمیخواهیم؛ مجلس خبرگان میخواهیم؛ باز هم کسی اعتراض نکرد!؟ یعنی روشنفکران گمراه و تحصیل کردههای کم دان و نخبگان خوش باور؛ جا خوردند و در انجام مسئولیت وا ماندند! در این مورد نیز، سهم میلیونها تن که سرباز خمینی و گوش به فرمان او بودند را، نمیتوان نادیده گرفت. گام سوم را خمینی، با دروغ و تزویر، دین فروشی و عوامفریبی؛ به نام خانه سازی برای مستضعفان و نیازمندان، آب و برق مجانی، اتوبوس مجانی، سهم نفت مردم، ولی در حقیقت به کامِ آخوندها و خانوادههایشان، برداشت و اهرمهای اقتصادی را انحصاری و آخوندی کرد. مقاله، سرعت شناورهای ما سه برابر آمریکاست، نگارنده
مهدی بازرگان، هفتاد سال با جامعه روحانیت، کار کرد و رابطهی بسیار نزدیک داشت. تصور نمیکنم کسی به اندازهی مهدی بازرگان، آخوندها را شناخته و یا به اندازهی او از باطن و درونشان، با خبر باشد. یک نگاه کوتاه و سریع به گذشتهی بازرگان، میتواند روشنگر باشد. مهدی بازرگان، در نیمه دوم قرن بیستم، هم شاهد مهمترین وقایع کشورمان بود و هم مسئولیت و نقش سیاسی داشت. در جنبش ملی شدن صنعت نفت و جبهه ملی؛ از یاران وفادار جنبش و مصدق بود؛ در کابینهی اول مصدق معاون وزیر فرهنگ، و سپس رئیس هیئت خلع ید از شرکت نفت انگلیس گردید.
یازده سال پس از کودتای ۲۸ مرداد، در تیرماه ۱۳۴۳ در دادگاه نظامی خطاب به سرلشگر قره باغی گفت: "ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون و به شیوهی مسالمت آمیز با شما سخن میگوئیم. با خاموش کردن ما، ملت خاموش نمیشود، بلکه با زبان دیگری با شما سخن خواهد گفت.
او همراه با آیت اله طالقانی و یدالله سهابی "نهضت آزادی ایران" را بنیان کرد؛ و بعد از پیروزی انقلاب؛ عضو شورای انقلاب، و اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی بود. همه مان از مخالفتهای او با خمینی و جمهوری اسلامی، پس از استعفا از نخست وزیری، آشنا هستیم. خداسالاری و درماندگی، نگارنده
تقاوتی نمیکند که موافق یا مخالف مهدی بازرگان باشیم، آنچه مسلم است، او شناخت درست و دقیقی از آخوندها داشت. در این راستا، بازرگان بر این باور بود که تحصیلات طلبگی، بخاطر احترام و مقام و در صدر نشستن است، و نه برای خروج از ظلمت جهل و شرک. مینویسد، فرهنگ روحانیت، بیشتر ظاهر بینی و ریا کاری و مقام جویی است، که نه دردی از جامعه دوا میکند و نه به درد مملکت میخورد.
امروز، اکثریت بزرگی از مردم مان با اتکا به تجربه چهار دههی گذشته؛ با دید و برداشت و باور بازرگان از آخوندها، همراه شدهاند. مردم چهل سال شاهدِ دروغگوئی و دین فروشی و شعبده بازیِ آخوندها، بودهاند، و تردیدی در ماهیت آخوند و رژیم فقاهتی برایشان باقی نمانده است! اینبار، اعتراضات گسترده در ایران، واکنشی نیست! مبارزان میدانند چه میخواهند و چه باید بکنند. استقامت و پایداری و از خود گذشتگی هم میهنان مان نیز این امر را تأئید میکند.
اندیشکده آگاهی و شناخت، بیش از ده سال است که باورش را اعلام و تکرار کرده است:
"خردگرایی" و پذیرش ارزش و آبروی انسان، حکم میکند که همه چیز باید، برای زندگی انسان و در خدمت انسان باشد. نوع حکومت؛ قوانین حاکم بر جامعه؛ آموزش و پرورش؛ سیستم اقتصادی؛ حتی ایدئولوژی و مذهب؛ همه و همه باید برای آسایش، آرامش، و پیشرفت انسان باشد.
امروز شاهد هستیم که تعداد قابل توجهی از هم میهنان مان در راستای "خردگرائی" گام بر میدارند. پاسخ زنان و دختران با شهامت ایران، به "رو سری یا تو سری"، به آتش کشیدن رو سریها و بریدن موهایشان است. "زن، زندگی، آزادی" نیز نتیجهی چهل سال مقابله و مبارزه با جمهوری جهل و جنون میباشد. پاسخ نوجوانان و جوانان و مردان آگاه میهن مان، به زور گوئی و زندان و کشتارهای رژیم آخوندی نیز، "مرد، میهن، آبادی" است که نشان تشخیص مشکل و درکِ عمقِ فاجعهی حکومت فرقه گرا است.
