Monday, Dec 5, 2022

صفحه نخست » مشتِ آهنین، مهران رفیعی

Mehran_Rafiei.jpg

تقدیم به مبارزان انقلاب زن، زندگی، آزادی

ز مشتِ آهنین گردی پشیمان
که پولادین بود سندانِ ایران
چُماقت را مزن بر فرقِ مردُم
که چوبت می‌کُشد چون نیش کژدُم
چرا رفتارِ تو مثلِ بشر نیست؟
ز رنگِ معرفت در تو اثر نیست؟
مَنه افسارِ خود در دستِ دزدان
که سیلی می‌خوری از دستِ گُردان
بیا بیرون از آن سوراخِ پنهان
که افیون می‌کند حالت پریشان
نه موشک می‌کند دیگر علاجت
نه از بمبِ اتم گیری تو حاجت
شنیدی قصهِ زن زندگی را؟
صدایِ سرکشِ آزادگی را؟
بزن بوسه برین خاکِ پر از خون
بگو: درمانده‌ام، مجنون ومغبون
اگر افزون کُنی با ما لجاجت
بکوبد کاوه‌ای مغز و ملاجت
زمستان بگذرد‌ای پیرِ نادان
پس از عزلت شود ایران بهاران
خمینی در وطن جایی ندارد
کز آن ظالم فقط آتش ببارد
سر انجامِ تو هم بهتر نباشد
که از هر فتنه‌ات جز خون نپاشد



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy