بارها از پخمگی نظام قدرت در حکومت اسلامی سخن رانده شده و شخصا این نظام را مجموعهای از نخودمغزها میدانم که توان تدبیر و مدیریت سیاسی و اجتماعی ندارند. کاکیستوکراسی (kakistocracy) یا ناشایسته سالاری و پخمه سالاری به حکومتی گفته میشود که احمقها آن را اداره میکنند و در آن بدترین یا کم صلاحیتترین شهروندان در مصدر امور قرار میگیرند.
برای تحکیم چنین گزارهای در ایران میتوان به بسیاری از شواهد و دلایل اشاره کرد که موید حکومت پخمگان، نخودمغزها یا ناشایستگان است. برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
۱. اصولا ماهیت استبداد، خواه دینی، نظامی یا پادشاهی چنین است که فرد مستبد با تعبیه ساختاری نظامی و امنیتی چنان فضا و دریچههای تکثر آرا و چندصدایی را مسدود کرده و مجموعه دگراندیشان را سرکوب، زندان و اعدام میکند که روزنههای نوآفرینی، نوآوری و نوزایی در جامعه را میبندد.
در چنین وضعیتی استبداد پیش از آنکه سبب مرگ اندیشه در نزد دگراندیشان شود، خود آغاز به مردن میکند و حیات او رو به زوال مینهد. برای ساختار استبدادی هیچ گریزی از این قانونمندی نیست. بطوریکه اگر فضای دمکراتیک و آزاد ایجاد کند نوعی خودکشی سیاسی است و بزودی سرنگون میگردد. و اگر فضای اندیشهورزی را مسدود و سرکوب کند، باز در این چنبره فنا بجای بقا در خواهد افتاد. این همان تله حماقت است که پخمگان مستبد در آن فرو میغلطند.
۲. در استبداددینی بویژه ولایتفقیه همواره شاهد بودهایم که این نظام بدنبال تربیت نیروهای سرکوب است. این نظام با شستشوی مغزی حامیان خود و حامیگرایی در پی حفظ و بقای نظام یکتاگرایی و جباریت خود است. او برای تحقق این مهم به بهرهگیری از سرنیزه و تهدید و تحدید آرای مخالف میپردازد. نظامیگرایی نیز نهایت پخمگی و حماقت نظامی است که دریچه دیالوگ و گفتگو را بسته و بجای سخن، گلوله نثار منتقدان خود میکند.
۳. در استبداد دینی و ولایتفقیه، دانش نوین مدیریت کشور از اقتصاد تا جامعهشناسی، فاقد ارزش است. چنانکه خمینی بعنوان ولیفقیه گفته بود که اقتصاد مال خر است. در این ساختار ارزش پول ملی چندان محل توجه نیست و به دلیل رانتی بودن حاکمیت استبداد از طریق منابع نفتی یا غارت منابع ملی، رویکرد حماقت کنار تلاش برای تحمیق مردم، دور ریل ماندگاری بقای موقت استبداد است.
۴. دینخویی و تدبیر زندگی و مدیریت جامعه براساس الگوها، روایات، احادیث، سنتهای نبوی و اموی در ۱۴۰۰ سال پیش از دیگر پخمگیهایی است که استبداد دینی با ناهوشیاری کامل بدان اهتمام دارد. مثلا سالهای متمادی، بانک مرکزی پروژه تحقیقاتی داشت بنام بانکداری اسلامی که سالانه بودجه کلانی دریافت میکرد ولی همچنان نه بانک مرکزی و نه ولی فقیه این نظام نمیداند و نمیفهمد که بانکداری اسلامی یک تخیل احمقانه بیش نیست.
گشت ارشاد اسلامی یا کمیته امر به معروف و نهی از منکر نیز از نمونه دیگر سیاستهای اجتماعی است که برگرفته از الگوهای سدههای پیشین به زور اسلحه و قانون شرع به خورد جامعه داده میشود! امری که سرانجام سبب خیزش خردجمعی علیه پخمگانی شد که هنوز نیز با اصرار بر حماقت خود از آن دفاع میکنند حتی اگر به قیمت سقوط نظام تمام شود.
۵. نظام نخودمغزها سالهاست به فرهنگ/اخلاقسازی دروغین میپردازد تا با توجیه دروغ و فریب تلاش کند حکومت و قدرت را حفظ کند. میزان انرژی که نظام اسلامی در طول چهل سال صرف شوراهای مختلف فرهنگی و فعالیتهای فرهنگی و ایدیولوژیک کرده است چنان ناکارامد و بیفرجام بوده که امروز حتی میتوان نزد کودکان شواهد خلاف آنرا مشاهده کرد. اگرچه نظام نخودمغزها همچنان بر آن اصرار دارد.
۶. جادوگری بجای هنر و تعزیهگری بجای تئاتر و منع موسیقی و ایدیولوژیک کردن سایر حوزههای هنری مانند فیلم و نمایشگری چنان در دستور کار قرار گرفته است که گویی نوعی لجاجت بر حماقت در هسته اصلی نظام نخودمغزها وجود دارد که قصد پندگیری و بهبود روشها و سیستم را نمیتوان از آن انتظار داشت.
۷. برخورد سرهنگی با امور فرهنگی نیز از زمره حماقتهای دیرین است که نخودمغزها همچنان بر طبل خالی آن میکوبند. فقدان فرهنگ جایگزین در مقابل ضدیت با فرهنگ ایرانی چنان فضایی را تعبیه ساخته است که نظام نخودمغزها با زور سرنیزه و بخشنامهها در تلاش برای فرهنگسازی است. اختراع سنتهای دینی برای جایگزین سازی الگوهای فرهنگی چنان هزینهبر و بی ثمر است که هر ذهن سادهاندیشی یه این سیاستها خرده میگیرد.
۸. ستیز با جهان و دنی دانستن دنیا برای بهشتی موعود از دیگر بلاهتهای مجموعه پخمگانی است که بنام بهشت، جهان اجتماعی و زیست انسانی مردم را به جهنمی تبدیل کرده اند. دنیاگریزی و آخرتگرایی چنان با چماق سفاهت بر طبل سماجت نواخته میشود که بسیاری از ممالک دیگر و دانشمندانشان را به شگفتی وامیدارد. فقدان دانش و عزم و هضم روابط بینالملل و سیاست متعلق بدان سبب ستیزهجوییهای بیمنطقی شده که فرصتهای توسعه و حتی ماندگاری خود نخودمغزها را نیز از بین میبرد.
۹. ایدیولوژی پوسیده مغز نیز از دیگر خصایص استبداد نخودمغزهاست. ایدیولوژی نرینه، دینخو، فاسد، قدرتطلب، خشونتگرا و دروغگار بنیانش بر نااستواری است و بمصداق یکی بر سر شاخ، بُن میبرید، حاکی از پایههای سست استبدادی است که ایدیولوژی اش نه متکی به مردم است، نه روایت درست و حقیقی از تاریخ است و نه منطق درستی برای دفاع و عقلانیت دارد این ایدیولوژی اساسا رو به انقراض است.
۱۰. هوادارن نخودمغز نیز خود از نخودمغزهایند. از همان بدو انقلاب ۵۷ مجموعه کسانی که بدنبال ایدیولوژی اسلامی رفتند از نخودمغزهایی بودند که خمینی را امام سیزدهم معرفی کرده و عکسش را در ماه تخیل میکردند. هنوز نیز مجموعهای از بسیجیان و لباسشخصها اگرچه بنظر میرسد بدنبال منافع خود هستند ولی طیف گسترده ای از نخودمغزهایی هستند که همه ساله سبب دوام استبداد پخمگان میشوند.
