امیرحسین لادن - ویژه خبرنامه گویا
واژه های زیبا و دلنشین بیانیه، هر ایرانی میهن دوست را تحت تأثیر قرار میدهد؛ خواننده، زمانی بخود می آید که می بیند نویسنده و گوینده آن سخنان فریبنده، میر حسین موسوی است!
میر حسین موسوی: از نخستین اعضای بلند پایه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی (ج ا). وزیر امور خارجه در کابینه رجائی. سر دبیر روزنامه جمهوری اسلامی. دو دوره نخست وزیر ج. ا. که بار دوم آن با حکم مستقیم خمینی بود. میر حسین موسوی معروف به "نخست وزیر امام" شد. دانشنامه آزاد
در رابطه با سخنان زیبا و فرینده، بی مناسبت نیست که سخنان خمینی، در پاریس را مرور کنیم:
"بشر در اظهار نظر خودش آزاد است؛ مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند؛ شکل حکومت ما جمهوری است، جمهوری به معنای این که متکی به آرای اکثریت است. اختیارات شاه را نخواهم داشت؛ من چنین چیزی نگفته ام که روحانیون متکفل حکومت خواهند شد، روحانیون شغلشان چیز دیگری است.
... حکومت اسلامی ما اساس کار خود را بر بحث و مبارزه با هر نوع سانسور خواهد گذاشت؛ قانون این است، عقل این است.
... زن ها در حکومت اسلامی آزادند و حقوق آن ها مثل حقوق مردها است. اقلیت های مذهبی به بهترین وجه از تمام حقوق خود برخوردار خواهند بود. اولین چیزی که برای انسان هست آزادی بیان است."
اگر ما یکبار گولِ سخنان زیبا و شعارهای مردم پسند را خوردیم، مقصر، سخنران دروغگو یعنی خمینی، بود؛ ولی اگر یکبار دیگر، یعنی برای بار دوم، گولِ سخنان زیبا و شعارهای دلپسند را بخوریم، مقصر "ما" هستیم! یعنی ساده لوحی هم اندازه دارد! مقاله رژیم فقاهتی یا بازگشت به رژیم سلطنتی، نگارنده
بیانیه ی میر حسین موسوی با این جمله آغاز می شود:
"اعتراضات به حق مردم و حوادث خونبار ماهها و سالهای اخیر حقایق بزرگی را به ملت ما ثابت کرد."
حقایق برای ملت، ماه ها و سال ها است که شفاف و ثابت شده، و شعارهای " اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا" آنرا به خوبی به نمایش گذاشت. این شما هستی که تازه حقایق را درک کرده ای.
در ادامه آمده: " اجرای بدون تنازل قانون اساسی»، به عنوان شعاری که سیزده سال پیش بدان امید میرفت، دیگر کارساز نیست و باید گامی فراتر از آن گذاشت ... قانون به عنوان تنها راه نجات کشور زمانی معنا میدهد که ... برآمده از مردم و برای مردم باشد، نه در خدمت حراست از امتیازات ناروا و جایگاه کسانی که خویشتن را مافوق قانون میدانند"
آقای موسوی، با بیان اینکه "قانون اساسی جمهوری اسلامی" کار ساز نیست، اقرار می کند که از مواضع خود فاصله گرفته و احتمالا متوجه نادرست بودن آن شده است. ایشان در ادامه، بحران های همه جانبه، فساد ساختاری و شبکه ای، و ... کشور را بر می شمارد و می گوید:
" ... ولی بحرانِ بحرانها ساختار تناقضآلود و غیرقابل دوام نظام اساسی کشور است. این قدرت، غيرپاسخگو و مسئوليتناپذير است که روزگار را بر ما تاريک میسازد و راه را بر بهروزی مردم رنجديده میبندد ... زن، زندگی، آزادی" این سه کلمه بذرهای آینده روشناند؛ آیندهای پیراسته از ظلم و فقر و تحقیر و تبعیض. اینها سه واژهاند که با خود تاریخی از تکاپو و تفکر و مبارزه و آرزو حمل میکنند ... مبارزات بزرگ اجتماعی به پیروزی نمیرسند مگر با حضور زنان و مردان در کنار هم. و هیچ مبارزهای نیست که با این شرط به پیروزی نرسد."
آقای میر حسین موسوی، چنانچه شما، شعورِ شناخت و شهامتِ بیان این موضوع را 14 سال پیش و یا حد اقل، همزمان با مبارزان راستین میهن مان داشتید؛ هزاران تن از هم میهنان مان هنوز کشته و مجروح نشده بودند. دهها هزار انسان، زندانی و شکنجه نشده، مورد تجاوز قرار نگرفته؛ و صد ها هزار ایرانی، از میهن فرار نکرده بودند. در ضمنی که میلیاردها دلار از ثروت های کشور نیز به یغما نرفته بود!
شما، هنوز در "توهمِ دوران طلائی امام" هستی! بنابراین از ملت ایران که می گوید "مرگ بر اصل ولایت فقیه"، "مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر"، و "نه سلطنت، نه رهبری، آزادی، برابر"، خیلی عقب بوده و فاصله داشته اید!
