Thursday, Dec 8, 2022

صفحه نخست » ۱۴، ۱۵، ۱۶ آذر تمام شد؟ حالا اجازه هست حرف بزنیم؟؛ ف. م. سخن

88A79954-77B2-4514-B907-F1F84B8EABAD.jpegبا عوام در افتادن، کار ابلهان است و دهن به دهن گذاشتن با آن ها عین حماقت.

اما وای به روزی که خواص، به دنبال عوام راه بیفتند و روی سخن ات با آن ها باشد.

در اینجا بگذارید فرق میان «ملت» با «جماعت» را بگویم که معمولا در نوشته هایم هر دو را در جای خود به کار می برم ولی برخی این دو را یکی می گیرند.

در اعتراضات اخیر، «ملت»، با نهایت قدرت و شجاعت و درایت، به وسط میدان آمد و هر آن چه می توانست کرد و هنوز هم می کند و بعد از این هم خواهد کرد.

«جماعت»، اما آن عده ی خاصی هستند که خود را جای ملت جا می زنند و خواسته ها و تفکرات و توهمات خود را به ملت نسبت می دهند.

بخش عمده ای از این «جماعت» در خارج از ایران زندگی می کنند و خود را عین «ملت» می دانند.

در میان این جماعت، نادانان به کنار، هستند سوءاستفاده چی های پَست ی که «ملت» برای آن ها وسیله ای شده است برای رسیدن به اهداف شخصی شان به نام اهداف ملی.

این از تعریف ها.

می رسیم به عملکرد ها، و هدر دادن انرژی و هست و نیست «ملت» به دست این «جماعت».

همین جریان ۱۴، ۱۵، ۱۶ آذر و دمیدن در شیپور اعتصابات را در نظر بگیرید.

اگر پیشاپیش می گفتیم که این اعتصابات، به جایی نخواهد رسید ما را به کاراکتر کارتون گالیور تشبیه می کردند که دائم با ناامیدی می گفت: من می دونستم!

می گفتند: انقلاب داشت پیروز می شد، این با نوشته های ناامید کننده اش نگذاشت کار به نتیجه برسد!

(ابله ها فکر می کنند، دیگران هم مثل آن ها خودشان را محور عالم می بینند و فکر می کنند ۸۰ میلیون جمعیت ایران منتظر نشسته ببیند آن ها چه می گویند تا انقلاب بکنند یا نکنند!)

اگر حالا که توفان در حال فرو نشستن است، بنشینیم و آن چه شده است را زیر ذره بین عقل و منطق قرار دهیم، خواهند گفت: دیر شد، چه فایده!

جماعت، به ملت می گویند اعتصاب کنید!

ملت جان به لب رسیده، با گذشتن از امنیت جانی و مالی و شغلی خود و خانواده شان، به امید گشایشی در کار اعتراضات، اعتصاب می کنند.

جماعت اما، هرگز نمی گویند، مکانیسم اعتصاب چگونه باید باشد. آن ها تلاشی برای پشتیبانی عملی و مالی از اعتصابات نمی کنند.

آن ها در گوشه ای می نشینند و با نام و بی نام، فرمان اعتصاب صادر می کنند.

بعد هم که کار به نتیجه نمی رسد، دست در جیب، به آن سوی پیاده رو می روند و در حالی که به آسمان نگاه می کنند، سوت زنان به زندگی خود ادامه می دهند تو گویی نه خانی آمده است و نه خانی رفته است.

این وسط زندگی مردم به خطر افتاده است به جهنم! زندگی من که نبوده است نگران اش باشم.

از «رهبران» یک شبه روییده هم خبری نیست. آن ها در حال گذاشتن ویدئو کلیپ هستند و پخش موسیقی و ویدئوهای فحش خواهر مادر دادن به حکومت.

یکی شان دکان گفت و گوی اش با تلویزیون های خارجی و «اپوزیسیون» حسابی گرم شده است و برای هر گفت و گو ارقام دلاری یی دریافت می کند که هوش از سر آدم می پراند.

آن یکی همچنان تی شرت زلنسکی به تن دارد و از پیروزی قریب الوقوع مردم داد سخن می دهد.

یکی دیگر که عاقل است و احساس مسوولیت می کند، کنار کشیده و به توصیه ی عقلا گوش داده که با طناب جماعت هیاهوچی به داخل چاه ویل دهان های گشاد نرود.

آن یکی دنبال فیلم بازی کردن خود رفته و وظیفه ی انسانی اش را در حد خودش انجام داده است.

از با نام و نشان ها هم چیزی نگویم بهتر است. با قیافه ای جدی و انقلابی فرمودند «فقط یک کلمه: اتحاد! والسلام!» و شاخ غول را با این یک کلمه شان شکستند!

الان هم که کریسمس و سال نوی میلادی نزدیک است، وقت مرخصی رفتن و کمی به خود استراحت دادن است.

این وسط بچه های ایران، ویلان و سرگردان، جان شان را در کف دست گرفته اند و سگ های هار حکومت نکبت که با برنامه ریزی عقب کشیده بودند در حال جلو آمدن برای گرفتن و دریدن هستند.

دخترها یی که شجاعانه حجاب از سر برداشتند، منتظر توفان سرکوب هستند. دانشجوهایی که فریاد شان تمام ایران را پر کرد، منتظر عواقب انضباطی و امنیتی هستند. اعتصابیون باید دنبال باز کردن حساب های بانکی و راه انداختن کار و کاسبی شان بدوند. به حبس افتادگان باید منتظر بیدادگاه ها و صدور حکم شان بمانند.

و وای اگر توماج و توماج ها را نشان دهی که زیر شکنجه، مجبور به حضور در نمایش های تلویزیونی دستگاه های امنیتی شده اند.

«جماعت نامرد» خواهند گفت این ها را نشان ندهید و دل مردم را خالی نکنید! شما با کله بروید وسط گرگ ها ما این پُشت حمایت تان می کنیم!

در این باره، با جزییات بیشتر خواهم نوشت.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy