"در این نوشته، روی سخن من با سایبری ها نیست بلکه اپوزیسیون محترم و متینی ست که گاه از شدت استریلیزه بودن و پاکیزه خواهی، حاضر به انجام هیچ عمل جراحی یا حتی پانسمان ساده نیست مبادا مریض حال اش بدتر شود یا بیفتد بمیرد و او مسوول بماند!" ف.م.سخن
***
توضیح واضحات:
این مطلب، نوشته من -ف. م. سخن- است و منعکس کننده ی نظر «خبرنامه گویا» یا تایید این خبرنامه نسبت به محتوای آن نیست.
توضیح دوم: این مطلب طولانی ست. حوصله ی مطلب طولانی ندارید نخوانید.
مقدمه ی طولانی ولی لازم:
حکایت مسخره بازی های اپوزیسیون چپ را که در این روزهای سرکوب و کشتار بچه های مان در ایران مرور می کنم، یاد حکایت تعیین استاندارد برای استفاده از زبان فارسی در رایانه ها می افتم که آخر کار، بدون در نظر گرفتن نظر «ایرانیان فرهیخته و پر چانه»، متخصصان امریکایی و دیگر کشورهای متمدن، برای ما تصمیم گرفتند و فارسی یی که امروز در رایانه و اینترنت استفاده می کنیم محصول تصمیم گیری و تلاش آن هاست!
همین سی سال پیش بود که با شروع گسترش اینترنت در ایران، بحث چگونگی تایپ فارسی به شکل استاندارد در رایانه ها جدی شد و این کار «باید» در مدتی کوتاه صورت می گرفت، و جهان «اهل عمل» برای انتخابی استاندارد، نمی توانست معطل بحث های بی پایان و بی نتیجه ی ایرانیان «اهل حرف» بماند.
در آن سال ها، شرکت نفت برای انجام عملیات رایانه ای اش، ناچار به استفاده از «فارسی ساز»های ساخته ی خود بود و فارسیِ محدودی که در رایانه های شخصیِ بعدی به کار گرفته می شد، همین «فارسی ساز های شرکت نفت» بود (egaf و vgaf شرکت نفت).
با این فارسی سازها می شد برنامه های محدودی را با فونت های فارسی نوشت، ولی وقتی صحبت از اینترنت و استاندارد جهانی یکسان به میان آمد، در اینجا باید تصمیم گرفته می شد که فارسی،،، چگونه باید نوشته شود، چگونه باید تایپ شود، تعداد کلمات چگونه باید شمرده شود، تصحیح جمعی چگونه باید انجام شود، سرچ و جست و جو روی چه کلماتی باید متمرکز شود، جدا سازی و پیوسته نویسی و با فاصله نویسی و بی فاصله نویسی چگونه باید انجام شود و برای این ها اصولا باید فارسی زبان ها از معلومات و دانش خود استفاده می کردند و این معلومات و دانش را بر اساس تصمیم مشترک در اختیار متخصصان بین المللی قرار می دادند.
در آن سال ها، استاد کریم امامی اولین کسی از میان اهل ادب و فرهنگ بود که به طور جدی از رایانه شخصی استفاده می کرد و به امکانات بی پایانِ این غول درون شیشه ی در حال آزاد شدن پی برده بود، و این در زمانی بود که بیش از ۹۰ در صد اهل فرهنگِ بی سوادِ ایرانی، رایانه های شخصی را اسباب بازی تصور می کردند که خاصیت اش تنها ایجاد مشکل برای نویسندگان و اهل فرهنگ است و زنده باد کاغذ و قلم!
در همان سال هایی که موضوع استاندارد سازی زبان فارسی در رایانه ها مطرح شد، مجله ی فرهنگی «آدینه» -که با مجله ی «دنیای سخن» تنها مجلاتی بودند که ما را در مرداب جمهوری نکبت اسلامی، با فرهنگ غیر حکومتی ارتباط می دادند- بحثی به راه انداخت برای همین موضوع فارسی نویسی صحیح و استاندارد و رایانه ای.
دردسرتان ندهم، میان دو گروه، «متخصص اهل فرهنگ» جدالی در گرفت ماهانه، و توو سرِ هم زدن های قلمی یی آغاز شد که پایانی برای آن متصور نبود.
یکی می گفت باید همه چیز و همه ی قطعات کلمات مرکب را از هم جدا بنویسیم، دیگری می گفت برای تلفظ صحیح، باید همه ی کلمات را در نوشته ها اِعراب گذاری کنیم -و این ها که فارسی می نوشتند، نوشته های شان از شدت فتحه و کسره و ضمه و تشدید و سکون شبیه به قرآن عربی می شد، که آدم نمی دانست دارد فارسی می خواند یا عربی، و اغلب هم به خاطر اشتباه تایپی و جا به جایی حرکات، خواندن کلمه ی ساده فارسی تبدیل می شد به معضلی پیچیده برای خواننده...- و غیره و غیره و غیره....
باری. این ها در حالی که مشغول زدن تووی سر و کله ی هم بودند، متخصصان پشت پرده و ناشناس استاندارد سازی های جهانی، خودشان برای فارسی -مثل خیلی از زبان های دیگر- تصمیم گرفتند و سیستم «یونی کد» فارسی یی به وجود آوردند که امروز هم از همین سیستم، موقع تایپِ فارسیِ اینترنتی استفاده می کنیم! :)
اگر این استاندارد سازی توسط بیگانگان برای ما صورت نمی گرفت، عزیزان متخصص «ایرونی» هنوز مشغول تووی سر و کله ی هم زدن بودند و همین «خبرنامه گویا» که شما امروز آن را به این شکل شکیل ملاحظه می کنید، باید مثل بیست سال پیش، مطالب فارسی اش را به شکل «تصویر» منتشر می کرد!
و حالا شده است حکایت اپوزیسیون حکومت نکبت اسلامی که در حال توو سر و کله ی هم زدن است تا کی «دیگران» برای ما تصمیم بگیرند و حکومت را تغییر دهند و به جای آن حکومتی جدید بر سر کار بیاورند!
بعد از آن هم جنابان اپوزیسیون حراف و پر چانه، بروند دنبال کار و زندگی شان و تبعیت کنند از آن چه «دیگران» برای ما ساخته و پرداخته اند!....
و حالا اصل مطلب:
شاهزاده رضا پهلوی، در گفتاری نه چندان روشن، برای این که بتوانند کاری علیه نظام نکبت انجام دهند و مثلا در مجامع بین المللی با قاطعیت از طرف «مردم ایران» سخن بگویند، موضوع وکالت دادن به خودشان را مطرح کردند.
بعد از این درخواست، عده ی زیادی از ایرانیان به ایشان کتبا و لفظا وکالت دادند تا بلکه با این وکالت ایشان انگیزه ی بیشتر برای کار بیشتر در جهت سرنگونی نظامی که ۴۰ سال عمر کرده و کماکان و به هر قیمت می خواهد سال های دیگر نیز عمر کند پیدا کند.
موضوعی ساده، با محتوایی ساده، با مسوولیتی مشخص، با هدفی مشخص که اصلا هم معلوم نیست منشاء اثری شود یا خیر....
البته موضوع «وکالت»،،، منشاء اثر شد ولی نه در جهت سرنگونی نظام نکبت بلکه در جهت به جان هم افتادن «اپوزیسیون مسخره ی ایرونی»، که فقط بلد است فک بزند و اظهار فضل بکند و با چانه جنباندن خستگی ناپذیر، به خیال خود هم حکومت فعلی را سرنگون کند، هم حکومتی دمکراتیک و مردمی و عدالت پرور و آزادی خواه و سوسیالیست و جهانی برقرار کند!
کاری که ۴۰ سال است به خوبی و با انرژی کامل انجام می دهد و فک اش تا لحظه ای که روی تخت مرده شور خانه او را دراز کنند همچنان می جنبد بلکه از دیگر فک جنبانان رقیب عقب نماند.
حالا اصلا موضوع از چه قرار است و این همه هیاهو برای چیست؟
هیچ! یک عده آمده اند، به شاهزاده رضا پهلوی وکالت داده اند که شما بیا از طرف ما هر جا می خواهی علیه حکومت نکبت حرف بزن، کاری بکن، چیزی بخواه برای دور کردن این بختک از سر کشور.
نه کسی به ایشان وکالت برای حکومت آینده داده، نه برای تعیین نوع نظام آینده، نه انتخاب وزیر و وکیل، نه انتخاب خط مشی حکومت بعدی، و نه هیچ چیز دیگر که اگر هم در این شرایط جنگ با حکومت نکبت چنین وکالتی به کسی داده شود، در اصل خود را مسخره کردن است.
