این روزها بحث پیرامون ضرورت تشکیل شورای رهبری اپوزیسیون توسط برخی محافل محیل از جمله تلویزیون ایران اینترنشنال با طراری و طراحی تردستانه و هنرمندانه ای بسیار داغ شده است. این رسانه که در طی سه ماه گذشته مجریان و خبرنگاران خود را بعنوان نمایندگان غیر مستقیم ملت ایران به صحنه های مختلف تصمیم گیری و تاثیرگذاری مانند کلاب هاوس یا کمیته حقوق بشر پارلمان اروپا می فرستاد, اکنون با زیرکی و تردستی به مصاحبه با میهمانان رسانه ای خود پرداخته تا آنها را بعنوان رهبران بل الفعل جنبش "زن زندگی آزادی" معرفی و متقاعد کنند و علنا در مصاحبه های به آنها می گوید : ملت منتظر شما هستند تا به همراه بقیه "میهمانان آرزومند" ء معرفی شده توسط ما ردای رهبری را بر تن نموده و بیرق رهایی را برای رهبری "توده ها" به دست گیرند. برای این کار از سوته دلان سوگوار گرفته تا هنرمندان هالیوودی و ابنالوقت های موج سوار و طبل گونه اما پرهیاهو استفاده می شود.
حدود ٤٤ سال پیش در نیمه دی ماه ١۳۵٧ رهبران آمریکا, انگلیس, فرانسه و آلمان (غربی) در جزیره ای به نام گوادلوپ (Guadeloupe) که مستعمره فرانسه بود برای تعیین تکلیف آینده ایران کنفرانسی تشکیل دادند که سرنوشت پایانی سلطنت را رقم زد, و تصمیم گرفته شد برای جلوگیری دسترسی اتحاد جماهیر شوروی به آب های گرم خلیج فارس و دریای مکران بهترین گزینه یک حکومت مذهبی ضد کمونیستی در ایران است. و اینگونه شد که سرنوشت ملت ما در جزیره ای دوردست و گمنام آن هم به دست دیگران رقم زده شد. اما افسوس و هیهات در آن زمان ملت هیجان زده که خواهان سرنگونی رژیم شاه به هر قیمتی بودند و قدرت تردید و تعمق از آنها سلب شده بود, با تردستی طرفداران خمینی نه تنها نپرسیدند که چرا بیگانه باید برای ما تصمیم بگیرد, بلکه مطیع و رضامندانه در عمل هورا کشیدند.
دولت های مستبد منطقه نظیر عربستان و قطر که سرمست از ثروت بیشمار بادآورده نفتی هستند بی پروا و گستاخانه تلاش می کنند با پول پاشی سخاوتمندانه حتی در امور ابرقدرت هایی مثل آمریکا و اتحادیه اروپا نیز دخالت کنند. حال چند روزنامه نگار که جای خود دارند. پس لرزه های رسوایی بزرگ "قطر گیت" در پارلمان اروپا تازه آغاز شده است و اوا کایلی معاون رئیس پارلمان اروپا فقط یکی از قربانیان "رشوه بگیر" آن است. روبرتا متسولا، رئیس پارلمان اروپا به درستی هشدار داد که دموکراسی اروپا در قلب اروپا و همچنین جوامع آزاد و دموکراتیک هدف حمله قرار گرفته اند. حال اگر کشور قطر با تعداد جمعیت شهروندان بسیار کمتر از چهارصد هزار نفر می تواند معاون رئیس پارلمان اروپا را "بِخَرد" تصور کنید کشور بسیار بزرگتر و ثروتمندتر عربستان سعودی چه کارها که نمی تواند بکند. از دخالت و لابیگری بیشمار در دولت و کنگره آمریکا گرفته تا قتل مخالفین خود مثل جمال قاشقچی.
نگارنده هرگز باورمند به "تئوری توطئه" نبوده و نیست و همه وقایع را حاصل دسیسه بیگانگان نمی داند. زیرا معتقدم به دور از ساده سازی روانشناختی باید در جستجوی علت و معلول حوادث از منظر داده های علمی و مستند و حقیقی به دنبال پاسخ های قطعی و واقع گرایانه حقایق رفت. اما همانگونه که تلاش پشت پرده قطر برای تاثیرگذاری در پارلمان اروپا زائده توهم نیست, پول پاشی و لابیگری عربستان در آمریکا و انگلستان و دیگر کشورها نیز منبعث از تئوری توطئه نیست. همانگونه که رژیم جنایتکار, ضدایرانی و کودک کش جمهوری اسلامی هزینه های فراوانی برای دخالت در امور کشورهای عربی هزینه کرده است, متاسفانه باید بپذیریم که کشورهای عربی و در راس آنها عربستان نیز مقابله به مثل می کنند. نگارنده در طی سالها در باره شبکه های تکفیری وهابی فارسی زبان و تمرکز لیزر گونه پروپاگاندای مذهبی و مغزشویی آنها بخصوص بر روی بلوچستان مطلب نوشته و گفته؛ و تهدیدها و دشنام ها را به جان خریده ام؛ زیرا سر سوزنی واهمه ندارم.
