بعد از اینکه جنبش بهارعربی که حول و حوش سالهای 2010 و 2011 در کشورهای عرب خاورمیانه و شمال آفریقا اتفاق افتاد، بسیاری از تحلیلگران خود را آماده روبرو شدن با خاورمیانه ای جدید کرده بودند. این جنبش که اسامی دیگری همچون "بیداری عربی" و یا "قیام عربی" را هم به خود اختصاص داده بود، به سرعت در کشورهای بسیاری در خاورمیانه گسترش پیدا کرد و حتی باعث تغییر حکومت در سه کشور لیبی، مصر و تونس گردید. هنوز هم تصاویر تلویزیونی از دادگاه حسنی مبارک و یا تعرض به معمر قذافی و اخبار مربوط به فرار زینالعابدین بن علی، رئیسجمهور تونس، در حافظه تاریخی مردم منطقه و جهان تازه است. اینکه چرا ما با خاورمیانه ای جدید و نوظهور پس از این قیام گسترده روبرو نشدیم، نکته ای قابل تامل در این جنبش است. سوالات بسیاری در اذهان نقش می بندد که:
- آیا دستهایی پشت پرده بود که این جنبش را به ثمر نرساند؟
- آیا کشورهای غربی یا شرقی و یا هر دو، شروع به کنترل این جریانات کردند تا آتش این جنبش، دامنگیر باقی نقاط جهان نشود؟
- آیا این جنبش بدون پشتوانه فکری و نظری، فقط جنبشی با پایه های فقر اقتصادی بوده است و به دلیل فقدان اندیشمندان و رهبران سیاسی محکوم به نابودی گردید؟
- آیا جرقه این جنبش که با خودسوزی محمد بوعزیزی در تونس زده شد، بدان اندازه تاثیرگذار نبود که تا آخرین مهره این دومینو رو به پایین بیاندازد و طرحی نو و ماندگار در خاورمیانه ترسیم نماید؟
و بسیاری آیاهای دیگر که مقاله ها و تحلیل های فراوانی درباره این جنبش و چرایی آن نوشته شده است. اکنون پس از چند سال که از بهار عربی گذشته، بسیاری پا را فراتر از تحلیل گذاشته و معتقدند که بهار عربی باعث بدتر شدن وضعیت خاورمیانه و شمال آفریقا شد. بسیاری از کشورها دچار بی ثباتی شدند و منطقه نیز محل ظهور گروه های شبه نظامی و بنیادگرای متعددی گردید. درعین حال، عده ای دیگر بر این عقیده اند که بهار عربی اگر هیچ دستاوردی نداشته، همین بس که تعدادی از بدترین دیکتاتورهای موجود رو به پایین کشیده که این خود امری مثبت و شایان توجه است.
قصد من این نیست که به تحلیل دلایل ضعف یا قوت این جنبش بپردازم، اما با برخی صاحبنظران همنظر هستم که هدف نهایی بهارعربی که همانا استقرار نظامهایی دموکراتیک، رهایی از قومیت و قبیله گرایی و تقسیم عادلانه ثروت بین اقشار مردم بود، هرگز تحقق نیافت.
صد البته، این حقیقت را نمیتوان نادیده گرفت که اگر هر جنبشی رو به درختی تشبیه کنیم که در حال رشد و نمو هست تنه اصلی آن درخت، دلیل و خواستگاه اصلی آن جنبش است که شروع آن جنبش و جرقه اصلی آن حرکت اعتراضی میباشد.
درخت زیبا و جوان انقلاب "زن، زندگی، آزادی" دارای بدنه ای بسیار قطور و ستبراست و مایه تعجب آنکه، ریشه اصلی این درخت زیبا، تامین نان شب ومصائب اقتصادی ناشی از فقر تحمیلی از سوی حکومت بر مردم نبوده، بلکه پایه اصلی آن بر "آزادی" بنا نهاده شده است. آیا در 100 سال اخیر جنبشی را سراغ دارید که از دل جامعه ای با این مشکلات عدیده و بزرگ همچون فقر، فساد و مشکلات فرهنگی، مردمانش چنین شعارهای مترقی و تحول گرایانه ای سر بدهند؟
اکنون مایلم دلایل انتخاب عنوان "بهار ایرانی" برای این چند خط دلنوشته را با شما به اشتراک بگذارم. من بر این اعتقادم که سطح فرهنگ و اندیشه این مردم رنج دیده و پیگیر دموکراسی، از مشروطه تاکنون، بسیار عجیب و قابل تحسین است و ما در این نقطه جغرافیایی از جهان، در حال ارائه تعریفی جدید از سبک تغییر نظام سیاسی هستیم. برای واضحتر بیان کردن منظور خویش، نمونه هایی را ذکر می کنم.
تا قبل از مهاتما گاندی در هند فلسفه "ساتیاگراها" یا مقاومت بدون خشونت برای جهانیان قابل درک نبود، آیا می شود با این نوع طرز تفکر، سلطه بریتانیا بر هند را به عقب راند؟ لیکن دیدیم که به سرانجام رسید و این نوع تفکر مبارزاتی، جهانی شد. نلسون ماندلا هم با تمام سختی ها و رنجهایی که تحمل کرد، بعد از به قدرت رسیدن، منادی آشتی بین سفیدپوستان و سیاه پوستان در آفریقای جنوبی گردید. حرکتی پیشرو در زمان او، که بعدها ارزش این حرکت ماندلا در برقراری آرامش در آفریقای جنوبی، بخوبی مشخص شد.
