چیست باقی از شما جز بذرِ آفتهایتان؟
تا به کِی تکرار خواهد شد بلاهتهایتان؟
مایه ننگید و خود را قهرمان پنداشته
جامهٔ خدمت به تن دارد خیانتهایتان!
آخر این تنجامه را تاریخ خواهد بردَرید
از تن آن دعویی دور از درایتهایتان
خود خطا بود آن تغزّلها و آن تشبیبها
خود غلط بود آن نشانیها و آیتهایتان
از شبستانها صدایی بر نمیآمد مگر
غرش اوهام بر طبلِ هدایتهایتان
زان هدایت هاست مِحنتهای بی پایانِ ما
دوستیتان بود سرشار از عداوتهایتان
ای شگفت از آن که بر ما همچنانتان منّت ست
زانچه بر ایرانیان رفت از حماقتهایتان
همچنان ما را به جامِ جهل دعوت میکنید
جانِ ما بر لب رسید از این عنایتهایتان
تیشههاتان بر کف اندیشهها در بیشهها
دشمنیها ریشه دارد در رفاقتهایتان
رغبتِ دیدارتان را آزتان از ما ربود
فتنهٔ جاهید و غرق اندر رقابتهایتان
در مثل گویند کان خود کرده را تدبیر نیست
پس به نزد خود برید اکنون شکایتهایتان
۲۴/۱/ ۲۰۲۳
http://msahar.blogspot.com/