هنوز وقتی به آوای ملکوتی تلاوتش گوش میکنم غسل واجب میشوم
هادی خرسندی - ایندیپندنت فارسی
این متن کامل است. به ملاحظات قانونی نوشتیم ناقص!
بسم الله الرحمن الرحیم. ریاست محترم دادگاه مردمی! و جناب آقای دادستان! پیش از هرچیز از شما میپرسم آیا بنده با این جسم ناقص میتوانستم اینهمه آدم را بکشم؟ اختیار دارید. به جان همان نوه یک میلیون پوندی لندنزاده، بنده هرشب گریه میکردم. کتاب شعر شاملو را میخواندم و گریه میکردم.
آقای دادستان میفرمایند بنده حتی به کسی که مرا بالا برد و رهبر کرد، رحم نکردم او را کشتم. جناب آقای دادستان مگر بنده معلم شنای ایشان بودم یا مأمور نجات غریق بودم؟ ایشان آدم درستی نبود. دروغ زیاد میگفت. یک دروغش همین که از قول خمینی گور به گور شده بنده را با حقه بازی رهبر کرد. راستش بنده هم رو درماندم.
فرمودند چرا بنده گفتهام باید خون گریه کرد به حال ملتی که من رهبرش باشم. چرا گفتهام؟ حالا ما یکبار یک حرف درست زدیم، بدهکار شدیم؟ باید تقاص پس بدهیم؟ هرکسی خودش را و عقدههای درونی و گرههای روانی خود را بهتر میشناسد.
در مورد بقیه اتهاماتی که در کیفرخواست آمده از جمله قتل زندهیاد ستار بهشتی. همین نیمساعت پیش که بنده را دستبند زده به دادگاه میآوردند مادر آن شادروان در راهرو با نعلینش کوبید توی سر بنده. بنده اگر بادیگاردهایم همراهم بودند مگر میگذاشتند دست این بانو به من برسد؟ یا اگر عمامهام بر سرم میبود مگر نعلین اینجور شپلاق روی سرم صدا میکرد؟ تازه مگر ستار بهشتی تنها جوانی است که ما کشتیم؟
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
یک نکتهای که بنده دقت کردم مورد واکسن هم جزو اتهامات بنده ثبت شده که با ممنوع کردن واکس فایزر خیلیها را به کشتن دادهام. بنده بارها برای آنها که از بی واکسنی مردند فاتحه خواندهام. الان هم به روح آنها درود میفرستم و پیشنهاد میکنم آنها را شهید حساب کنید که بی حساب شویم. من خیر آنها را میخواستم آقای دادستان. واکسن فایزر عاقبت خوبی نداشت. بنده خودم فایزر زدم، عاقبتم را ملاحظه میفرمائید.
این رئیسی موش مرده اول دست و پای تتلو را بوسید که رئیسجمهور شود، بعد به پای من افتاد. حالا رفته علیه بنده اعلام جرم کرده که او را به زور رئیسجمهور کردهام و جلوی ادامه تحصیلش را گرفتهام.
راجع به آقایان مراجع و آیات عظام که بنده متهم هستم به آنها جیره میدادم تا خفقان بگیرند درست میفرمائید. این تقصیر من است یا خود این فسیلهای پیر پاتال مفتخور و زبون و دله و کاسه لیس که خیر سرشان مرجع تقلید یک عده ابلهتر از خودشان هستند؟
راجع به سپاهیان و سرداران و سرهنگان هم عرض کنم، اینها آدمهای بی وجودی بودند. اینها پفیوزانی بودند یکی از یکی بی غیرتتر. آخر آن سردار و تیمساری که منِ آخوند به او سردوشی بدهم، داخل آدم است؟ یک روز یکیشان موقع گرفتن سردوشی نمیدانم پیش فنگ کرد، پافنگ کرد، خیر سرش چه گهی خورد که یکهو لنگش را تا دوبرابر قدش جلوی من انداخت هوا که سه متر پریدم عقب.
