پراهمیتترین پالس در بازگشت امیدها به احیای برجام را میتوان مشاهده نشانههایی قطعی و جدی از اراده مصمم مسئولان ایرانی برای احیای تنشزدایی مورد ارزیابی قرار داد. هر چند در گذشته مذاکرات در جریان بود و نمایندگان ایران و سایر طرفها در وین در حال مذاکره بودند، اما به طور مشهود، ارادهای قاطع مبنی بر بازگشت به توافق مشاهده نمیشد. به نظر میرسد این بار مسئولان و استراتژیستهای سیاست خارجی کشورمان در پرونده هستهای، تصمیم قطعی را برای احیای توافق اتخاذ کردهاند.
فرارو- پس از قریب به ۶ ماه تعلیق در مذاکرات هستهای، این روزها بار دیگر امیدها برای احیای پیکر نیمه جان توافق برجام زنده شده است. آخرین دور مذاکرات احیای برجام در روزهای ۱۳ تا ۱۷ مرداد ماه در وین، پایتخت اتریش برگزار شد که برآیند آن رسیدن ایران و طرفهای غربی به نقطه انسداد و توقف گفتگوها بود.
به گزارش فرارو، همزمان با تعلیق مذاکرات احیای توافق، مطرح شدن موضوع همکاری نظامی تهران با روسیه در جنگ اوکراین و ناآرامیهایی داخل ایران، مزید بر علت شدند تا توافق بیش از هر زمان دیگری دور از دسترس به نظر برسد. طی ماههای گذشته آمریکا و اروپا با صراحت از در دستور کار نبودن احیای توافق سخن به میان آوردند، اما حالا به نظر میرسد گشایشهایی اتفاق افتاده که میتوان از آنها به عنوان نشانههای امیدبخش برای باز شدن گره برجام یاد کرد.
چهار پالسی که از احیای برجام حکایت دارد
سفر گروسی به تهران و عدم صدور قطعنامه ضدایرانی در نشست فصلی شورای حکام: نخستین و شاید آشکارترین پالس امیدبخش در گشایش برای احیای توافق را میتوان عدم صدور قطعنامه علیه ایران در اولین نشست فصلی شورای حکام در سال ۲۰۲۳ مورد ارزیابی قرار داد. طی ماههای اخیر علاوه بر توقف مذاکرات، انتشار گزارشی از خبرگزاری «بلومبرگ» و گزارش آژانس به شواری حکام، احتمال صدور قطعنامه علیه ایران را در سطحی قابل توجه افزایش داده بود.
بلومبرگ مدعی شده بود، آژانس بینالمللی انرژی اتمی به آثاری از غنیسازی ۸۴ درصدی در ایران دست پیدا کرده است. رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز در گزارشی به شواری حکام تاکید کرده بود، میزان ذخائر اورانیوم غنیشده ایران ۱۸ برابر سقف تعیینشده در برجام رسیده است. همزمان مقامهای امنیتی آمریکایی مدعی شده بودند که زمان گریز ایران به ۱۲ روز رسیده است. مجموع این روند، بستر را برای صدور قطعنامه احتمالی در نشست فصلی شورای حکام مهیا کرده بود.
در چنین فضایی، بعد از دو ماه تعویق، رافائل گروسی در روزهای ۱۲ و ۱۳ اسفند راهی تهران شد. بعد از صدور یک بیانیه مشترک ایجابی میان ایران و آژانس، در نشست فصلی شورای حکام (۱۵ تا ۱۸ اسفند) بر خلاف تمامی پیشبینیهای قبلی، قطعنامهای علیه ایران صادر نشد. این دو اتفاق، به وضوح جدیترین گام در مسیر عدم تشدید تنش و نرسیدن برجام به نقطه مرگ بودند.
تنش زدایی تهران - ریاض با میزبانی پکن: دومین نشانه امیدبخش در باز شدن گره برجام را میتوان در چهار روز مذاکرات افشا نشده و حصول یک توافق غافلگیرکننده در پکن میان ایران و عربستان پیجویی کرد. پس از ۷ سال تنش حداکثری و قطع مناسبات، علی شمخانی و مساعد بنمحمد العیبان، نمایندگان کشورهای ایران و عربستان، مهمترین توافق صلح منطقهای را در هزار جدید (۲۰۰۰) به امضا رساندند.
توافق از سرگیری روابط میان دو کشور، در سطحی گسترده و بیسابقه از سوی ناظران سیاسی و رسانهها مورد توجه قرار گرفت. یکی از سطوحی که از سوی بسیاری از تحلیلگران مورد توجه قرار گرفت، تاثیر این تنشزدایی تاریخی در باز شدن فضا برای احیای برجام بود. دتانت تاریخی تهران و ریاض به عنوان مقدمهای برای حصول توافق بزرگتر، یعنی احیای برجام مورد توجه قرار گرفت.
در سطح داخلی ایران نیز این توافق با استقبال ویژه رسانهها و حتی بازار همراه شد. روی خوش نشان دادن بازیگران منطقهای و فرامنطقهای به توافق اخیر نیز همهگی دال بر آن هستند که گام بعدی میتواند گرهگشایی از پرونده هستهای ایران باشد. با این توافق تهران نشان داد که از پتانسیل و انگیزه لازم برای توافق و حل اختلافات با بازیگران منطقهای و فرامنطقهای برخوردار است.
قوت گرفتن موضوع تبادل زندانیها میان ایران و آمریکا: در ادامه گامهای موثر مورد اشاره، جدی شدن موضوع تبادل زندانیها میان ایران و آمریکا دیگر پالسی است که از در دسترس بودن پرونده برجام حکایت دارد. این موضوع در ماههای گذشته نیز مطرح بود، ولی در روزها اخیر ابعادی جدیتر به خود گرفته است. دیروز، یکشنبه (۱۲ مارس / ۲۱ اسفند) حسین امیر عبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران نیز در اظهاراتی با اشاره به توافق اولیه برای تبادل زندانی تاکید کرد: «در ماه مارس سال گذشته طی مذاکرات غیرمستقیم بین ما و طرف آمریکایی توافق نامهای امضا شد که اکنون زمینه اجرای آن فراهم شده است. از نظر ما، همه چیز آماده است. طرف آمریکایی درگیر هماهنگیهای فنی نهایی خود است.»
با وجود اینکه وزارت خارجه آمریکا، توافق تبادل زندانیهای را ادعایی نادرست معرفی کرد، اظهارات امیر عبداللهیان را به وضوح میتوان اظهاراتی نزدیک به واقعیت مورد ارزیابی قرار داد که شاید آمریکاییها از رسانهای شدن آن در مقطع کنونی ناخرسند هستند. به طور قطع، تبادل زندانیان میان تهران و واشنگتن میتواند گامی جدید در گرهگشایی از روند احیای توافق باشد.
اراده مصمم مسئولان ایرانی برای اجرایی کردن فاز تنشزدایی: واپسین و شاید پراهمیتترین پالس در بازگشت امیدها به احیای برجام را میتوان مشاهده نشانههایی قطعی و جدی از اراده مصمم مسئولان ایرانی برای احیای تنشزدایی مورد ارزیابی قرار داد. هر چند در گذشته مذاکرات در جریان بود و نمایندگان ایران و سایر طرفها در وین در حال مذاکره بودند، اما به طور مشهود، ارادهای قاطع مبنی بر بازگشت به توافق مشاهده نمیشد.
در وضعیت جدید به نظر میرسد این بار مسئولان و استراتژیستهای سیاست خارجی کشورمان در پرونده هستهای، تصمیم قطعی را برای احیای توافق اتخاذ کردهاند. اظهارات محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی، حسین امیر عبداللهیان، وزیر امور خارجه و سفر علی باقری، رئیس تیم مذاکرهکننده ایران در مذاکرات مربوط به احیای برجام در وین به مسقط پایتخت کشور عمان، نشانهای اثبات این رویکرد نزد دستگاه دیپلماسی ایران هستند. بدون تردید، رویه اخیر را فراتر از تمامی پالسهای مورد اشاره میتوان مهمترین نشانه در حوزه باز شدن گره توافق مورد ارزیابی قرار داد.
سه مانع بزرگ در مسیر احیای برجام
اختلافات فنی ایران با آژانس: نظارتهای آژانس بر تاسیسات و سایتهای هستهای ایران، نخستین مانع در مسیر احیای توافق میباشد. البته این اختلاف، به وضوح قابل رفع و مکانیزم آن نیز تا حدود زیادی برای ایران و آژانس تفهیم شده است. سازمان بینالمللی انرژی اتمی، طی بیش از یک سال گذشته، بر موضوع نظارت و بازرسی از سه سایت هستهای مریوان، ورامین و تورقوزآباد تاکید کرده است.
