خدایا چه مایه ایمان به بندگانات درمیچکانی
که پُرسشهاشان را میخشکاند
خدایا چه مایه ایمان به پیروانات درمیچکانی
که آنان را به کُما میبرد؟
۲
چسبِ ایمانات ای خدا از چیست
که هر مؤمن را هرکجا که چسباندی
همیشه همان جا میماند؟
۳
شما دندانهاتان را به زندگی من فرو کردهاید
- وکالت از خدا داریم!
شما به جای من میاندیشید و به جای من سخن میگویید
- وکالت از خدا داریم
۴
میگوید: به قدرت ایمان ما نگاه کنید
شلاقهامان
فریادهاتان را پاره میکند
۵
چند قطره از خون دوشیزگانِ اعدامی را
در آوند این شعر، نگاه میدارم
تا کارشناسان،
دی.ان.ایِ ایمان بیدادگراناشان را شناسایی کنند
۶
یعنی شما با اینهمه سَر،
با اینهمه شاخ، با اینهمه دندان تیز
در بُطری خوشباوری ما بودید؟
۷
دین بیابانی
سربازخانهی اندیشهست، چرا ندارد!
دین بیابانی
دخمهایست در واژهها، زندانی ست باز!
۸
بگذار این فرهنگ بیمار
در اِشکوفهی سیاهاش دست و پا بزنند
تا از این پس، خوراکِ ماندهی دین را
پنج، گاه، در روز با اشتیاق نخورد