من معتقدم جنبش و یا انقلاب 1401 ایران، یک حرکت نوظهور در بین جنبش های اصیل جهانی است که در عین حال مشخصه های خاص خود را دارد. اگر این جنبش را با معیارهای انقلاب های به وقوع پیوسته در طول تاریخ و یا جنبشهایی که در گذر زمان اتفاق افتاده است، مقایسه نکنیم، بهتر می توانیم تعریف جدیدی از این حرکت اصیل در منطقه خاورمیانه و حتی جهان ارائه دهیم. ما در حال خلق معانی جدیدی از یک بهار ایرانی هستیم که نوید دهنده تغییردر معادلات منطقه ای و چه بسا جهانی می باشد.
بعد از 3 الی 4 ماه این جنبش زنده و بالنده، در حال بسط دادن شاخ برگهای خویش است، بدون برخورداری از رهبریتی واحد و با جمع آوری تمامی سلیقه های متضاد با شعاری سراسر الهی و انسانی. تمامی اقشار مردم با این حرکت همذات پنداری می کنند؛ سیاست مداران اروپایی با کمی آگاهی از مبانی این حرکت به آن می پیوندند؛ افراد تاثیرگذار در عرصه های هنری، ورزشی و فرهنگی با کمی آگاهی نسبت به این حرکت طرفدار آن می شوند؛ صحبت از وضعیت بد معیشیتی، نداشتن غذا برای خوردن نیست. قاعدتاً، همین الان هم کشورهای فقیرتری در جهان وجود دارند که درگیر مصایب اقتصادی بسیاری می باشند؛ یا صحبت از مشکلات فرهنگی نیست که باز هم می توان موارد دیگری را مثال زد. صحبت از تصمیم جمعی مردمی است که با تمام وجود می خواهند به سمت ارزشهای والای انسانی و آرمانشهرحرکت کنند.
بهار ایرانی در حال حرکت است. از پاییز ایران شروع شده و معلوم نیست به فصلهای کدام یک از کشورهای دیگر طعنه بزند. ترس اردوغان در ترکیه و همکاری سازمان امنیت ترکیه (میت) با ایران، نگرانی رهبران شیعی عراق مثل نگرانی مقتدی صدر و یا سکوت معنادار سیستانی، همکاری عجیب و بی پرده قطر با حکومت ایران در طی بازیهای جام جهانی، و پوتین که در بحبوحه جنگ روسیه با اوکراین، نیم نگاهی به ایران دارد و برای مشاوره به نیروهای سرکوبگر، مستشار به ایران اعزام می کند؛ او توانست مردم خود را برای مخالفت با جنگ اوکراین ساکت کند، ولی خطر بهار ایرانی را هم جدی می انگارد. چین بلافاصله حساب خودش را جدا کرد. بدین ترتیب، بهتر می تواند اعتراضها به سیاست "کووید صفر" را کنترل کند. او به مردمش این پیغام را می دهد که ما هیچ دوستی با نظام بنیادگرای جمهوری اسلامی نداریم؛ پس نیازی نیست مثل ایرانیها به فکر جنبش و یا حتی اعتراض باشید!
کشورهای عربی دیگرهم بسیار محتاطانه عمل می کنند و اجازه فعالیت به کنشگران اجتماعی در خاک خود نمی دهند. فعلا نظاره گر هستند و غربی ها بسیار سیاست مدارانه با این جنبش اعتراضی همراهی می کنند زیرا از تجربه خود بسیار خوب بهره می برند. به راستی که این حرکت اعتراضی فراتر از نظامهای حاکمیتی بسط و گسترش پیدا می کند؛ پس باید همراه شد.
نگارنده معتقد است که بهار ایرانی به اعتراضات خیابانی خلاصه نمی شود. پس نباید نگران کم و زیاد شدن مردم در کف خیابان و یا فلان سیاست نظام در برابر معترضان و یا حرکتهای عرزشی ها و یا ... بود.
توجه داشته باشید که انقلاب ژینا با من و شما و فلان سلبریتی و آن کنشگر اجتماعی و آن عباپوش شکلاتی و آن شرف اهل قلم و آن بازیگر و نویسنده و آن ... شروع نشده است که با شل کنم و سفت کنم های ما تمام شود؛ بلکه انقلاب ژینا با اسم رمز ژینا به بهار ایرانی منتج خواهد شد. در برابر این سیل تغییر، یارای مقاومتی نیست. این آب زلال، تمام ما را پاک و مطهر خواهد کرد و تمامی ما در حال آموزش دیدن سبکی جدید از کنش سیاسی، در این جنبش جدید با خصوصیاتی منحصربفرد هستیم.
اطمینان دارم که روح بهار ایرانی درحال آموزش و پخته کردن مردمان این سرزمین است چرا که آنها در حال تغییر در نقشه سیاسی خاورمیانه و تغییر در مناسبات جهانی هستند.
کوچک به این بهار عزیزم نگه نکن کاین فصل، سبز کند همه خشکسالی ما
صدروز در میدان! ابوالفضل محققی
بازآراییی هزلنامۀ عارف قزوینی، م. ت