جمهوری اسلامی ایران بارها مدعی شده که تمامی توضیحات و شفافسازیهای لازم را به آژانس ارائه شده، ولی سران آژانس و کشورهای غربی همچنان نسبت به مسائل فنی و نظارتها در این حوزه تاکید دارند. گزارشهای اخیر آژانس مبنی بر یافته شدن غنیسازی ۸۴ درصدی و افزایش سقف ذخایر اورانیوم غنیشده ایران به ۱۸ برابر سقف تعیینشده در برجام این نگرانیها را تشدید کرده است. در گام اول به نظر میرسد حل این اختلافات فنی بسیار مهم و جدی خواهند بود.
پرونده اوکراین و موضوع حمایت تهران از مسکو: اگر در گذشته تمرکز اصلی مذاکرات برجامی بیشتر بر سر مسائل فنی بود و به صورت محدود از مسائل فرا برجامی، همچون سیاستهای منطقهای ایران سخن به میان میآمد؛ در وضعیت جدید این موضوعات فرا برجامی است که برای غربیها اولویت پیدا کرده است.
برای آمریکاییها و اروپا، جنگ اوکراین بزرگترین جنگ و بحران طی تمامی سالهای بعد از جنگ جهانی دوم بوده و آنها این جنگ را همچون مسالهای حیثیتی در عرصه تقابل با مسکو مینگرند. در چنین بستری، همانگونه که مقامهای اروپایی و آمریکایی با صراحت اعلام میکنند، فراتر از مسائل فنی، مداخله تهران در جنگ علیه کییف، مانعی بزرگ در مسیر احیای توافق خواهد بود. هویداست در صورت حل نشدن این گره، هر گونه اقدام در مسیر احیای توافق میتواند به شکست منتهی شود؛ لذا ضروری به نظر میرسد این مساله میان ایران و غرب، قبل از اقدام به احیای برجام حل و فصل شود.
برجسته شدن مساله حقوق بشر: فراتر از مسائل فنی و بحث اوکراین، شاید جدیترین مانع در مسیر احیای برجام در ارتباط با مساله حقوق بشر در ایران باشد. ناآرامیهای چند ماه گذشته ایران، نه تنها در سطح محافل سیاسی و رسانهای، بلکه در سطح کلان افکار عمومی جوامع غربی (در بطن آنها آمریکا) را به سوی این موضوع معطوف شده است. وضعیت در مقطع کنونی به گونهای است که دولت جو بایدن، برای قدم برداشتن در مسیر احیای برجام نمیتواند به مقوله حقوق بشر بیتوجه باشد. در حالت حداقلی باید کارگزاران کاخ سفید، فضا را برای اقناع افکار عمومی مهیا کنند.
برای نمونه اخیرا نشریه «ایست بی تایمز» (EBT) در یادداشتی به قلم الیزابت شکلفورد (Elizabeth Shackelford) دیپلمات سابق و از اعضای ارشد سیاست خارجی ایالات متحده در شورای امور جهانی شیکاگو، تحت عنوان «جیمی کارتر در مورد اهمیت حقوق بشر حق داشت»، تاکید میکند کارتر اولین بار در سال ۱۹۷۷ حقوق بشر را در سیاست خارجی رسمیت بخشید. او تاکید میکند حالا انتظار دارد جیمی کارتر بعدی (مراد دولت بایدن) این اصل را به عنوان سنگ بنای سیاست خارجی آمریکا احیا کند.
در مجموع دولت دموکرات بایدن در فضایی به قدرت رسید که در دوران چهار ساله ریاست ترامپ بر کاخ سفید، نزدیکی دولت آمریکا با حکومتهای مستبد و غیردموکراتیکی همچون عربستان، کره شمالی، روسیه پوتین، امارات و... به اوج رسید. بعد از رسیدن به قدرت دولت بایدن ناچار بود بار دیگر اصول لیبرال را به سیاست خارجی آمریکا بازگرداند؛ چرا که واشنگتن برای احیای جایگاه خود در نظام بینالملل و زدودن آثار سوء ترامپیسم به بازگشت به گفتمان لیبرالیستی نیاز داشت.