بنده با حمایت مشروع و حقوق بشری نهادهای بین المللی و حتی کشورها از مبارزه ملت ایران کاملا موافقم. موارد اخیر و بسیار پسندیده آن تشکیل کمیته حقیقت یاب توسط شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد, اخراج رژیم از کمیسیون مقام زن سازمان ملل متحد, محکومیت رژیم در مجمع عمومی سازمان ملل متحد, تلاش های بی وقفه و قابل ارج نهادهای حقوق بشری بین المللی, محکومیت و تحریم رژیم توسط دولت های دموکراتیک و آزاد جهان فقط چند نمونه قابل تقدیر هستند. لذا هرگر بیگانه ستیز نبوده و نیستم, بلکه خود را بخشی از "دهکده جهانی" می دانم. حتی تاسیس رسانه های فارسی زبان توسط کشورهای دموکراتیک و پاسخگو نظیر بریتانیا و آمریکا و پوشش اخبار قیام ملت توسط آنها را بسیار مغتنم, مثبت و ضروری ارزیابی می کنم.
اما وضعیت با دولت های مستبد, مذهبی, مرتجع, ضد زن و غیر شفاف با دولت های دموکراتیک غربی از زمین تا آسمان فرق دارد. وانگهی حتی اگر اینگونه کشورها رسانه ای, نه از حُب علی که از بغض معاویه, برای فشار بر جمهوری اسلامی تاسیس کنند, استقبال برخی از هموطنان "مشتاق و هیجان زده" قابل درک است. اما آنچه قابل درک و پذیرش نیست, تلاش تاسفبار جهت "رهبر تراشی" و موج سواری و بقول خودشان "مصادرة على المطلوب" می باشد. در نتیجه پوشش ٢٤ ساعته اخبار قیام نمی تواند توجیه یا پوششی برای پیشبرد نقشه های پشت پرده "رهبر سازی" توسط بیگانگان با عده ای روزنامه نگار و خواننده و هنرپیشه باشد. در اینکه رژیم جنایتکار باید هر چه سریعتر با اتحاد ملی و تشکیل شورای رهبری دموکراتیک به زباله دان تاریخ سپرده شود, شکی وجود ندارد. اما باید ملت ایران و اپوزیسیون درون مرز و برون مرز این شورای رهبری انتقالی را از طریق رای گیری دموکراتیک و آزاد و شفاف انتخاب کند. نه اینکه یک دولت مرتجع با پول پاشی و رانت رسانه ای و از طریق کارمندان خود شورایی را دستچین و منتصب کند. تاریخ مصرف چنین شوراهای سفارشی سالهاست که سپری شده. و لذا مقبولیت عمومی پیدا نخواهند کرد.
انتخاب شورای رهبری یا انتقالی باید دموکراتیک و شفاف و عمومی باشد
نکته آخر اینکه اگر قرار است شورایی تشکیل شود, باید از طریق انتخابات اینترنتی ایمن و مطمئن و توسط یک نهاد معتبر و با استفاده از شرکتهای قابل اعتماد و موثق اینترنتی که سابقه امانتداری و تخصص در رای گیری (حتی برای پارلمان های کشورهای دموکراتیک غربی) دارند, انجام شود. البته ممکن است اشکالاتی نیز در بطن پروسه باشد, اما قطعا مشکلات آن بسیار کمتر از یک انتصاب خودمانی و غیر شفاف "خودی های" همفکر در اتاق های دربسته خواهد بود. لذا نگارنده جدا پیشنهاد می کند که سیاسیون حرفه ای دست از "رفیق بازی" و تشکیل شوراهای خودی در پشت اتاق های بسته بردارند و اگر واقعا به شفافیت و دموکراسی برای فردای ایران باور عملی دارند, بجای یارگیری و به اصطلاح نخبه گرایی نوع خودی (خودنوع گرایی) و اعلام یک شورای جدید, علیرغم تجربه های متعدد و ناموفق گذشته, اولین قدم شفاف و دموکراتیک را بعنوان خشت اول ساختار آینده ایران با برگزاری یک انتخابات اینترنتی و یا کنگره ای (حضوری) بین المللی یا کشوری و منطقه ای فراگیر و شمول همگان به صورت کاملا شفاف و فرانما و هویدا و بی شبهه برگزار کنند. صد البته در بین اپوزیسیون متوهمین "خودرهبرپندار" نیز هستند که ذاتا به شفافیت و دموکراسی و انتخابات آزاد اعتقاد باطنی ندارند. روی سخن من با این نوع افراد نیست.
هموطنانی که به اصل انتخاب به جای انتصاب و دمکراسی و شفافیت و ضرورت مبرم تشکیل یک شورای مشورتی و ملی اعتقاد دارند می توانند با نگارنده از طریق ایمیل زیر تماس بگیرند و پیشنهادات خود را مطرح کنند تا در مقاله های آینده و گفتگوهای تلویزیونی نگارنده نظرات هموطنان را منعکس کنم. زیرا اگر عده ای غیر دموکراتیک و خودفرازبر و خودمحور بدون رای حداقل بخشی از مردم به قدرت برسند, تجربه تلخ تاریخ ما تکرار خواهد شد و همانند انقلاب ۵٧ نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاکنشان.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن