توضیح لازم:
این طور به نظر می رسد که جناب دکتر عبدالکریم سروش، از بس در دفاتر مثنوی غور و غوص فرموده، در آن دفاتر و دوران مرحوم مولانا کاملا غرق شده و در اعماق سروده های جناب مولانا، یه جایی گیر کرده و همانجا ساکن شده است.
لذا در دوره ای که امروز باشد یعنی سال ۱۴۰۱ شمسی، و زبان بچه ها، ترکیبی شده از موضوعات بُردار مهندسی مانند «نه این وری نه اون وری» و اغذیه جاتی مانند «باقالی پلو با گردن» و قاطی شدن کلمات مربوط به اسافل و اعضای جنسی با موضوعات نظامی مانند «توپ تانک فشفشه...» و طرح سوالات مذهبی مانند «تجاوز تووی زندان... اینم بود تووی قرآن؟!» باری زبان بچه ها چنین ترکیبات تازه ای پیدا کرده است که پدر جد مرحوم مولانا هم فکر ش به آن ها نمی رسیده، لذا لازم می افتد که نامه جناب دکتر سروش، به فارسی روز ترجمه شود تا اگر هم احمد آقا موضوع را از لا به لای کلمات موزون و مسجع ایشان فهمیده باشد، بچه های امروز هم بفهمند که جناب دکتر چی چی گفته و جریان از چه قرار بوده است.
پس این شما و این هم ترجمه به فارسی نامه ی دکتر عبدالکریم به احمد آقا.
********
احمد جان عزیز سام علیک
خیلی مخلصیم
ایشاللا که این کسایی که ضد تو حرف می زنن و زر زر زیادی می کنن، زیاد ناراحت ات نکرده باشن.
شنیدم یه عده آدم بی حیا تو رو با حرفای زشت شون اذیت کردن و چیزایی گفتن که باعث ناراحتی ات شده.
البته دایی! از قدیم گفتن جواب ابلها خاموشی ه و تو هم سعی کن با حرف نزدن ات همچی بزنی توو دهن این کثوفتا! عزیزجان تو که واسه اونا نمی نوشتی که بخوای ناراحت بشی. پس نذار زر زر اینا مانع نوشتن ات بشه و اونایی که دوس دارن مطالب تو رو بخونن، از نوشته جات ات بی نصیب بمونن.
دیگه من نباس بهت بگم که الان دوران سبزی پلو با ماهی و خون دل خوردن امثال ماهاست که عمری بچه مثبت و با ادب بودیم و خلاصه افتادیم توو دوره زمونه ای که این چیزا رو انگار واسه خوردن ما ها هم میخوان سِرو کنن.
می دونم و ملتفت ام که همچین جیگر تو رو هم کم خون نکردن و کم اذیت ات نکردن اما ماشاللا بزنم به تخته همچین بچه پر طاقتی هستی و دم ات گرم.
اون یاروهایی که از دار و دسته حسین شریعتنداری بودن و تو رو مظلوم گیر آوردن و توو زندون شکنجه ات کردن، با این یارو شیطون صفت های سلطنت طلب و مجاهد خلق و [کنعانی: معنی و تشبیه در فرهنگ های موجود یافته نشد. شاید اسراییلی ها منظورشون باشه. ف.م.] خلاصه این یاروها چه فرقی با هم دارن؟! به قول عالم ترین رهبر ایران از دوران هُوَخشَتَرَه تا امروز: هیچی!
این یابو علفی ها به من هم لگد پروندن و زدن اینجا و اونجام، و منو به فوش بستن ولی من همچین به خودم فشار آوردم طوری که جیگرم زخم شد و این شعر رو واسه خودم خوندم که:
مستی ام درد منو
دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده
منو رها نمی کنه،،، منو رها نمی کنه،،، منو رها نمی کنه...
آهاااااان حالا بیا! آماشالله! :)))
ببخشید احمد جون هیجانی شدم و مثل مولانا به رقص و سماع در اومدم!
باری، جز این الاغ ها، بلکه هم قاطرها، کی می تونه به تو که شرف اهل قلم بودی و هستی بگه میایم تو رو می کشیم و بهت تجاوز می کنیم؟ به من نشون اش بده، تا خودم دهن اش رو صاف کنم....
عجب گیری افتادیم احمد جون! اینا هم ما رو معصوم و مظلوم گیر آوُردن! می بینی تو رو قرآن؟
حالا از «بَرَت دامن کشان... رفتم ای نامهربان... از من آزرده دل... کی دگر بین ی نشان... رفتم که رفتم...»...
مادر فلان های دیوث به سمت ماها لجن پرت می کنن خ.و.ار...س گان.... حالا اینا به کنار، توو این هیر و ویر، دهن گ....گان رقص سرخپوستی هم می کنن بلکه ماها که عقلا هستیم بزنیم به چاک یه مشت خل مشنگ رو بیارن سر کار!
بیبین احمد!
مبادا اینا رو ببخشیا! این یعنی ماها مالیدیم! همچی باید با پشت دست بزنی دک و دهن شون رو پیاده کنی.
ای شرف اهل قلم! ای جیگر طلا!
محکم باش و بدان که دنیا فقط به مُحکما وفا کرده. بعد ایشاللا که همه مون مُردیم، اون دنیا دیگه زیاد مهم نیست چی میشه. یا می کنن ما رو یا می کنیم اونا رو.
به قول اون یارو احمد شاملو:
بدبخت کچل! ای ابله! من عدوی تو نیستم؛ انکار تو ام! (چی گفتم؟! هارهارهار)!
رفتی مجاور شدی ما رو هم دعا کن. من هم از همینجا، وسط امامزاده عمو سام تو رو دعا می کنم.
داش ات عبدالکریم
آذر ماه ۱۴۰۱
****************** نامه ای به احمد زیدآبادی؛ شرف اهل قلم و گنج پر رنج و الم؛ عبدالکریم سروش
معرفی نیروهای نظامی و شبهنظامی سرکوبگر در ایران
خبرگزاری فارس هک شد