ایشان هم که تا به امروز کلمه ای در جهت خلاف آن چه ما حکومت مدرن و مبتنی بر حقوق بشر می دانیم از دهان اش خارج نشده و این قدر هم دمکرات است و اهل «دمکراسی بازی» ست که باعث شده هیچ کار موثری علیه حکومت فعلی نتواند انجام دهد.
هنوز کلمه ی وکالت، به طور کامل از دهان شاهزاده خارج نشده، و هنوز جوهر وکالت دهندگانی مثل من -ف. م. سخن- خشک نشده، یک عده مثلا اپوزیسیون چپ و آینده نگر، شروع کردند به نعره کشیدن که ما وکالت نمی دهیم، و شعار ساخته ی مجاهدین خلق نکبت را تکرار کردند که مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر!
این را همین جا اضافه کنم که در این نوشته، روی سخن مان با سایبری های چهار گانه یعنی:
-سایبری های حکومت نکبت
-سایبری های مجاهدین خلق نکبت
-سایبری های تجزیه طلبان نکبت
-و سایبری های خود رهبر پنداران دلقک
نیست بلکه اپوزیسیون محترم و متینی ست که گاه از شدت استریلیزه بودن و پاکیزه خواهی، حاضر به انجام هیچ عمل جراحی یا حتی پانسمان ساده نیست مبادا مریض حال اش بدتر شود یا بیفتد بمیرد و او مسوول بماند!
نه عزیزان! موی همگی ما در این چهل سال سفید شده و داریم کم کم روانه ی قبرها و کوزه های خاکستر مان در کشورهای خارجی می شویم و این دقت میلی متری شما برای آینده -کدام آینده؟! یارو،،، «گذشته ی معظم»، محکم بر تخت ولایت مطلقه اش نشسته و به آینده، فرصت نفس کشیدن هم نمی دهد، چه برسد به تغییر!- نتیجه ای ندارد جز ادامه ی همان گذشته ی نکبت، تا من و شما را هم تووی گور بخواباند.
اما یک نکته ی ساده ی دیگر:
ما آمده ایم به شاهزاده وکالت داده ایم. شما برای وکالت «ندادن» چرا خود را تکه پاره می کنید؟!
مگر کسی شما را زور کرده که بیایید وکالت بدهید که می گویید «وکالت نمی دهم»؟
بله. اگر کسی کسی را مجبور به کاری کند فریاد زدن قابل فهم است ولی برای وکالت «ندادن» هم باید نعره زد؟
این یک.
دوم این که حالا که قرار بر وکالت دادن است، و ممکن است شما عزیزان، با سوابق طولانی و «درخشان» مبارزاتی از این موضوع عقب بمانید، خب بیایید محض رضای خدا، یک نفر، و فقط یک نفر را با نام و نشان اش -نه از این موجودات تخیلی بدون نام- معرفی کنید و بگویید شما به او وکالت می دهید! چه بسا اگر شما بتوانید آن یک نفر را وکیل کنید، من هم که به شاهزاده وکالت داده ام وکالت ام را از ایشان پس بگیرم و به شخص مورد نظر شما وکالت بدهم!
البته چنین شخصی وجود ندارد و خودتان هم مثل من -که شماها را بهتر از خودتان می شناسم- می دانید که چنین شخصی وجود ندارد، و باز در ته قلب تان می دانید که شاهزاده اگر چه پسر شاه ی بوده که شما مخالف خونی اش بوده اید رفتار و منش اش ربطی به پدر و پدر بزرگ اش ندارد (که این نقطه ی مثبت از نظر شماها، نقطه ی منفی از نظر من هست! :) ) و می دانید که او اصلا در قید و بند حکومت آینده نیست و یک عده سایبری هم که به اسم هواداران دو آتشه ی او به دیگران فحش های رکیک و سخیف می دهند، «سایبری» هستند و ربطی به او ندارند، و او می تواند امروز در ارتباط با جهانیان، کارهای مفیدی انجام دهد و باز با این وجود، شما طبق عادت باید نعره تان را بکشید و نشان دهید که خیلی پاکیزه و استریل تشریف دارید!
و همه ی ما منتظر می مانیم تا «دیگران» برای ما -مثل خیلی چیزهای دیگر- استاندارد براندازی تعیین کنند و ما ها هم -اگر نمرده باشیم- مثل بز، دنبال آن استاندارد راه بیفتیم! :)
به شاهزاده رضا پهلوی تا روز رهایی میهنم وکالت میدهم