۱۱. فرار و تهدید نخبگان توسط حاکمیت پخمگان از دیگر شاخصهای نخودمغزهاست. حکومت شایستهسالاران همواره به جذب نخبگان روی میآورد. از سوی دیگر مجموعه نخود مغزها هرگز اندیشه و ایدههای دیگر و فراتر و برتر از خود را برنمیتابند. بی سبب نیست که در حکومت نخودمغزها، مجموعه بزرگی از نخبگان یا فرار از کشور را ترجیح میدهند و یا توسط عوامل نخودمغزان مشمول زندان، خفقان، سانسور و اعدام میشوند.
۱۲. بسیج نخودمغز نیز از زمره دیگر ارکان نظام نخودمغزهاست. این رویه منحصر به ایران نیست بلکه در اکثریت نظامهای فاشیستی، تیرانیک، توتالیتر و دیکتاتوری همواره لشکر حسینی برای سرکوب مخالفان تربیت شده و میشوند. بسیجیان خود محصول تربیت نخودمغزانی هستند که با دادههای پوچ اینجهانی تا اخرتجویانه تحمیق شده و چماق دست صاحبان قدرت استبدادی میشوند.
۱۳. تک حزبی بودن نیز از زمره ویژگیهای این نظام نخودمغزان است. نخودمغزها اگرچه مفهوم حزب را نه میفهمند و نه بدان قایل هستند ولی در فضای تنگنای سیاسی به تاسیس حزب خود که همانا حزب نخودمغزهاست میپردازند. بهترین حالت استبداد دینی در طول حیات خود این بود که حزب موتلفه، روحانیون و روحانیت و دیگر پخمگان پیرامون ایدیولوژی حماقت خود را طراحی و دستمایه فریب مردم کردند.
۱۴. رویکرد جنسی به انسان از مختصات ویژه استبداد نخودمغزان ولایی است. بطوریکه طبق نظر فقاهتی خمینی و بسیاری دیگر وطی یا بهره جنسی از بدن نوزاد دوساله تا دختران نابالغ زیر نام نکاح یا تجاوز آشکار چنان متعارف و متداول است که نسخه های رسمی آن را در بیت ولی امر مسلمین بنام سعید طوسی یا در زندانهای حکومت نخودمغزان حتی امروز در کوران بازداشت مردم معترض در صف انقلابی دیگر شاهد هستیم.
۱۵. نرخ مطالعه پایین بخاطر سانسور گسترده و اختصاصی دادن هم معارف بشری به تنها کتاب مقدس از دیگر مشخصههای حکومت نخودمغزانی است که هرتولید فکری، هنری، ادبی و تاریخی باید مبتنی و منتهی به مفاد کتاب مقدس گردد. ساختار فکری تککتابیها محصول یکتاپرستی و مونارکی در قدرت ولایتی است که خود را باهمه پخمگی، در مرکز جهان فرض کرده و داعیه رهبری جهانی دارد .
۱۶. گرایش اصلی حکومت پخمگان به حکومت مافیایی «کلپتوکراسی» یا دزد سالاری است که از حکوتهایی با ویژگیهای منفی بشمار میرود. کلپتوکراسی، نظامی است که دزدان آن را اداره میکنند، در این نظام حکومتی مقامات رسمی و تمام طبقه حاکم در کل به دنبال پیگیری منافع خویش و افزایش ثروت و قدرت سیاسی خود هستند و تمام این کارها را به حساب و هزینه کل مردم انجام میدهند.
۱۷. مدیریت کرونا از زمره شواهد معاصر در ناتوانی و بلاهت در مدیریت بحران است. قریب یک میلیون نفر کشته ناشی از بیماری کرونا بخاطر تعلل، سماجت، دشمنستیزی کاذب، سودجویی مافیایی و حماقت بخشهای نظامی و امنیتی در کشف ویروس کرونا با قابلمه و آنتن! سبب شد که ایران بیشترین قربانی کرونا را دهد. محصول ناکارآمدی مدیریت کرونا و قرنطینهسازی گسترده زمینه فوران ناکامی فراگیر مردم و اغاز جنبش انقلابی امروز را فراهم ساخت.