ایرانیان، به جز دست اندرکاران حکومت، مزدوران امنیتی، و حقوق بگیران رژیم و تعدادی از گمراهان، در تلاش برای رهائی از فقر و بیکاری و درماندگی و رهائی از چنگال حکومت فاسدِ فرقه گرایِ ضد ایرانی، همراه شدهاند. البته همهی این همراهان، به آن درجه از شهروندی و مسئولیت پذیری نرسیدهاند که با پشتیبانی از اعتراضات؛ کار را یکسره کنند!؟
دانشجویان و جوانان و نوجوانان با شعور و با شهامت ایران، به ویژه زنان و دختران شجاع مان، از پیشگامان مبارزات عدالت خواهی و آزادی طلبی هستند. امروز، کمتر کسی در ایران، سکوت میکند، دست روی دست میگذارد و مینشیند. یکی از دلایل استقامت و پایداری و استمرار اعتراضات، پشتیبانی گسترده مردم داخل و خارج از کشور است. چند نمونه:
- پژوهشگران و نویسندگان و کنشگران راستین میهن مان (داخل و خارج از کشور)، همیشه با به نمایش گذاشتن واقعیتها، و بیان حقایق، پشتیبانِ حقوق طبیعی و شهروندی ملت ایران بودهاند.
چند نمونه از پشتیبانیهای صنفی:
- پشتیبانی هنرمندان از اعتراضات: با تلاش برای رهائی از فقر و بیکاری و گرانی و....
- پشتیبانی ورزشکاران از اعتراضات: بازیکنان تیم ملی بسکتبال ایران هم از همخوانی سرود جمهوری اسلامی امتناع کردند. حکومت در واکنش به پشتیبانی ورزشکاران از اعتراضات، اموال آنان را مصادره میکند!
- پشتیبانی پزشکان و دیگر خدمتگزاران بهداشت و درمان از اعتراضات: در حملهی مأموران امنیتی به پزشکان معنرض، موی پزشکان زن را گرفته و آنها را روی زمین کشیدند.
خوشبختانه اینبار، جهانیان نیز صدای به حق ملت ایران را شنیده و پاسخ میدهند:
آمریکا - جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا وعده "آزادی ایران" را داد. گفت جای نگرانی نیست و معنرضان ایرانی به زودی خود را آزاد میکنند.
آلمان - صدر اعظم آلمان، اولاف شولتس با اعلام حمایت از مبارزه شجاعانه ایرانیان برای آزادی و عدالت گفت: سرکوب خشونت آمیز و وحشیانه حکومت نقص حقوق بشر است و اتحادیه اروپا در پشتیبانی از معترضان، مقامات حکومتی را تحریم میکند.
فرانسه - امانوئل ماکرون از تظاهرات زنان و مردان ایرانی حمایت کرد و برخورد سرکوب گرانه حکومت را محکوم نمود.
میرسیم به پرسش چه باید کرد؟
ما با یک انتخابِ سرنوشت ساز، روبرو هستیم؛ انتخاب بین ترس و امید.
مبارزانی که طی دو ماه گذشته، با از خودگذشتگی در خیابانها حضور پیوسته دارند، میدانند
۱) چه میخواهند و ۲) چه باید کرد؟
۱) چه میخواهند: زن، زندگی، آزادی، یعنی داشتن زندگی انسانی؛ و
مرد، میهن، آبادی، یعنی زن و مرد، برای ساختن میهن، با هم و همراه هستند.
۲) چه باید کرد: استقامت و پایداری و حضور در میدان مبارزه.
هموطنانی که هنوز خاموش نشسته، و تماشاچی هستند، باید بدانند که دستیابی به زندگی انسانیِ امروز، و آیندهی خود و فرزندان شان؛ در گروی پیروزی این جنبش است. باید درک کنند که آرامش و امنیت محلِ و منطقه و شهرشان؛ یکپارچگی و تمامیت ارضی کشور، در گروی پشتیبانی از جنبش مردمی است. یعنی این جنبش، برای پیروزی نیاز به پشتیبانی همهی ایرانیان دارد، هموطنان تماشاچی، مستثنی نیستند!
رژیم آخوندی
تلاشهای مذبوحانهی رژیم، تهمتها و تهدیدهای خارج از اندازهی خامنهای و حسین سلامی به معترضان، نشانهی تزلزل سیستم و نمایانگر تَرَک برداشتن رژیم است. این یک فرصت طلائی است برای هدف قرار دادن آخوند و آسیب پذیر کردنِ رژیم. برای وارد کردنِ ضربهی نهائی، سه گام نیاز داریم:
- نخست، معترضانِ مبارز، باید حضور گسترده و پیوستهشان را ادامه دهند؛
- دوم، ایرانیان خارج از کشور باید پشتیبانی مالی، و اعتراضات زنجیرهای را پُر رنگ تر کنند.
و بالاخره،
- هم میهنان حاشیه نشین و تماشاچیِ داخل کشور، باید با حضور در خیابان،
به صف مبارزان بپیوندند و از اعتراضات پشتیبانی کنند.
سروری خواهی بکوش و لاف بیهوده مزن.
امیرحسین لادن
[email protected]