در راهرو که میآمدیم یکنفر با عصبانیت فریاد کشید که از بیضه آویزانت میکنیم. بنده حرفی ندارم. یعنی نمیتوانم حرفی داشته باشم ولی اگر جناب آقای دادستان عنایت بفرمایند این بیضه بیست سی سال جای لب و دست و زبان آیات عظام، سرداران، دریاسالاران، تیمساران و بعضی شاعران، نویسندگان، روزنامه نگاران و عطا مهاجرانیهایی بوده است که امروز بار امانت بر دوشش میگذارید.
در مورد قاسم کتلت بنده عرض کنم که دست آمریکا را میبوسم. روزی که از هوا زدند و آن احمق بی شعور را بدون سیبزمینی و ماهیتابه کتلتاش کردند بنده یک ایمیل پهپاد شما درد نکند برای دفتر آقای ترامپ فرستادم که ظاهراٌ نرسیده است.
در مورد موشک زدن به هواپیمای اوکراین ما اگر میدانستیم همسر و فرزند جناب آقای اسماعیلیون در آن هواپیما هستند به گور پدرمان میخندیدیم موشک بزنیم.
بخشی از کیفرخواست مربوط به سعید طوسی بود که چرا بنده دفاع کرده بودم از خلافکاریهای او. بنده دفاعی ندارم ولی همین را عرض میکنم که عادت ندارم جایی که نمک میخورم نمکدان بشکنم. ولی از حق نگذریم که قاری خوبی است. هنوز وقتی به آوای ملکوتی تلاوتش گوش میکنم غسل واجب میشوم.
ریاست محترم دادگاه! آقای دادستان فرمودند میخواهند مرا بدهند مولوی عبدالحمید شلاق بزند. نمیدانم جدی فرمودند یا قصد ترساندن بنده را داشتند. علیهذا اگر قرار شلاق هست همین سید خاتمی خودمان بزند. لااقل اهل تسامح و تساهل است. من میدانم این عبدالحمید با من لج است قایم میزند.
در مورد خلیج فارس که آقای دادستان فرمودند دربست دادم به بیگانه، بنده دادم ریاست محترم؟ بنده رفتم آواز خواندم؟ بنده ترانه خلیج فارس را نخواندم یا آقای ابی؟ چه کسی خلیج فارس را داد به عربها؟ بروید کامنتهای مردم را بخوانید. ببینید مردم چه فحاشیهایی به آقای ابی خواننده کردهاند. شما قضاوت مردم را زیر سؤال نبرید. مردم اشتباه نمیکنند. مردم بيخودی بد و بيراه نميگويند. پدر ما درآمد تا خلیج فارس را برگرداندیم سر جایش. نیروهای ما چهل و هشت ساعت ترانه خلیج فارس را دسته جمعی خواندند تا خلیج فارس را پس گرفتند.
راجع به اعتراضات پائیز گذشته و جنایاتی که ما کردیم دیگر حرفی ندارم. خودتان میدانید که از سر استیصال بود و ما با خون جوانانی که میکشتیم صورت خودمان را سرخ نگه میداشتیم. آخرش هم دیدید که چه وضعی شد. تا روز آخر دوام آوردیم اما ناگهان همه چیز فرو ریخت. مجتبی فرار کرد به سوریه و میخواست هواپیما بفرستد دنبال بنده که کارکنان بیت رهبری بنده را گرفتند تحویل دادند.
در خاتمه از ملت شریف ایران بابت همه جنایتها و خسارتها پوزش طلبیده از دادستان محترم جناب آقای اسماعیلیون و ریاست محترم دادگاه سرکار بانو نسرین ستوده تقاضای رأفت غیراسلامی دارم. انا لله و انا الیه راجعون.
----------------------
سفارش کتاب «تفریح المسايل» و دیگر کتابهای هادی خرسندی در سایت «تفریح بوک دات کام»
رویترز: مبارزات در ایران زیرزمینی میشود