در ادامه نیز با یک تناقض گوئی روبرو هستید:
"ایران و ایرانیان نیازمند و مهیای تحولی بنیادیناند، که خطوط اصلیاش را جنبش پاک «زن، زندگی، آزادی» ترسیم میکند ... و در میانشان «زن» از همه امیدبخشتر است، ... ." بلافاصله نوشته اید: "همان حقی که شالوده انقلاب مردم در سال ۱۳۵۷ و قانون اساسی فعلی قرار گرفت. ... جهت عبور از بحرانها و گشودن مسیر به سمت آزادی، عدالت، مردمسالاری ... "
در جمله ی اول، با پدیده "زن، زندگی، آزادی" که از درون جنبش زنان و جوانان و مبارزان میهن مان، بیرون آمد، و مورد تأئید همگان است، می گویید همراه هستید ولی جمله دوم، اشاره به قانون اساسی جمهوری اسلامی دارد. قانونی که شما در بازنگری اش شرکت و مسئولیت داشتید؛ قانونی که حقوق مردممان و حق انتخاب شهروندان، به ویژه زنان را غصب کرد؛ همان قانون اساسی که در اصل پنجاه و هفتم می گوید: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه زیر نظر ولایت مطلقه امر است.
آقای میر حسین موسوی، شما پس از 44 سال با جمهوری اسلامی بودن، به ولایت فقیه باور داشتن و دوران فاجعه انگیز خمینی را "دوران طلائی" خواندن؛ همان خمینی که در کتابش می نویسد: "ما معتقد به ولایت هستیم و ... ما خلیفه می خواهیم تا اجرای قوانین کند. ... مردم ناقصند و نیازمند و ناکامل ... مردم بر طریقه معین نمی روند و نمیماند و قوانین الهی بر پا نمیدارند، مگر قدرت بر ایشان گمارده شود و نگذارد پا از دایره بیرون نهند." ولایت فقیه
نوشته اید: "در این جهت اینجانب به عنوان یکی از آحاد ملت ایران با استناد به حق مستمر و غیرقابلسلب انسانها برای تعیین سرنوشت خود ... ."
شما یکی از آحاد ملت ایران نیستی، شما سی سال بخشی از حکومت و مسئول حکومت بوده ای، و پس از آن نیز باورمند به حکومت و ولایت فقیه و خمینی. آیا شما متوجه هستی که چرا برای ما ایرانیان دشوار است، که تغییر 180 درجه ای تان را با شک و تردید ننگریم و بدون پرس و جو نپذیریم؟
در بخش پایانی به درستی گفته اید: " این پیشنهاد با ابهاماتی همراه است."
آقای موسوی، ملت ایران تصمیم خود را گرفته، و مشخص و مکرر بیان کرده؛ نه جمهوری اسلامی را میخواهد و نه ولایت فقیه را قبول دارد.
چنانجه اقرارِ شما حقیقی است؛ ژست سیاسی نیست و قصد موج سواری ندارید؛ چنانچه با خواست بی چون و چرای مردممان: "زن، زندگی، آزادی" و "مرد، میهن، آبادی"، همراه هستید؛ و چنانچه خواستار حکومتی هستید که مشروعیتش از مردم و پاسخوی مردم باشد؛ برای همبستگی با قیام ملی ملت ایران، برای اعتماد آفرینی و ابهام زدائی، نیاز به صداقت و صراحت (پاکی و راستی) دارید. باید نخست، با اقرار به گذشته ی تاریک و نا مردمی تان، شفاف و مشخص به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه "نه" بگوئید. "اقرار به زبان"، حد اقل، نشان خواهد داد که از یک شهامت نسبی برخوردارید و می تواند به کسب اعتماد کمک کند.
خوشبختانه، هنوز این امکان وجود دارد که بتوانید از پیله ی فقاهتی بیرون بیآئید و به مردم بپیوندید، ولی نیاز به از خود گذشتگی، فداکاری و ایثار گری و حتی جانبازی دارد. شما 80 سال از عمرتان گذشته و در غروب زندگی هستید، با بیان یک واقعیت که مورد تأئید ملت ایران است، می توانید جاودانه شوید. در یک ویدیو یا یک مصاحبه، به نادرستی گذشته تان اقرار کنید؛ آشکارا جمهوری اسلامی و رژیم فقاهتی را رَد کنید و مردود بخوانید؛ و در پایان خواستار برپائی سیستمی شوید که مشروعیت آن از مردم و مسئولیتش به مردم باشد. بجای ولایت فقیه، دین جداگری: مردمسالاری.
این کوی و این میدان
با این حرکت، جنبش اعتراضی همگانی می شود، و انقلاب رژیم را سرنگون میکند.
ملت ایران، مردمی با گذشت، بخشنده، و بزرگوار است و
در مقابل به احتمال زیاد خطاها و جرائم گذشته شما را، عذر می نهد.
امیرحسین لادن
دوشنبه 24 بهمن 1401
ahladan@outlook.com
راه سومی وجود ندارد! ابوالفضل محققی