بعد از ۴۳ سال افتوخیز اپوزیسیون خارجنشین و گسترهی شک و عدم اطمینان آنان به یکدیگر که هر کس دیگری را مأمور حکومت اسلامی میدانست، به لطف شهامت بینظیر انقلابیون زن، زندگی، آزادی و حدود سه ماه پایداری تحسینبرانگیز جوانان ایران به یکباره پردهها کنار رفت و چهره زشت حکومت ریا برای چند سد باره نمایان شد که این موج مهاجرین ایرانی نه تنها اعتقادی به نکبت اسلامی ندارد بلکه بر عکس تمام تبلیغات حکومتی دل و جانش در ایران است، جز معدودی انگشتشمار جیرهخواران حکومتی که سعی میکنند چهرههای خود را پنهان کنند. کسی را دل در گرو حکومت نکبت نیست و این خیل چند میلیونی آماده همهگونه همکاری با نیروهای درون ایران و ایفای نقش حمایتی پشت جبهه انقلابیون و بازتاب صدای آنان خواهد بود. این نهایت کاریست که از ایرانیان خارجنشین ساخته است.
آماده به خیابان آمدن، پرداخت هزینههای مالی و شغلی و پیگیر بودن در بازتاب صدای ایرانیان درون کشور. در آن سوی دیگر این معادله گروه الیت و کسانی که به اصطلاح به عنوان چهرههای شناختهشده و خوشنام خارج کشور در میان ایرانیان خارجنشین مقبولیت دارند ظاهراً، میگویم ظاهراً، از یک نشست و گردهمایی ساده هم عاجزند.
ما در میان اپوزیسیون چهرههای معروف زیاد داریم ولی خوشنام و مقبول به اندازه انگشتان یک دست هم نیستند و دریغا که همین تعداد کم هم هنوز نتوانستهاند در میان خود به یک اجماع برسند.
خانم علینژاد با آن شهرت بینالمللی هنوز وقت خود را صرف همان برنامه ۷ـ۸ساله همیشگی، گر چه با ارزش، اما تکراری میکند. آقای اسماعیلیون با یک نهیب، ـ با عرض پوزش ـ از ترس آنکه به او برچسب رهبریطلبی و بلندپروازی سیاسی بزنند، سکوت اختیار کرده است. علی کریمی را با داشتن پتانسیل بسیار ظاهراً به بازی نمیگیرند و در این میان شرایط شاهزاده از همه تأسفبرانگیزتر است.
ایشان با آن اقبال عمومی و آشنایی با نرمهای بینالمللی و باز بودن بسی درها چنان در انفعال است که حضور برای دیدن فیلمی مهمترین خبر چند هفته اخیرش بوده. به نظر نگارنده مشکل اصلی ایشان شاید عدم صداقت با خودشان است. شاهزاده بارها اعلام کرده است که علیرغم مقام و نسب خویش یک جمهوریخواه است. چه به عنوان یک فرد معمولی و چه به عنوان ولیعهد برای طرفداران خاندان پهلوی و پادشاهی خواهان این نظر ایشان قابل احترام است. اما ایشان نمیتوانند از دو سوی دهانشان سخن بگویند. ایشان با این رفتار تشکیکآمیزشان هر دو طیف گسترده اپوزیسیون را در حالتی سر در گم نگه داشتهاند. گر چه به عنوان یک جمهوریخواه ایشان را فرد صادقی میدانم ولی ایشان هم برای ایجاد اطمینان باید قدمهایی اساسی بردارد. ایشان در یک اقدام نمادین باید رسماً از ولیعهدی استعفا دهد.
در آن طرف ماجرا طرفداران خاندان پهلوی، سلطنتخواهان و مشروطهخواهان طیف بسیار عظیمی از اپوزیسیون را تشکیل میدهند که بدون همراهی آنان بدون شک هیچ تغییری در ایران انجام نخواهد شد. با این گروه عظیم چه باید کرد؟ آنان را دلسرد کرد و از جبهه انقلاب راند؟ نه هرگز. آنان ایراندوستانی واقعیاند و به وطن خود عشق میورزند. آنان هم همهگونه حقی دارند که نماد خود را داشته باشند. در انقلاب زن، زندگی، آزادی چه نمادی برای آنان و میلیونها زن آزادیخواه ایران بهتر از یک ملکه آینده جوان، روشنفکر، زیبا و تحصیلکرده است که خون پادشاهی هم در رگهایش جاری.
نگارنده حدود ۴ سال پیش در فاصله جنبش ۹۶ و آبان ۹۸ در گفتاری در کیهان لندن همین پیشنهاد را به شاهزاده کردم. در آنجا نوشتم که زنان و دختران ایران در انقلاب آینده ایران نقشی اساسی و تعیینکننده را ایفا خواهند کرد. و با وجود شاهدخت نور در پیشاپیش خاندان پهلوی انقلاب شتاب بیشتری خواهد گرفت. البته من هرگز نمیتوانستم زن، زندگی، آزادی را پیشبینی کنم ولی آمدن زنان بهعنوان جلوداران انقلاب کاملاً محسوس بود. شاهدخت نور در دامان شهبانو فرح پرورش یافته، زنی فرهیخته که حتا در میان دشمنان به خوبی از ایشان یاد میشد. اگر شاهزاده با گشودن این گره کور بتواند در ایجاد اطمینان و حرکت به سوی ایجاد یک ائتلاف برای یکپارچگی اپوزیسیون تسریع کند نباید شکی در این راهکار بکند.
انقلاب ایران از فقدان یک سخنگوی واحد رنج میبرد اجازه ندهیم این فرصت از دست برود.