در پاسخ به حمله شیمیایی به دختران دانش آموز
باز کن چشمانِ خود ای جان ستان
تا ببینی شعله هایِ بیکران
کس ندارد ایمنی از شَر تو
هر دم افزوده شود بر قهرِ تو
گازِ سمی را سلاحی ساختی
در میانِ دختران انداختی
از حلبچه مردمان گویند باز
چون زنی همسانِ آن بیمار ساز
خود بدیدی آخرِ صدام را
پس دوی دنبال او با سر چرا؟
این جنایت بر کسی پوشیده نیست
آنچه افسارت کشد دیوانگی است
چون ربودی گوی سبقت در جفا
خود چه دانی ز آن که خیزد در خفا؟
نیست جز این بر لب پیر و جوان:
ما به زیرت میکشیم از زاهدان