اظهار نظر در باره ی سیاست در عرصه ی عمومی، حق ی ست که باید برای همگان وجود داشته باشد، اما مشخص است که چنین اظهار نظرهایی نه دقیق خواهد بود نه موردِ اعتنای صاحب نظران.
درست مثل اظهار نظر در مورد فلان بازی فوتبال که تماشاگر با نعره و فریاد، و با جان و دل تا حد سکته کردن، از سکوی تماشگر راه درست و غلط را به بازیگران نشان می دهد و تصور می کند اگر توپ فلان جور شوت شود یا به فلان کس پاس داده شود، گل زدن حتمی خواهد بود و تیم مورد علاقه اش پیروز خواهد شد!
از این با مزه تر رهنمودهایی ست که تماشاگر از راه دور و پای تلویزیون به بازیکنان تیم فوتبال می دهد! :)
در مورد بحث ساقط کردن حکومت سرکوبگر آزادی هم که سعی کردم در دو سه مطلب اخیر، فتح باب ی کرده باشم در ظرایف و خواسته ها و ایده آل ها و واقعیت های آن، دقیقا اظهار نظر ها در عرصه ی عمومی به همین شکل است و چون فضای مجازی امکان حضور عوام در اظهار نظرهای سیاسی را به وجود آورده، این که اگه توپ را به فلانی پاس بدی گل میشه یا تیم ما پیروز میشه، شامل موضوع در هم پیچیده ی سیاست و مقولاتی مانند آزادی می شود که البته عوامانه است و چون تعداد عوام بسیار زیاد و صدای آن ها هم بسیار بلند است، صدای اهل کار کم تر به گوش می رسد یا اصلا به گوش نمی رسد و امکان این هم هست که اهل کار متفاوت اندیش، زیر دست و پای عوام له و لورده شوند.
این که همه ی ما یک رای داریم و رای آلبرت اینشتین هم مساوی و دارای ارزشی برابر با رای فلان معلم ریاضی دبیرستان است ناشی از همین طرز تفکر است که نوعی قلماشی ست البته قلماشی یی خطرناک که بر سرنوشت یک ملت و یک کشور تاثیر دارد.
ده ها اهل نظر و ده ها متفکر در عرصه ی فلسفه ی سیاسی در جهان، اندیشه های خود را پیرامون تک تک موضوعاتی که ما عوام هر روز آن ها را مثل نقل و نبات در کلام و اظهار نظر مصرف می کنیم، ارائه داده اند که گاه حاصل سال ها تحلیل و ممارست و کنار هم نهادن موضوعات تاریخی درکنار یکدیگر و نتیجه گیری از آن ها، تبدیل به کتاب های پر برگ و مفصل یا رساله ای مثلا هفتاد-هشتاد صفحه ای شده است که عصاره ی تجزیه و تحلیل های موشکافانه ی آن ها را به جامعه ارائه می کند.
در این تردیدی نیست که وقتی اتومبیلی ایراد فنی پیدا می کند، هر یک از ما تلاش خواهد کرد برای تعمیر و راه انداختن اش، آن را به یک فرد ماهر در کار خود بسپارد نه این که شعار بدهد، یا به تعمیرکار ماهر بگوید این کار را بکن آن کار را بکن، و اگر تعمیرکار ماهر باشد و اعتماد به نفس در مهارت های خود داشته باشد، نه تنها به بکن نکن های طرف اعتنا نخواهد کرد بلکه در نهایت اتومبیل را به مشتری دهان گشاد، باز خواهد گرداند و او را با اتومبیل اش به حال خود رها خواهد کرد تا آن طور که می خواهد و دوست دارد آن را تعمیر کند یا به تعمیرکار کنار جاده ای بسپارد که به جای دلکو، کاربوراتور ماشین را پیاده کند! :)
ما در سیاست و در مبحث آزادی، با دو حالت کلی رو به رو هستیم:
-آزادی از شرّ حکومتی که آزادی ها را سرکوب می کند.
-آزادی یی که در حکومت جدید باید به آن برسیم.
اولی را با کلمه ی رهایی و دومی را با همین صفت آزادی در مفهوم عمیق انسانی و فلسفی اش می توان بیان کرد.
عوام و حتی بسیاری از خواص که با فلسفه ی سیاسی آشنا نیستند رهایی از شرّ حکومت سرکوبگر آزادی را عین رسیدن به آزادی می دانند و گمان می کنند دستیابی به آن، آن ها را به هدف اصلی شان یعنی آزادی می رساند.
نتیجه این می شود که برای رهایی، و به گمان رسیدن به آزادی، دست در دست کسانی می گذارند که ماهیتا ضد آزادی هستند یا اصولا دردشان در مخالفت با حکومت نکبت آزادی نیست (فرصت طلبان، منفعت طلبان، قدرت طلبان و امثال این ها).
آن ها، دنبال هر صدای بلندی به راه می افتند که از آن لفظ «آزادی» به گوش می رسد در حالی که صاحبان آن صدا نه از آزادی چیزی می دانند نه اصولا هدف اصلی شان رساندن جامعه به آزادی در مفهوم فراگیر و فلسفی آن است.
در جوامعی که فقدان آزادی فقط به آزادی سیاسی مربوط می شود، کشاندن مردم عادی به عرصه ی مبارزه با حکومت های سرکوبگر آزادی دشوار تر است چون اکثریت اصولا با آزادی سیاسی کار ی ندارند و به زندگی عادی شان مشغول اند.
در آلمان هیتلری، یا روسیه ی استالینی، هنر تا جایی که به سیاست کاری نداشته باشد آزاد است، شادی آزاد است، نوع لباس پوشیدن آزاد است، کسی با خوردن و نوشیدن کسی کاری ندارد، و مخالفت سیاسی، به خاطر این ها نیست.
در جوامعی مثل جامعه ی ما که حکومت در همه کار مردم و جامعه دخالت می کند و آزادی ها را در همه ی زمینه های فردی و اجتماعی محدود می کند، جامعه با کلمه ی آزادی به طور مستقیم سر و کار دارد و طبیعی ست که بتوان موضوع آزادی را در چنین جامعه ای به همین موارد و سرنگون کردن حکومت برای دستیابی به آزادی خلاصه کرد و در دام پنهان ی افتاد که آزادی در مفهوم فراگیر و فلسفی اش در آن مثله و از مردم سلب خواهد شد.